هیچکی مثل ما نفهمید
تو دل این شب یه رازه
من یه نیمه از تو بودم
تو یه نیمه از خود من
نمایش نسخه قابل چاپ
هیچکی مثل ما نفهمید
تو دل این شب یه رازه
من یه نیمه از تو بودم
تو یه نیمه از خود من
ﻧﻪ ﺷﺐ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ اس ، ﻧﻪ روﻳﺎ ﻗﺸﻨﮕﻪ
دﻟـﻢ ﺑﻲ ﺗـﻮ ﺧـﻮﻧﻪ دﻟـﻢ ﺑﻲ ﺗﻮ ﺗﻨﮕﻪ
هوای خانه چه دلگیر میشود گاهی
از این زمانه دلم سیر میشود گاهی
يه پنجره با يه قفس يه هنجره بي هم نفس
سهم من از بودن تو يه خاطره ست همين و بس
سيمين بري گل پيكري آري
... :D
یه روز یه باغبونی
یه مرد آسمونی
نهالی کاشت میون
باغچهء مهربونی
یه توپ دارم قلقلیه
سرخ و سفید و آبیه
می زنم زمین هوا می ره
نمی دونی تا کجا می ره
من این توپو نداشتم
مشقامو خوب نوشتم
بابام بهم عیدی داد
به توپ قلقلی داد!
دیدی امروز و فردا کردی رفتش
پر زد.دیدی پر زد و رفتش
شكنجه گر تويي شكنجه اشتباه نيست
عذاب مي كشم ولي عذاب من گناه نيست
تو از شهر غریبه بی نشونی اومدی
تو با اسب سفید مهربونی اومدی
یکی بود یک نبود
یه عاشقی بود که یه روز
بهت میگفت دوستت داره
آخ که دوست داره هنوز
زیر این بار گرانیم که جان را چه کنیم
ما ز فردا نگرانیم، که فردا چه کنیم
من بی او تمومه کارم...
آخه مثل اونو از کجا بیارم...
میخوام برم پا ندارم
میخوام نرم.جا ندارم
گریه کنم دل ندارم
داد بزنم.نا ندارم
من نباشم کی تو رویا موهاتو ناز میکنه
کی با بالای شکسته با تو پرواز میکنه
هوای گریه دارم
تو این شب بی پناه
دنبال تو میگردم
دنباله یک تکیه گاه