من مثل يك درخت تنها و سوگوار
در فصل برف و يخ مايوس از بهار
ابي
نمایش نسخه قابل چاپ
من مثل يك درخت تنها و سوگوار
در فصل برف و يخ مايوس از بهار
ابي
رو به این بی منظره
این غزل کش این جسد
این همه بی خاطره
این همه بی پنجره
داریوش
همش اعدام گل ها پای گلدسته
کبوتر ها همه از گنبدها خسته
هنوزم چشم تو براي من جام شرابه
هنوزم هستي من قصه رنج و عذابه
ابي
هزارتا دل، اگه اسيرم باشن
دلم مي خواد، تو باشي كنار من
بيا كه آرزوم همينه
گوگوش
همين كه دل دل خونبار ابره
همين كه شب شب مرگ ستاره است
بيژن مرتضوي
تويي كه به دل نقش غم زده اي
چو غنچه گره بر دلم زده اي
بر خسته دلان، چون نسيم سحر
يك نفس گذري كن
هركجا گذري، زير پا نظري كن
مهستي
نگو با من حکایت گل و سبزه دیروز
نگو با من شکایت دل از قصه امروز
نگو با من که مثل خشکی یک شاخه شکستی
كه تو از دنیا بریدی حالا به یک گوشه نشستی
ابي
يارب سببي ساز كه يارم بسلامت *** باز ايد و برهاندم از بند ملامتخاك ره آن يار سفر كرده بياريد *** تا چشم جهان بين كنمش جاي اقامت
طاهره سلماسی
غزل حافظ
تو با دلتنگي هاي من
تو با اين جاده همدستي
تظاهر كن ازم دوري
تظاهر ميكنم هستي
داريوش
یکی از همین روزا یه گمشده
یکی از همین روزا یه بی نشون
تو همین ثانیه های دربدر
تو همین دقیقه های نیمه جون
مرحوم ناصر عبدالهی
نگاه كن نگاه كن، كه جان گرفته شعر من
نگاه كن نگاه كن، توان گرفته شعر من
به بيت بيت خود تو را زبان گرفته شعر من
مسيح مريمي
نگو بامن که مثل خشکی یک شاخه شکستی
نگو بامن که تو از دنیا بریدی حالا یه گوشه نشستی
ابی
یه دیواره یه دیواره.که یه عمره آزگاره
اونورش همیشه بن بست.اینورش هیچی نداره
یه طرف همه سیاه و یه طرف همه سفیدی
این طرف ریشه نداریم.اونطرف ریشه بریدیم
مرا بسوزان خاكستر كن
جنون عشقم افزون تر كن
به جز نواي مهرت هرگز
ز دل نمي خيزد باور كن
باور كن . . . باور كن . . .
مسيح مريمي
نذار از رفتنت ويرون شه جانم
نذار از خود به خاكستر بريزم
كنار من كه وا مي پاشم از من
تحمل كن ، تحمل كن عزيزم
ابي