و درون دردناك من ز ديگر گونه زخم من مي آيد پر!
هيچ آوايي نمي آيد از آن مردي كه در آن پنجره هر روز
چشم در راه شبي مانند امشب بود باراني
وه چه سنگين است با آدم كشي( با هر دمي روياي جنگ )اين زندگاني.
نمایش نسخه قابل چاپ
و درون دردناك من ز ديگر گونه زخم من مي آيد پر!
هيچ آوايي نمي آيد از آن مردي كه در آن پنجره هر روز
چشم در راه شبي مانند امشب بود باراني
وه چه سنگين است با آدم كشي( با هر دمي روياي جنگ )اين زندگاني.
یکی تیشه بگیرید پی ریشهء زندان
چو زندان به در افتد همه شاه و امیرید
دیدی دلا که آخر پیری و زهد و علم
با من چه کرد دیده ی معشوقه باز من ؟!
نسيم در سر گل بشكند كلاله سنبل
چو از ميان چمن بوي آن كلاله بر آيد
دوش چه خورده ای دلا، راست بگو نهان مکن
چون خمشان بی گنه، روی بر آسمان نکن
بادهء خاص خورده ای نقل خلاص خورذه ای
بوی شراب می زند، خربزه در دهان نکن
نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی
یار پیوسته از در و دیوار
در تجلیست یا اولی الابصار
روزی که برف سرخ ببارد از آسمان
بخت سیاه اهل هنر سبز می شود !
در کوی ما شکسته دلان میخرند و بس
بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است
تا لعل تو باده داده یاران را / بس توبه شکسته توبه کاران را
از صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبح
بوي زلف تو همان مونس جان است که بود
درد ما را نیست درمان الغیاث
هجر ما را نیست پایان الغیاث
بیتی که با "ث" شروع شود فکر نمی کنم چندان بتوان یافت
من فقط یک بیت با شروع "ث" می دانم که اونهم بخاطر حفظ آبروست :-)
ثنا و حمد بی پایان خدا را
که صنعش در وجود آورده ما را
آتش آن نیست که از شعله او خندد شمع
آتش آن است که در خرمن پروانه زدند
دلی دیرم خریدار محبت
کزو گرم است بازار محبت
لباسی بافتم بر قامت دل
ز پود محنت و تار محبت
تو از هر در که باز آیی ، بدین خوبی و زیبایی
دری باشد که از رحمت بروی خلق بگشایی