یکی اونجاست شبیه من یه دیوونه
که بیشتر از خودم قدرتو میدونه...
نمایش نسخه قابل چاپ
یکی اونجاست شبیه من یه دیوونه
که بیشتر از خودم قدرتو میدونه...
های و هوی من دیوانه سر عشق تو بود و بس
تو که اتش زدی بر جان تنم به دست
...
من دراوری از خودم
تو از کدوم قصه ای که خواستنت عادته
نبودنت فاجعه ، بودنت امنیته
تو از کدوم سرزمین ، تو از کدوم هوایی
که از قبیله ی من ، یه آسمون جدایی
اهل هرجا که باشی
قاصد شکفتنی
توی بهت و دغدغه
ناجی قلب منی
پاکی آبی یا ابر
نه خدایا شبنمی
قد آغوش منی
نه زیادی نه کمی
منو با خودت ببر
من حریص رفتنم
عاشق فتح افق
دشمن برگشتنم
منو با خودت ببر
تو كه گفتي اگر به آتشم كشي
به خاك و خونم كشي نمي رم
به آتشت نداده ام
به روز بد ننشانده ام
مرضيه .
من از اینکه تو خوشبختی نه آرومم نه دلگیرم
یه جوری زخم خوردم که نه میمونم نه میمیرم...
مرا ببوس ، مرا ببوس
براي آخرين بار
خدا ترا نگهدار
كه مي روم به سوي سرنوشت
تا بهار دلنشین آمده سوی چمن / ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن
شعر : رهی معیری
آواز :استاد بنان
و در ورژن قصه های مجیدش، هارمونیکا :منصور پاک نژاد
نمیدونم کجا دستای ما با هم گره خورد / تو بهمن بود یا نزدیک خرداد / نمیدونم چرا یادم نمیاد :39:
(رضا یزدانی )
دنیای ما اندازه ی هم نیست
من خیلی وقتا ساکتم سردم
وقتی که میرم تو خودم شاید
پاییز سال بعد برگردم...
رستاک--- پاییز سال بعد
من اینجا روزی آخر
از ستیغ کوه چون خورشید
سرود فتح میخوانم
و می دانم تو روزی باز خواهی گشت
شعر : ماث
آواز : شهرام ناظری
تو والس میرقصی با موج با مهتاب در باد / من والس میرقصم کنج اتاق خواب در یاد/ تو مه فرو میریم سال هزارو چند با تو / هرروز پرواز از تجریش تا دربند با تو
گرامافون/ رضا یزدانی
واويلا ليلي دوست دارم خيلي
تو ليلي من مجنون .
آغاسي ، اميد جهان ، شهرام شپ پره
نمی دونی نمیدونی ...
تو که حال منو نمیدونی ...
نمی مونی نمیمونی ...
عاشق میشی اما نمی مونی
يكي بود ، يك نبود
زير گنبد كبود
لخت و عور
تنگ غروب
دو پري نشسته بود .
شعر احمد شاملو . خواننده داريوش .
دیدم تو خواب وقت سحر / شهزاده ای زرین کمر
نشسته رو اسب سفید / میومد از کوه و کمر
روزای روشن خداحافظ
سرزمین من خداحافظ خداحافظ خداحافظ...