-
سنگم مزن ردم مکن
ازبخششت طردم مکن
اذنم بده آوا کنم
باعشق تو سودا کنم
نور رخت عنوان کنم
تا سوز دل درمان کنم
عشق تو کرده راهیم
روی تو شد دلخواهیم
دیدارتو صادق بود
این دیده کی لایق بود
فرمان دهی جان می دهم
جان بر تو جانان می دهم
لطفت اگر یاری کند
رفع گرفتاری کند
از من بود شرمندگی
از تو بود بخشندگی
لطف تو احسان تو
شد شامل مهمان تو
دارد گنه آرام دل
باشد به پیش تو خجل(سروده حاح احمد آرونی)
-
مـــن از بــــرای تـو جــــان فـــدا کنم
دل را به درد عشق تو چون مبتلا کنم
بـــا درد عشق تـــو من زنده مانده ام
کی از تو من طلب مرهم و شفا کنم
-
هر کس به جهان مایل دیدار تو شد
با دادن جان خود خریدار تو شد
از بسکه صدا زند تورا یا مهدی
آخر به سر راه تو ایثار تو شد
-
من چون خار سر راه توام
هر کجا می روی همراه توام
من که عاشق به رخ ماه توام
همچو موری به پناهگاه توام
کن قبولم به خدا بیمارم
منتظر در پی یک دیدارم
-
شب آمده و ذکر تو بر لب دارم
با ذکر تو مولا همه شب تب دارم
با جلوه خود بیا دمی خوابم کن
از نور رخت به رنگ مهتابم کن
جان علی اکبر حسین کن نگهم
از پرتو خون بزن به روی سیهم
مولای همه دمی نما امدادم
بشکن قفسم مرا نما آزادم
با سوز دلم تورا صدایت بکنم
با دیده تر جان به فدایت بکنم
از بس که به دست خود نمودی نازم
بال و پر من شکسته این پروازم
آرام دل شکستگان نام تو شد
مرغ دل شکسته بر بام تو شد
-
آندم که جام عشقت با ناله سرکشیدم
با اشک دیده طعم این عاشقی کشیدم
آندم که دیده بودی از پا فتاده بودم
ازبوستان رویت بابوسه گل بچیدم
آنشب که درکنارت ازهوش رفته بودم
یک لحظه نوردیده روی ترا بدیدم
کیشم مکن زبامت افتاده ام به دامت
بنگر که تیر عشقت بر دل چه سان خریدم
سنگم مزن که دیگر بال و پرم شکسته
از بس که در فراز این عاشقی پریدم
آخر ترحمی کن بنگر چو شمع سوزان
شب تا سحر به یادت در پای خود چکیدم
در وادی محبت آرام دل نظر کن
از هر طرف به سویت با سوز دل دویدم
-
بيا كه بي تو به سر انتظار ما نميرسد
اگر تو رخ ننمايي,بهار ما نرسد
خمار جرعه اي از كوثر نگاه توييم
فغان كه ساقي چشمت به كار ما نرسد
شديم خاك رهت در گذار عشق و دريغ
به دامن تو نگارا , غبار ما نرسد
اگر چه سير فلك را شتابهاست وليك
طلوع مهر تو بر روزگار ما نرسد
تو آفتاب جهاني و نيست اين انصاف
كه ذرهاي ز تو بر شام تار ما نرسد
صفاي رويت خورشيد بر دو ديده حرام
شبي خيال تو گر در كنار ما نرسد
جهان كهنه چه شنعت به كارمان بندد
ز راه ,گر كه نو آيين نگار ما نرسد
جواب اين همه بلبل,خداي را كه دهد
اگر كه موكب گل در ديار ما نرسد
تو دست ياوري از آستين بر آر ,ار نه
چها كه بر دل آيينه وار ما نرسد
بيا كه بغض همه ابرهاي عالم,نيز
به پاي گريه بي اختيار ما نرسد
بيا كه گر تو نيايي,ز خيل مدعيان
يكي به داد دل بي قرار ما نرسد
نظر مگير ز لطفش دلا كه حافظ گفت:
به حسن خلق و وفا كس به يار ما نرسد
-
خواب سبزی دیده ام انگار می آمد سواری سبز پوش
شعله در خشمی به دستش تا تب دیرینه را معنا کند
-
اي نور چشم زهرا(س) عشق تو عاشقم كرد
در سرزمين هستي ياس شقايقم كرد
امشب ز عشق رويت شيدا و غرق شورم
حسن نگار رويت دل برد و عاشقم كرد
در سرزمين مهرت ياس دلم بروئيد
عطر نسيم وصلت مست و فسانه ام كرد
از بهر عشق بازي با غصه هم نشينم
ياد طبيب دردم از درد فارغم كرد
سوز فراق حسنت در خرمن دل افتاد
خاكسترم نمود و آتش به خرمنم زد
از سوز و درد هجران نالم چو ابر باران
وز ديده خون چكيد و در خويش غرقه ام كرد
با ياد روي مهدي (عج) دل بند خاك بگسست
در آسمان عشقش ماه ستاره ام كرد
اي سبز پوش ايمان وي نرگس گل عشق
در كوي عشقبازان عشق تو شهر ه ام كرد
-
ای جان به فدای خاک پایت مهدی
با سوز دلم کنم صدایت مهدی
عمریست مقیمم به در خانه تو
در هر نفسی منم گدایت مهدی
-
جمعه یعنی شوق یعنی انتظار
جمعه یعنی طاق ابروی نگار
جمعه یعنی یک غروب غصه دار
جمعه یعنی مهدی چشم انتظار
-
الا که راز خدايي، خدا کند که بيايي
تو نور غيب نمايي، خدا کند که بيايي
شب فراق تو جانا خدا کند به سرآيد
سرآيد و تو برآيي، خدا کند که بيايي
دمي که بي تو سر آيد خدا کند که نيايد
الا که هستي مايي، خدا کند که بيايي
فسرده غنچه گلها فتاده عقده به دلها
تو دست عقده گشايي، خدا کند که بيايي
ز چهره پرده بر افکن به ظلم شعله در افکن
تو دست عدل خدايي، خدا کند که بيايي
-
نظام هر دو جهاني امام عصر و زماني
يگانه راهنمايي، خدا کند که بيايي
تو مشعري عرفاتي، تو زمزمي تو فراتي
تو رمز آب بقايي، خدا کند که بيايي
دل مدينه شکسته حرم به راه نشسته
تو مروه اي تو صفايي، خدا کند که بيايي
به سينه ها تو سروري به ديده ها همه نوري
به دردها تو دوايي، خدا کند که بيايي
ترا به حضرت زهرا، بيا ز غيبت کبري
دگر بس است جدايي ، خدا کند که بيايي
-
از غم دوست در اين ميکده فرياد کشم
داد رس نيست که از هجر رخش داد کشم
سال ها مي گذرد ، حادثه ها مي آيد
انتظار فرج از نيمه خرداد کشم
-
اي يکه سوار عشق و ايمان بر گرد
اي معني ناب قسط و ميزان بر گرد
با سيصد و سيزده ستاره، اي ماه
در شام سياه و سرد انسان برگرد
-
دلم به روح بلندت سلام خواهد کرد......به گل بخاطر تو احترام خواهد کرد......به شوق گوشه چشمي پس از سلام نماز......بياد گمشده خود سلام خواهد کرد......براي آنکه تماشا کند ظهور تو را.......نظر به جانب بيت الحرام خواهد کرد.......قسم به قامت لبريز از قيامت تو.......دلم به شوق قيامت قيام خواهد کرد...