مرسی حامد جان ... همیشه لطف داری (ولی شگفت زده شدنت به پای شگفت زده شدن من نمیرسه همون وقتی که کارتو گوش کردم!!!):5:نقل قول:
نمایش نسخه قابل چاپ
مرسی حامد جان ... همیشه لطف داری (ولی شگفت زده شدنت به پای شگفت زده شدن من نمیرسه همون وقتی که کارتو گوش کردم!!!):5:نقل قول:
مرسی. اگه مشکل وزنی یا فنی یا نارسایی در معنا توی شعرم احساس میکنید خوشحال میشم که باهام درمیون بگذارید ... باز هم سپاس.نقل قول:
مرسی نابغه جان... خوشحالم که مسئول بخش شعر و ترانه به این تاپیک توجه کرده ... مرسی از تعریفت عزیزم. (من برای سرودن این شعر اصلا" زحمتی نکشیدم !!! چون خودش جوشید و اومد ، تعجبی هم نداره دیگه تو این دوره و زمونه چیزایی رو که باهاش سالها زندگی کردم فقط بازگو کردم)نقل قول:
مرسی (این بیت فی البداهه تلمیح داره به همون قضیه ی شراب ناب شیراز و خیام و .... دیگه بقیه اش چشمک هههههه)نقل قول:
ما قبلا" هم در مورد دید به زندگی صحبت کرده بودیم نه؟؟؟ ههههههه خب بی خیال.
بازم خیلی زیبا...نقل قول:
ره میخانه بگزیدم که تا شاید بیاسایم
ولی افسوس در می هم سرایت کرده این سردی
مرسی (با اون شعرای قشنگی که شما میگی ... من بهتره دیگه شعر نگم) سپاس بی کران عزیزم.نقل قول:
این تاپیک رو جدیدآ تازه دیدم!!!
قشنگ بود.......
سپر از کف بیندازم چو بینم رنگ نامردی
زبان از شکوه میبندم ، دلم را گرچه خون کردی
دلم از جور دشمن بود خون ، در حیرتم امّا
که امروز از جفای دوست ، دارم جان پر دردی
مهرنام ! این 2 بیتت ، درست ، دقیقا ، exactly ، به تحقیق ... خلاصه عین اون حسی هست که من دارم . جریان رو بهت گفتم دیگه . همدردا درد همدیگه رو بهتر حس میکنن ... .
:41:واقعا آفرین مهرنام:41:
ممنون ... لطف دارین.نقل قول:
بعله......... من هم اتفاقا" وقتی داشتم بیت دومو مینوشتم یاد همون جریان که گفتی افتادم ... :46: ما همدردیم دیگه .... چه کنیم؟! خیلی هم خوشحالم که شعرامو میخونی و این قدر لطف داری.نقل قول:
چوب کاری میفرمایید!نقل قول:
مرسی (با اون شعرای قشنگی که شما میگی ... من بهتره دیگه شعر نگم) سپاس بی کران عزیزم.
سلام مهرنام عزیز
باز هم گل کاشتی
به حق کلامی آتشین گفتی که بر صخره اثر دارد
درودنقل قول:
شما مطمئن باشيد اگر نقصي در شعرهاتون باشه ، بنده كه شاگردم امادوستان حتما راهنمائيتون مي كنند . واگر چيزي نگفتند ، پس شعرتان حرف نداشته . بازم آفرين به شما و شعرتان.:41:
:5: خیلییییی ممنون. (نمیدونم چی بگم؟!) چقدر لطف دارین، اگر مشکل وزنی و معنایی تو شعرام میبینید مشتاقم که بشنوم باز هم سپاس.نقل قول:
راستش من فقط اومدم یه سری به این تاپیک بزنم ولی میخ کوب شدم جلوی مانیتور و ...
این اولین بار که این اشعار رو میبینم.و به شما تبریک میگم بابت این همه ذوق و سلیقه...:41:
دلم از جور دشمن بود خون ، در حیرتم امّا
که امروز از جفای دوست ، دارم جان پر دردی
این بیت شما من رو یاد یه دو بیتی انداخت که میگه:
هر کس به طریقی دل ما میشکند
بیگانه جدا دوست جدا میشکند
بیگانه اگر میشکند حرفی نیست
من در عجبم دوست چرا میشکند
ختم کلام اینکه شعراتون بسیار زیباست و بی صبرانه منتظر شعرای بعدی شما هستیم
از شما دوست عزیزم سپاسگزارم.... بسیار به من لطف دارین. در اولین فرصت شعرای دیگه هم میزارم.نقل قول:
سلام
خطر ناک شعر میگید:106:
بسیار عالی
موفق باشید:am
خوب بود _ اما هنوز خیلی میشه روش کار کرد که از نظر وزنی و انتخاب کلمات بهتر بشه و اخرش عالی بود.
رازهایی که من اکنون گفتم
فاش باید نشوند
حرف خود را اکنون ، زود پس میگیرم
تا که این دشمنها ، تا که این مردم خونخواره ی دون
سنگسارم نکنند!
این سکوت من هم ؛ خود به نوعی تلخ است!
وای خدای من مهرنام باور کن منو تا حد گریه کردن بردی دختر
دوست داشتم هزاران بار دکمه تشکر رو میزدم گرچه اونم کمه!!!!
گرچه من خودم اصولا دوست ندارم جای کسی باشم ولی با این شعر هایی که از تو خوندم. این حس بهم دست داد(حس جای تو بودن)
من از اصول و قواعد شعری چیزی سرم نمیشه وهمون طوری بهت گفتم .قبلا همینطوری و اونم
شعر مثلا نو
رو واسه خودم میگفتم
ولی به عنوان.........
هیچی بابا ولش کن
فقط میتونم بگم
افرین.
به نظرم واقعا" زیبا گفتی,لحن اعتراز آمیزت بسیار زیباست,خیلی خوب واقعیات تلخ جامعه رو به تصویر کشیدی....
جدا" که حرف دل من رو زدی
موفق باشی
مرسی ... لطف دارین. هههههنقل قول:
:106: مرسی از شما دوست عزیز ، حق با شماست ؛ میشه بیشتر روش کار کرد ... اما من خواستم که این شعر بدون هیچ فکر "اضافه" باشه... در عرض چند دقیقه گفتم و قبول دارم با عجله بوده! مرسی از نظر سازنده ای که دادین و از تعریفتون بابت بخشهای پایانیش کمال سپاس را دارم.نقل قول:
مرسی عزیزم ... همین که بیای تو این تاپیک و یه نگاه بندازی هم واسه من یه دنیا ارزش داره. (ولی خداییش این چی بود که گفتی دوست داری جای من باشی؟! همه دوست دارن جای تو باشن مصطفی جان! یک بار هم که دکمه ی تشکر رو بزنی واسه من خیلی مهمه بازم مرسی)نقل قول:
مرسی دوست عزیز. این امضای شما هم خیلی جالبه و یه جورایی حرف دل منه! (ای هیچ ، بهر هیچ ، بر هیچ ، مپیچ)نقل قول:
وای چه شعری !
دلم پس افتاد
عقلم از پای سنوبر به آگه افتاد
وای عجب زیبا گفت
{"عمر ما مثل گلی کوتاه است"}
پس چرا این همه غم
بر گلت ،ناروا میدارند
مردمان چون کرکس
گرد هر فاخته ای میلولند
تا که از طعمه خویش
تکه ای بردارند
تو مواظب باشا
آسمان بس ابریست
گریه سرد بهاری
به تنت چون برگیست
ای خدا
این گل نوباوه ما
به حمایت به تو من بسپردم
پس خودت حافظ جانش باشا
ایول مهرنام جان اینقدر شعرت قشنگ بود که به محض خوندنش این شعر به ذهنم رسید ببخش شاید نباید اینجا میگذاشتم اما چون با الهام از شعر شما بود به شما تقدیم میکنم
با سپاس فراوان الیاس
مرسی مرتضای عزیز... شعر شما هم قابل تحسینه و ممنونم از شما:5: فقط اونجا که گفتین : "عقلم از پای صنوبر به آگه افتاد" یعنی چی؟:adنقل قول:
یعنی که عقل ناقص من از کمترین حد (پای سنوبر) به بالا ترین حد (آگه افتاد) بخاطر گفته شما که گفتید
{"عمر ما مثل گلی کوتاه است"}
مهرنام بازم دمت گرم . آخرش منو کشته !!! نترس بابا نمیذاریم سنگسارت کنن . حداقل یه چند نفر تو این سایت حامی داری که برات و شعرات و حرفات ارزش قائلن . حرفاتو بگو که حرف دل ما هم هست ... .
مرسی سینا جان ... از این که شعرامو میخونی خیلی خوشحالم و نظراتت واسم ارزشمنده. حالا این یه شعرم از رو شیطنتمون گذاشتیم ، ولی دیگه قول میدیم بچه ی خوبی بشیم و اعتراض نکنیم و از این کارا نکنیم ... اخه خیلی خطرناکه حسن! ههههههههههههههههنقل قول:
عالی!
نقل قول:
ماجرای غم ایّام ، که را خوش آید؟!
که چنین روز و شب ما به غم آلوده شده ست؟
مرسی ... نظر لطف شماست.نقل قول:
درود
به جز اینکه خیلی عالیه مثل همیشه
درد و دل هممونه برای همین زیباترم میشه
ولی فقط من منتظر بودم آخرش یه امیدی بهمون بدی......:17:
البته شاید چون اعتراضه نگفتی.
:106: خب .... مرسی از این که خوندیش و نظر دادی... اما :17: نمیخواستم این شکلی بشی! ببخشین اگه نا امیدت کردم! ولی نظرم همین بود ... خب واقعا" فکر نکنم خیلی هم امیدی باشه:40::42::42:نقل قول:
سلام مهرنام جون . ببین ، شعرت خیلی خیلی خوب بود . زیبا ، پر محتوا ، به زبان امروز و متعهد به اوضاع امروز ، ملموس ، روان ، پر از موسیقی و مهربون - مثل خودت - !
مرسی که منو به خوندنش دعوت کردی ، اگه نمی خوندمش ، یه زیبایی رو تو این دنیای پر از زشتی ، از دست داده بودم !
بازم مرسی !
:26::26::26::26::26::26:همه اینایی که گفتی با من بودی؟؟!! مطمئنی؟! مرسی! من گفتم بیام ببینم رامتین جان چی نوشتن که مطابق گفته هاشون اشکالات شعرامو درست کنم! اصلا" انتظار این تعریفها رو نداشتم:9: تازه خیلی هم مهربون نیستم! (حتما" اون یه مهرنام دیگه بوده ... لووول)نقل قول:
این تاپیک خیلی سوت و کوره...
مهرنام یه سر بزن...
از دست بعضیا دلخوری... حداقل بیا چند تا ازون شعراتو بنویس واسه ما
حداقل ماچار پنج تا هستیم که شعراتو میخونیم...
حق با محمده ها مهرنام .
از دست بعضیا دلخوری... از دست ما که دل خور نیستی ؟! پس بنویس برامون .
منم از دست خیلیا دل خورم . . . . .
سلام به همه. من واقعا" اين روزا حالم خوشه.... اما درگيرم و وقت نميكنم به سايت سر بزنم و تو بحثا هم شركت نميكنم چون يه چيزي هم اگه بنويسم و بقيه چيزي بنويسن معلوم نيست كي بتونم بيام بخونم و جواب بدم!
با اين حال سعي خودمو ميكنم كه در اولين فرصت از خجالت همه دوستان دربيام و يه شعر هم كه شده بنويسم.
از همه سپاسگزارم.
سلام
زيبا و سرشار از احساس.شما روحيه لطيفي داريد سعي كنيد تو زندگي جنبتون و ببريد بالا تا راحت تر با مشكلات كنار بيائيد.
:41::41:
درود! این شعر مناسبتی هست تا حدودی! ببخشید اگر سر و تهش رو نمیفهمید... مناسبتش هم خیلی مهم نیست!
من ندانستم تو آخر چیستی؟ / موبدی؟ افسونگری؟ شهزاده ای؟
پرنیان نرمی و یا سندسی؟ / یا که نه؛ از جنس کوهی؛ صخره ای؟
من نمیخواهم که بشناسم تو را / تو همان بهتر که پشت پرده ای!
همنوای آتش و هم کیش آب / بغض خشکیده درون ناله ای
دوری و عشقت به هم آمیختست / این بُود بازیّ و من بازیچه ای
شعر من مرموز و دور از منطق است / در دل هر واژه باشد نکته ای
گر بخوانی شعر من را بر همه / هیچ باکم نیست، چون بازنده ای!
شعر من، بی من بود گنجی نهان / یا که دور از دسترس کاشانه ای!
قفل کردم واژه ها را با هنر / نشنود هر با هنر بیگانه ای
من کلید شعر خود هستم ولی / شعر من بی من بود افسانه ای
باز هم تردید دارم در دلم / حرف من را ای جوان فهمیده ای؟!