شما لطف داری ... برای همین اینجا جمع شدیم ... که از همدیگه چیز یاد بگیریم و به همدیگه چیزی یاد و از تجربه های همدیگه استفاده کنیم.
اولین چیزی که میخوام بگم اینه که من نه از گذشته می ترسم نه از آینده ...
گذشته , گذشته و تموم شده رفته پس ترسی نداره.
اما آینده هم یک روزی تبدیل به گذشته میشه و تموم میشه میره پس اینم ترسی نداره.
و اما ترس رو خودمون به وجود میاریم , ترس وجود نداره بلکه ساخته ی ذهن انسانه.
چرا باید از غم بترسیم ؟
چرا باید از شادی بترسیم ؟
مثل اینه که بگی من از چیزی که بدم میاد خوشم میاد !!!!
از دست دادن دور و اطرافیان سخته اما باید باهاش کنار اومد چون اتفاق افتاده ...
در ضمن مگر توی همه ی ادیان گفته نمیشه که انسان با مرگ نابود نمیشه بلکه از دنیایی به دنیای دیگه میره ؟
پس اگر انسان خوبی رو از دست دادی باید خوشحال باشی چون رفته توی یک دنیای بزگتر به دور از زشتی و ظلم و تجاوز و دروغ ...
اما بحث عشق و شاعر و شعر جداست .
عشق : اگر نباشه من نیستم تو هم نیستی و هیچ کس دیگه نیست . اما عشق همونطور که میتونه باعث رنج بشه میتونه باعث خوشحالی هم بشه. اما من تا حالا عشقی ندیدم ... عشق های حالا رو نمیشه عشق واقعی توصیف کرد ... عشق های حالا فرق داره (بعضی حرف ها رو نمیشه اینجا زد). من این بحث رو نمیتونم اینجا ادامه بدم چون از نوشتنش عاجزم.
شاعر و شعر : اون حسی که توی شاعر به وجود میاد تا بیاد از درد و رنج بگه اون حس انسان دوستیه.
درد و غم رو توی آهنگ به دو صورت میشه بیان کرد (در مورد آهنگ های ایرانی حرف نمیزنم که از همون تو خوشگلی و من عاشقم بیا پیشم نرو پیشش بوده) :
1. ستایش خوبی
2. بیان درد
وقتی یه آهنگی رو گوش میدیم باید به ما کمک کنه تا درد و غم ها رو فراموش کنیم نه اینکه بدتر به یادمون بیاد.
مثلا وقتی توی یه آهنگ یه جمله مثل Cheer Up Boy Clouds Will Move On Soon باشه بهتره یا یه جمله ای که توش بگه من داغونم دهنم سرویس شده
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] ؟ کدوم بهتره ؟؟ اونی که بهت امید بده یا اونی که بدبختیات رو بیاره جلوی چشمات ؟
دیگه عرضی ندارم .
با تشکر از دوستان عزیز بابت پستهای لذیذ
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]