از طعنه جاهلان نخواهم ترسيد
بر خنده اين زمانه خواهم خنديد
من بر سر عشق پاک خود ميمانم
((تا کور شود هر آنکه نتواند ديد))
نمایش نسخه قابل چاپ
از طعنه جاهلان نخواهم ترسيد
بر خنده اين زمانه خواهم خنديد
من بر سر عشق پاک خود ميمانم
((تا کور شود هر آنکه نتواند ديد))
ای چرخ فلك فغان ز بیداری تو
شادان اَحَدی نگشته در وادی تو
در دور جهان به هر طرف میگشتم
خوشحال كسی نبود ز آبادی تو
خداوندا مرا از لطف دریاب
دگر با من نمانده طاقت و تاب
به بیداری چه محرومم ز وصلش
میسر كن به من رویش تو در خواب
به غربت رفتنم تعبیر داره
فلک بر گردنم زنجیر داره
فلک از گردنم زنجیر بردار
که غربت خاک دامن گیر داره
ای که دایم می خوری اموال مردم را به زور
هیچ انگاری که روزی می روی در لحد وگور
گاه گاهی حیله وتزویر می داری به پیش
درچپیدن فرق نیست بیگانه را با قوم و خویش
در حیرتم از مرام این مردم پست
این طایفه زنده کش مرده پرست
تا هست به ذلت بکشندش به جفا
تا مرد به عزت ببرندش سر دست
گر حکم شود که مست گیرند
در شهر هر آنچه هست گیرند
من می خورم و هر که چو من اهل بود
می خوردن من به نزد او سهل بود
می خوردن من حق ز ازل میدانست
گر می نخورم علم خدا جهل بود
در کارگه کوزه گری رفتم دوش***دیدم که هزار کوزه گویا و خموش
هر یک به زبان حال با من می گفت***کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش؟
ترحم بر پلنگ تیز دندان***ستمکاری بود بر گوسفندان
بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت***بیاید که ما خاک باشیم و خشت
مثال آینه شو در قبول زشت و نکو***به شوره زار و گلستان چو آب یکسان باش
آینه چون نقش تو بنمود راست***خود شکن آیینه شکستن خطاست
گر آمدنم به من بُدی نامدمی***ور نیست شدن به من بُدی کی شدمی؟
بهتر نبُدی که اندرین دیر خراب***نه آمدمی،نه بُدمی،نه شدمی؟
با سلام
از تمامی دوستانی که با اشعار خود به این تاپیک رونق بخشیدند بی نهایت سپاسگزارم.تنها نکته ای را که باید یاد آوری کنم آن است که از پیام اجتماعی،اخلاقی یا اعتقادی اشعار خود غافل نشوید.اشعاری که در حوزه ی این مفاهیم نیستند موضوع این تاپیک نمی باشند.باز هم تشکر کرده و همچنان منتظر اشعار زیبایتان هستم.
گر می نخوری طعنه مزن مستانرا
بنیاد مکن تو حیله و دستان را
تو غره بدان مشو که می می نخوری
صد لقمه خوری که می غلام ست آنرا