امروز گزافی ده آن باده نابی را
برهم زن و درهم زن این چرخ شتابی را
گیرم قدح غیبی از دیده نهان آمد
پنهان نتوان کردن مستی و خرابی را
نمایش نسخه قابل چاپ
امروز گزافی ده آن باده نابی را
برهم زن و درهم زن این چرخ شتابی را
گیرم قدح غیبی از دیده نهان آمد
پنهان نتوان کردن مستی و خرابی را
اگر تو داری عقل و دانش و هوش
بیا بشنو حدیث گربه و موش
شهر ياران بود و خاك مهرباني اين ديار
مهرباني كي سرامد شهرياران را چه شد
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
یک قطره ي آبم که در اندیشه دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
من واله جمال تو با صد هزار چشم
من بنده خطاب تو با صد هزار گوش
شبي ياد دارم كه چشمم نخفت
شنيدم كه پروانه با شمع گفت
تو طرح مبهمی از پازل خودت هستی
که گم شدی وسط تکّه تکّه های خودت
تو که نوشم نئی نیشم چرایی
تو که یارم نئی پیشم چرایی
یه شعر سرد و تکراری
از این حال پریشونم
هزار بار گفتم اینو که
یه برگ زرد بی جونم
مرا در خانه سروی هست کاندر سایه قدش فراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن دارم
سلام به دوستان
دوست دارم به مناسبت ایام سوگواری امام حسین (ع) این ابیات از دوازده بند معروف محتشم رو اینجا بیارم، خالی از لطف نیست.
بر خوان غم چو عالمیان را صلا زدند
اول صلا به سلسله انبیا زدند
نوبت به اولیا چو رسید آسمان طپید
زان ضربتی که بر سر شیر خدا زدند
آن در که جبرئیل امین بود خادمش
اهل ستم به پهلوی خیر النسا زدند
بس آتشی ز اخگر الماس ریزه ها
افروختند و در حسن مجتبی زدند
وز تیشه ستیزه در آن دشت کوفیان
بس نخل ها ز گلش آل عبا زدند
پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید
بر حلق تشنه خلف مرتضی زدند
اهل حرم دریده گریبان گشوده مو
فریاد بر در حرم کبریا زدند
من از روييدن خار سر ديوار دانستم
كه ناكس كس نميگردد بدين بالا نشيني ها
بازم همزمان فرستاديم
اما من با ميم بيت melodi_shahrzad فرستادم
االهی گردن گردون شود خرد
که فرزند جهان را جملگی برد
دلم به پاكي دامان غنچه مي لرزد
كه بلبلان همه مستند و باغبان تنها