هر کس آزار دل زار پسندید ولی
نپسندید دل زار من آزار کسی
نمایش نسخه قابل چاپ
هر کس آزار دل زار پسندید ولی
نپسندید دل زار من آزار کسی
ياد حق دل را تجلي مي دهد
آه مجنون بوي ليلي مي دهد
دمادم این دعا ورد زبانم
ببینم کربلا را تا جوانم
ماييم كه گه نهان و گه پيداييم
گه مومن و گه يهود و گه ترساييم
می من ، باده ی من ، مستی من
فدای تو تمام ِ هستی من
دل ِ چشم انتظار کودکان را
مبادا بشکند بی دستی من
نه از فراز بام كه از پاي بوته ها
مي شد تو را در آيينه هر ستاره ديد
دارم به سر روز و شب فکر اباالفضل
تپش تپش های دل، ذکر اباالفضل
لبش مي بوسم و در مي كشم مي
به آب زنــدگانـــــي بـــرده ام پي
يوسف گمگشته باز آيد با كنعان غم مخوركلبه ي احزان شود روزي گلستان غم مخور
روح گریخت پیش تو از تن همچو دوزخم
شرم بریخت پیش تو دیده شرمسار من
نمی دانم که هستم، هر که هستم
قلم چون تیغ می رقصد به دستم
من به سر منزل عنقا بخود بردم راه
قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم
مرا چشمیست خون افشان بدست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
وای ما ای وای این دیر کهن
تیغ لا در کف نه تو داری نه من
نبود به بزمت ای شه ره این گدا،همین بس/ که بکوچۀ تو گاهی بودم ره گدائی
همه جا به بیوفائی مثلند خوبرویان / تو میان خوبرویان مثلی به بیوفائی
يكدست جام باده و يكدست زلف يار
رقصي چنين ميانه ميدانم آرزوست