نوشته اصلی توسط
bardyaa
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
کاش یهکم «محکم» نظر ندیم.
بیا و اینجور به قضیه نگاه کن:
ــ اگه «ضبط کردن» رو میشد «لزوماً» بد شمرد، مثلاً نورعلیخان نمیبایست یهدوره درس ردیف آقای قهرمانی رو ضبط میکرد؛ هان؟
ــ شکی داریم که اگه میشد از اجرای «حضرات» [در مایهٔ میرزاها، مثلاً]، بهجای صفحهٔ سنگی، «فیلم» گرفت، خیلی از دعواهای امروزی وجود نمیداشت؟
بهنظرم، خوبه که وجوه مختلف مسئله رو درنظر بیاریم.
ــ اینکه استادت بهت اجازه میده که از کلاسش «فیلم» بگیری، نشونهٔ نهایت اطمینانشه به کارش. کمتر کسی جرئت میکنه که حالت راحت و عادی کارش رو در معرض قضاوت بذاره.
ــ بهنظرم، بهدلایل مختلفی خوبه که «ضبط» انجام بشه، و با نهایت دقت: هیییییچوقت خدا، حسوحال دوتا اجرای «استاد» یهجور نمیشه. تقلیل راهنمای اجرای قطعه به «نت»، از اون اشتباههای عجیب و غریبه. حتماً شنیدهای که در موسیقی ایرانی، گاهی «تزئین» از اصل کار مهمتره.
ــ برام عجیبه که کسی فکر کنه داشتن منابع بیشتر، باعث «تنبلی» میشه، و اگه همچو اتفاقی بیفته، علتش مشخصاً «بیارادگی» آدمه؛ نه منبع. وقتی فیلم میگیری، میخی، سیخی، چیزی توی فیلمت هست که نذاره خودت قطعه رو از روی نت [اگه نتی موجود باشه البته!] دربیاری؟ اگه هست که هیچ؛ اما اگه نیست، داشتن منابع بیشتر حتماً بهتره از نداشتنش.
ــ خیلی چیزا در کلاس میگذره که ضبطشون، ضمن اینکه خالی از لطف نیست، اصلاً بخشی از آموزشه. برخورد استاد، شکل تجزیهٔ جملهها، توضیحهای کوتاه و بلند و تذکرها، همهوهمه بخشی از چیزایی هستن که باید یاد گرفته بشن، و خیلی از اینا رو میشه بهراحتی فراموش کرد.
ــ علاوه بر ضبط اجرای استاد، حتی ضبط اجرای خودت هم بهشدت مفیده: چه راه سادهتری داری برای مقایسه؟
ــ شنیدن ضبطشدههای قدیمی، بهشدت توصیه میشه! هرقدر که به کارت تسلط بیشتری پیدا کنی، «جزئیات» بیشتری رو توی کار «استاد» درک میکنی.
ــ همین الان، خیلی از «حضرات» هستن که نمیذارن چیزی از کلاسشون بیرون ببری [جز در ذهنت!]، و خیلیها معتقدن که بهتره اینکار رو بکنی، و هردوشون هم «بزرگ»ن. نتیجه، اینه که توصیهٔ دیگران به ضبط کردن یا نکردن، به تجربهٔ آموزش گرفتنشون برمیگرده و سلیقهٔ آموزشدادنشون. محض تفریح میگم، که یهزمانی همین دوروبر یه دعواهای مفصلی بود دربارهٔ علامت گذاشتن یا نذاشتن روی دستهٔ وبولن، و خلاصه داستانی بود برای خودش و داستانها بود در ذم استادایی که اینکار رو میکردن! ولی، من خودم دیدهم که آقای ارسلان کامکار و آقای اردشیر کامکار مخصوصاً برای بچهها توصیه میکنن (حتی ویولن تارا [دختر آقای اردشیر کامکار، که نوهٔ آقای داود گنجهای هم هست و شاگرد آقای ارسلان کامکار] هم مدتی علامت داشت)، و میشه یه نگاهی هم به سوزوکی انداخت (که هم علامت گذاشتن رو منع نکرده، و هم فلسفهٔ زیرش اصولاً تقویت شنیدنه و «شنیدن هرروزهٔ درس» رو توصیه میکنه). درواقع، اونایی که معتقدن علامت گذاشتن گوش رو تنبل میکنه، به این فکر نمیکنن که درک صدای درست اصولاً «شناختی»ه و بیشتر تربیتیه تا «فیزیکی» [مثلاً]، و شنیدن صدای ناجور میتونه همون رو در ذهن جا بندازه. «روح» قطعه، از «نت» در نمیآد [و اساساً همین فرق «نوازنده»ست با میدیپلیر]؛ اما در عینحال باید حواست باشه که خود توانایی نت خوندن و «درآوردن» قطعه، یکی از چیزاییه که باید یاد بگیری.
سرجمع:
ــ ضبط کردن، بههر شکلی، مطمئناً «واجب» نیست؛ اما مستحبه!
ــ اگه بنا بر ضبط شد، هرچه دقیقتر، بهتر. نوشته از حافظه بهتره، صدا از نوشته، و فیلم از صدا.
ــ هیچوقت از توان ذاتی آدم برای شل گرفتن کارا غافل نشو! حواست باشه که چرا داری ضبط میکنی: حلالمسائل «خوب»ه؛ بهآين شرط که برای دیدن ایدهٔ دیگران استفاده بشه، نهاینکه ناتوانی ما رو در حل مسئله لاپوشونی کنه. ضبط خوبه؛ اما نباید جوری بهکار گرفته بشه که مانع تلاش خود آدم بشه. «کلاه» سر کسی نذار؛ مخصوصاً سر خودت!