کمی بیشتر اندر احوالات یانی ...
به نظر شما یانی اگه دوباره به دنیا میومد موسیقی رو انتخاب می کرد؟ سخت می شه گفت. درباره ی موزارت می تونم بگم قطعاً جواب منفیه چون اون انقدر در طول حیاطش از فقرو بدهکاری رنج برد که ترجیح می داد اگه دوباره زاده می شد.بنّا ، نجّار یا خیّاط بشه ولی آهنگساز نه!!!
اما یانی حکایت دیگه ای داره.اون مهارت های زیادی بلده. اول از همه روانشناسه و اگه بخواد می تونه مجوز مطب زدن بگیره! شاید هم استاد دانشگاه می شد.از اون استادای باحال که آدم دلش می خواد کلاسش یه قرن طول بکشه و اون فقط حرف بزنه و تو هم سراسر تبدیل به گوش بشی ! نفس نکشی ، پلک نزنی و فقط بشنوی! آره این احتمال خیلی زیاد بود که یانی همون روانشناسی رو ادامه بده و مسیر زندگیش کاملاً عوض بشه. غیر از این یانی بخت اینو داشت که همون شنا رو ادامه بده و با توجه به سرعت زیادش در شنا شاید اگه این ورزش رو ادامه داده بود الآن مربی تیم ملی شنای یونان بود!!! در هر حال اگه هر کدوم از این فرضیه ها عملی می شد یانی هیچوقت یونان رو ترک نمی کرد و کنار خانواده اش به کار و زندگی مشغول می شد! اما از یه چیز نباید گذشت،اونم اینه که یانی هر کاره ای می شد و هر شغلی که انتخاب می کرد بدون شک همین قدر بزرگ و استثنائی می شد! او در هر وادی ای که قدم می گذاشت و هر کسی که می شد مطمئناً در آن اوّل می شد در کارش بهترین بود.مثل همین الآن! می دانید چرا؟ چون یانی از آن بنده هایی است که برای بزرگ شدن آفریده شده و اصلاً نمی تواند کوچک باشد.او نمی تواند در جسم ریزه میزه اش جا شود.او برای پرواز کردن به دنیا آمده. آمده که دنیا را فتح کند و پیام رهایی و انسانیت را به گوش دنیا فریاد بزند. و این وسط موسیقی فقط یک وسیله بود. با گچ هم می توانست این را به شاگردانش درس دهد!
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
من همیشه به یانی فکر می کنم.هر موقعیتی رو با یانی تطابق می دم. شاید تنها جایی از زندگین که به یانی فکر نکردم در تونل تاریک ام آر آی بود! اونجا فقط به تاریکی و تنگی قبر فکر می کردم نه به یانی!
یانی برای من موجود خیلی با ارزشیه! اون برای من یکی از ستون های زندگیمه! بعد از خدای بزرگ، سرورم رسول خدا،چهارده معصوم و خواهرم،یانی همیشه برای من به جای کسانی بوده که نداشتم! به جای پدر مهربانی که نداشتم یا برادر خوش تیپی که جاش تو زندگیم خالیه! و در یک به جای همه ی دوستان نداشته ی منه! دلیل همه چیز بودن و هیچی نبودن منه! من با هیچ کلمه ای نمی تونم بگم چقدر یانی رو دوست دارم!به اندازه ی همه ی کسانی که تو زندگیم نیستن تا دوستشون داشته باشم!
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم
تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
گاهی با خودم فکر می کنم : بدون یانی زندگی من چطوری می شد؟اگه یانی به زندگیم وارد نشده بود فلسفه و عقاید من در زندگی چطور رقم می خورد! بدون یانی هم می شه زندگی کرد؟ نه! همونطور که بدون موزارت نشد!
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
دلم می خواد امسال سالی متفاوت باشه!هم برای من و هم برای یانی! یانی سال 2011 رو خیلی خوب و پرانرژی شروع کرده و همونطور که گفتم خیلی جوون تر و شاد تر و جذاب تر از قبل شده!امیدوارم،امیدوارم و بازم امیدوارم که پست بعدی من خبر ازدواج یانی باشه!اون روز مطمئناً روز عروسی منم خواهد بود!اگه سه تا آرزوی بزرگ توی زندگیم داشته باشم یکیش قطعاً ازدواج و خوشبختی و شادی ابدی برای یانیه! آخه می دونین؟ تمام مردهای هنرمندی که من به نوعی دوستشون دارم همگی به شدت خانواده دارن! اگر هم مجرد بودن با انرژی درمانی و تلقینات مثبت من عروسی کردن و رفتن سر زندگی شون! باورتون نمی شه؟مثلاً نیکولاس کیج_هنرپیشه ی محبوب من_ تا چند سال پیش مجرد و افسرده و بیچاره بود!من خیلی دلم براش می سوخت و حسابی براش غصه می خوردم.تا اینکه بالاخره با همسر فعلیش آشنا شد و با هم ازدواج کردن و الآنم کلی خوشبختن! جان لوئیجی بوفون_فوتبالیست ماه من و دروازه بان تیم ملی ایتالیا _ هم چند سال پیش ازدواج کرد و الآن یه پسر کوچولوی مامانی داره! آندره آ بوچلی خواننده ی اسکار من (که می میرم برای خودش و صداش ) هم بعد از طلاقش خیلی تنها س ولی به زودی قراره ازدواج کنه و اونم از تنهایی در بیاد! این وسط فقط یانی وصله ی ناجوره! نه به پسرخاله ی من که دوتا دوتا می گیره(تازه گندش توی فامیل در اومده!) نه به این یانی تنبل که بین این همه خانوم خوشگل و باوقار دور و برش یکی رو نمی تونه خاستگاری کنه!!! من دلم برای یانی خیلی می سوزه چون افسوس می خورم وقتی می بینم نسلش داره منقرض می شه و این همه استعداد و دانش و عشق و انسانیت ، هیچ وارثی نداره! یانی به نظر من انقدر ظرفیت عشق داره و انقدر رومانتیکه که می تونه اوتلّو و بلندی های بادگیر و زیبای خفته و الباقی افسانه های عشقی رو از دور خارج کنه! یانی واقعاً می توانست قهرمان یک افسانه ی عشقی شود،اگر که ازدواج کرده بود. یک همسر نمونه و یک سوپربابا!!!! خوب جای تعجب نداره اون آبانیه و مردان آبان بهترین پدرهای دنیا هستن.یانی متعهّل قطعاً از اون مردهای نادری می شد که هر روز بیشتر عاشق همسرشون می شن و حتماً نامه های عاشقانه ی موزارت دوباره در تاریخ تکرار می شد مخصوصاً اون نامه ی معروفش:
" ... هر روز به عکست نگاه می کنم و همزمان می خندم و گریه می کنم.نمی توانی تصورش را هم بکنی که نبودن تو یعنی چه؟یعنی صفر مطلق!یعنی تمنّای آرزومندی که برآورده نمی شود و همینطور می سوزاند و می سوزاند ..."
از اونجایی که در خونه ی پدری یانی ،بچه ها جز عشق چیزی ندیده و یادنگرفته اند هر کدام می توانند یک زندگی عاشقانه و شاعرانه به راه بیندازند. جالبه که این تجرّد مسری است و آندا خواهر یانی را هم گرفتار کرده. او هم به هیچ مردی روی خوش نشون نداده و ازدواج نکرده!