حیف که این دل نرود سوی تنفر
برید عهد مودت نگار دلبندم
نمایش نسخه قابل چاپ
حیف که این دل نرود سوی تنفر
برید عهد مودت نگار دلبندم
دگر به هیچ کس جز او دل نمی بندم
يکي از عقل ميلافد يکي طامات ميبافد.......
یکی نخ تابد و دیگری شلوار می بافد
اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
اگر راست میگویی تو هم خودت باش.
دردم ز یار است و درمان نیز هم...............
فریاد از این یار و داد از آن یار نیز هم!
دیدی که رسوا شد دلم ...
پنهان و پیدا شدم دلم
زلفت هزار دل به يکي تار مو ببست.........
هرهزاررابرجای گذاشت وخود برفت
بعدی :
دلبربرفت ودلشدگان راخبرنکرد
گويي ز جان من برآمد وبه خيال دگر برفت
----------------------------------------
تا كي غم آن خورم كه دارم يا نه
تا كي غم آن خورم كه دارم يا نه
در حسرت اين و آن بسوزم يا نه
به صوت چنگ بگوييم آن حکايتها..........
حكاياتي ز باطنهاي بي همتا
----------------------------------
ايكاش كه جاي آرميدن بودي
ايكاش كه جاي آرميدن بودي.....
یا عشق به جای خواب دیدن بودی
چشمان مرا به چشمهایش گره زد............
تورا من چشم در راهم
که با چشمان معصومت
به ظلمت گاه این قلب شکسته
چهره بنمایی....
______________________
منو از خودم جدا کن با یه شعر عاشقونه ...
__________________
این مصرع آخریه و اون بالایه مال خودمه یه شعر کامل لبته شما ادامش بدین :d:d
منو از خودم جدا کن با یه شعر عاشقونه ...
تا بفهمی منو چشمام عمری همرنگ خزونه
دوش از مسجد سوي ميخانه آمد پير ما........
من قاطی کردم اون بالاچی شد ؟:D
آقاسهیل اینجافقط باید ازخودتون یک مصراع برای کامل کردن مصرع نفربالایی بگین ،یکی هم ازیک شاعردیگه که نفربعدکاملش کنه.
تاکه یابد لحظه ای آرام زین گردون ما
بعدی :دل داده ام بربادبرهرچه باداباد
دل داده ام بربادبرهرچه باداباد....
زین سان کند روزی از عشق من فریاد
طفيل هستي عشقند آدمي و پري................
طفيل هستي عشقند آدمي و پري ***وجز عشق نباشد برآنها دری
بعدی :دلم رمیده شد غافلم من درویش