صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم***تدبیر بالا تر از جان شیرین خود کنم
نمایش نسخه قابل چاپ
صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم***تدبیر بالا تر از جان شیرین خود کنم
ای دلبر دور از من دل از بر من بردی
با دل بر خود گفتی دل ! بهر چه غم خوردی؟
دل گفت به مهر تو بسته است سر و دستم
از باده اگر مستم تو جام می و دُردی
با تو اگرم عَنقا بر اوج فلک امّا
بی تو منم آن مرغی کز غم به قفس مردی
این نمره شعر ما رو کی قراره بده؟
نمره شما رو احمد می بایست میداد که چون احتمالا فکر کرده است شعر از خود شما نیست نمره هم نداده است! :-)
حالا من به شعر شما میدهم 20
نقل قول:
نمره ی شعر تو ای دوست چنان تاریک است
از سیاهی تا سپیدی بدان راهی هست
نمره ات را می نویسم روی تخت خانه ات
تا ندانی و نخوانی و نفهمی نمره ات
این نمره دادن چه صنم بود ای نسیم سحری
هر کسی در پیش ما دارد برایت نمر ه ای
ادم وقتی بی کار میشه همینه دیگه
ُسلام..
شرح حالی بدهید از این تاپیک ای دوستان
تا شوم روشن چه بایستی بگویم من الان:39:
نقل قول:
یک بیت بگو که شاعرش خود باشی
آرا گر وزن و قافیه اش خود باشی
در مذهب "یک بیت" خوش آن شعری که
شاعر ز اوّل به آخرش خود باشی
ای "کورونزو" نمره از من کی؟ کجا؟ تو برده ای؟نقل قول:
هان مگو باشد برای هر کس از من نمره ای!
:-)
تا دل به هواي تو گرفتار افتاد
بيچاره شد و به پاي هر خار افتاد
در تيره شب زلف تو پيچيد نا گه
بر دار جنون به پاي ديوار افتاد
پنهان زدو ديده اي و پيدا در دل
زين نقش خيال بگو چه باشد حاصل
زين يكدم عمر بيا و با ما خوش باش
فردا من و تو اسير مشتي خس و گل
آفریننقل قول:
فکر نمی کنی اگه دربیت آخر بنویسی:
در تيره شب زلف تو پيچيد آنگه
با باد جنون به پاي ديوار افتاد
قشنگتر بشه؟
چرا اينم فكر خوبيه.... به هرحال اينجا سريع و في البداهه بود زياد روش فكر نكردم ..... از نظرت ممنون.نقل قول:
امشب ای غم مونس و یارم تویی
چلچراغ این شب تارم تویی
گرچه این دل خانه بیداد توست
باز از این شادم که مهمانم تویی
آفرین بسیار "زیبا" ست
چه جای غم به دلم ار تو غمگسار منی
بسوی تو دل من پر کشد که یار منی
ای که بر نمره ما لکه تاریک دهی
گرد صفری و سپس یک یک باریک دهی
ما فقیر و شعرمان اندر بضاعت ناچیز
کاش رحمی بکنی نمره از این نیک دهی!
نقل قول:
چرا تعارف میکنید؟
بفرمایید:
کاش رحمی بکنی نمره بمن بیست دهی