يارب دل ما را به هنر روشن كن ..... به نتي ساز مرا در طرفي گلشن كن:violinplay3:
بداهه:10:
نمایش نسخه قابل چاپ
يارب دل ما را به هنر روشن كن ..... به نتي ساز مرا در طرفي گلشن كن:violinplay3:
بداهه:10:
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد
دل بردی از من به یغماء ای ترک غارتگر من
دیدی چه آوردی ای دوست از دست دل بر سر من
نور تویی سور تویی دولت منصور تویی
مرغک طور تویی خسته به منقار مرا
الا يا ايها ساقي ادر كاسن و ناولها كه عشق اسان نمود اول ولي افتاد مشكلها:37: اينم ميشه اهاي اهاي خانوم خوشكله اوني كه زير پات گذاشتي دله:19:
این تن اگر کم تندی راه دلم کم زندی
راه شدی تا نبدی این همه گفتار مرا
اگر برنگ عقیقی شد اشک من چه عجب
که مهر خاتم لعل تو هست همچو عقیق
غرق خود بین خوشه گل روی شاخ کاغذی
در جواب بلبل این گل امده کاغذ نگار
رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنیم
سِرِ حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم
ما دل شدگان خسرو شیرین پناهیم
ما کشته ی آن مهرخ خورشید کلاهیم
مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دانم
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و ازآن ابرو
وقتی ای کاغذ رسیدی استان کوی دوست
بوسه زن بر خاک و وانگه پای او را بوسه دار
روی جانان طلبی آینه را قابل ساز
ورنه هرگر گل و نسرین ندمد زآهن و روی
یا رب بــه خدایی خداییـــت وانگه به کمال پادشاهیت
کز عشق به غایتی رسانم کو ماند اگر چه من نمانم
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید