در خیال روز های روشنم کز دست رفتندم
من به روی آفتابم ( افتابه نه آقا افتاب )
میبرم در ساحت دریا نظاره
و همه دنیا خراب و خرد از باد است
و به ره نی زن که دایم مینوازد نی درین دنیای ابراندود
راهخود دارد اندر پیش... :دی
- - - Updated - - -
شمع را باید ازین خانه بدر بردن و کشتن
تا به همسایه نگوید که تو در خانه ی مایی