"تنهایی و رسوایی"، "بی مهری و آزار"
ای عشق ببین من چه کشیدم تو چه کردی
نمایش نسخه قابل چاپ
"تنهایی و رسوایی"، "بی مهری و آزار"
ای عشق ببین من چه کشیدم تو چه کردی
یه لحظه صبر کن دنیا .. من از این چرخشت خستم ...نقل قول:
یه لحظه مکث میخواهم ... من این مردم که بد مستم!!
من خود دلم از مهر تو لرزید وگرنه
تیرم به خطا میرود اما به هدر نه!
همه سیاهی عزیزم همه تباهی
مگر شب ما حبیبم سحر ندارد
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
تا نشد رسوای عالم کس نشد استاد عشق
نیم رسواعاشق اندر فن خود استاد نیست
تو کز چشم و دل مردم گریزانی چه می دانی
حدیث اشک و آه من برو از باد و باران پرس
سلامت بگویم که در خاطری
گر از چشمم دوری به دل حاضری
یوخت حس میکنم که دیر میشه ... داره قلبم تو سینم پیر میشه ..نقل قول:
یوخت حس میکنم که داره دنیا ... برای من غل و زنجیر میشه ....
همیشه رود با خود میوه ی غلتان نخواهد داشت
به دست آور اناری را که از دست تو خواهد رفت
نقاش غزل تا که به چشمان تو پرداخت
دیوانه شد از طرز نگاهت قلم انداخت
تا همیشه صبر میکردم، اگر دل داشتینقل قول:
ولی در سینه ات جز سنگ، چیزی داشتی؟!
یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست
نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم
ینی ببین زلیخا چی کشیده بوده!! .. بدبخ!! ... :4:نقل قول:
من ز اصل و نسب و عشق و هوا آزادم
من همینم.... یه حمید ...
شعر گفتن را هم .. نسیه میدانم ..
تو کجایی سهراب؟!.. چشمها را شستم
نه افاقه نمیکند این تجویز ... آنها را بستم
چشمها را باید بست .. گاه نباید هرگز دید!!
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نا بستن از آن به که ببندی و نپایی
- - - Updated - - -
به بهنقل قول:
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار تویی