یاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
نمایش نسخه قابل چاپ
یاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
در این پیرانه سر سجادهای دارم که میترسم
خدا با آن مرا از حلقهی دوزخ بیاویزد
دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن
که باد صبح نسیم گره گشا آورد
دستم ز پول خالی و در دل پر از عشقم ...نقل قول:
cls ام یک قاطر و حسرت شده سرشتم ..
به درویش گفته زکی این همه بدبختی و ماتم ...
تیغی دهید .. یا که شرابی که من پر از اشکم! ...
:24: ... :24: ... 24: ...
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ خخخخخخخخخخخ
خدا منو بکشه :4: خوب شعر میگیدا شما :24: قاطرو خوب اومدی :24:
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
EEEEEEEEEEEEنقل قول:
خدا نکنه الناز خانم این حرفا چیه؟!؟ ..
نه بابا اینا شعر نیستن که معرن .. همینجوری میان الکی واس خودشون!!!! ... :4: ...
من ز کوی دین پرستان دور گشتم .... سوی مستان در پی آن یار گشتم ..
می زده شب چو زمیکده باز آیم
بر سر کوی تو من به نیاز آیم
تا زبند زلف او قصد رهایی می کنم
می دهد بر زلف مشکین پیچ و تاب دیگری
:akنقل قول:
یکی قطره باران ز ابری چکید .............. خجل شد چو پهنای دریا بدید
که جایی که دریاست من کیستم؟ ...... گر او هست حقا که من نیستم
(کاش قصه ی این قطره آویزه ی گوش هممون میشد...)
مهتاب به خورشید نظر کرد و درخشید
هر وقت شدی آینه کافیست ببینی
یا رب این بچه ترکان چه دلیرند به خون
که به تیر مژه هر لحظه شکاری گیرند
در آینه یک راز میان من و توست ....نقل قول:
آنچه ثبت است درآن،رمز نگاه من و توست ...
تاریخ این حکایت گر از تو باز پرسند
سر جمله اش فرو خوان از میوه بهشتی
یادم آید روز باران .. گردش یک روز دیرین ... خوب و شیرین توی جنگلهای گیلان!!!!!!!!!!! :4:نقل قول:
نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی