لبخند کن معاوضه با جان شهریار//تا من به شوق این دهم و آن ستانمت "ملال محبت ، شهریار"
نمایش نسخه قابل چاپ
لبخند کن معاوضه با جان شهریار//تا من به شوق این دهم و آن ستانمت "ملال محبت ، شهریار"
تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس
خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم
"شهریار-گوهر فروش"
می نوش که عمری که اجل در پی اوست،
بهتر که به خواب یا به مستی گذرد
منسوب به خیام
دردایره قسمت ما نقطه تسلیمیم////لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی "حضرت حافظ"
یاران رفته را به نکوئی کنند یاد
گر عمر زود می رود دلگران مباش
(صائب)
شکفته شمع دمسازم چنان خاموش شد کز وی
به اشک توبه خوش کردم که می بارد به دامانم
"شهریار-به مرغان چمن"
مردمی گم شد میان آشنایان از تو پرسم
با چنین نامردمان بیگانه باشم یا نباشم
مکتب عشق بماناد و سیه حنجره ی غم
که در او بود اگر کسب کمالی کردیم
"شهریار-غزال و غزل"
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی////عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی "سعدی"
یاد آن زمان که گر بدو ابرو زدیی گره
از کار بسته هم گرهی میگشاد از او
"شهریار-یاد قدیم"
ورد من است نام تو هرچند گفته اند
شیرین دهن به گفتن حلوا نمی شود
دل و جانیکه در بردم من از ترکان قفقازی
به شوخی می برند از من سیه چشمان شیرازی
"شهریار-سیه چشمان شیرازی"
یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم
زان دو لب شیرینت صد شور برانگیزم
گر قصد جفا داری اینک من و اینک سر
ور راه وفا داری جان در قدمت ریزم
ما ز بالاییم و بالا می رویم///ما ز دریاییم و دریا میرویم "مولانا"
مرا چه وقت خزان و چه روزگار بهار
چه دور باید بودن همی ز روی نگار
بهار من رخ او بود و دور ماندم ازو
برابر آمد بر من کنون خزان و بهار
روز روشن به خود از عشق تو کردم چو شب تار
به امیدی که تو هم شمع شب تار من آئی
"شهریار-طوطی خوش لهجه"