دیریست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد...
نمایش نسخه قابل چاپ
دیریست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد...
دیوانه تست؟ یا که پیش از گذشتگان جنگ
رختی به خانواده ی پسر باز می دهند
شهریار - بارگاه حافظ
دلی دارم زلال آسمانهادلی روشنتر از امید فردادلم را می سپارم دستت امابخوان قانون سنگ و جام مینا
آنجا که دم زند ز تجلی جمال یار
فرصت به آبگینه ی غماز می دهند
شهریار - بارگاه حافظ
دل می رود ز دستم صاحب دلان خدا را /دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
الف بده بینم:45::23::39:
ای پیک عاشقان گذری کن به بام دوست
بر گرد بنده وار به گرد مقام دوست
گرد سرای دوست طوافی کن و ببین
آن بار و بارنامه و آن احتشام دوست
تا توانی دلی بدس آور /دل شکستن که هنر نمیباشد
دال بده بینم:39:
در آسمان اگرچه که سو سو نمی زندچشمت ستاره است ، ببین ، مو نمی زنداما ستاره قلب کسی را نبرده استاما ستاره عطر به گیسو نمی زند
دردم از یارست و د رمان نیز هم / دل فدای او شد و جان نیز هم
می ترسم از صدا که صدا عاشقت بشوداین سوت کوچه گرد رها عاشقت بشودگفتم به باد بگویم تو را ...نه...ترسیدماین گرد باد سر به هوا عاشقت بشود
دالانی از بهشتم بخشید و دلبخواهم
آری بهشت دیدم دالان دلبخواهی
شهریار - دالان بهشت
یک شب چراغ روی تو روشن شود ، ولی
چشمی کنار پنجره ی انتظار کو
خون هزار سرو دلاور به خاک ریخت
ای سایه ! های های لب جویبار کن
نـاسـوخـتـن از تـو طـمـع خـامـم بود
تـا بـنـده نـسوخت با تو اندر نگرفت
تا تو را دیدم ندادم دل به کس
عاشقم کردی به فریادم برس
سوزی نداشت شعر دل انگیز شهریار
گر همره ترانه ی ساز صبا نبود
شهریار - بازار شوق
در نا میدی بسی امید است/ پایان شب سیه سفید است
ت بده بینم:45::39: