شعر قشنگ ترين ترانه که تا به حال شنيديد چی بوده؟
نمایش نسخه قابل چاپ
شعر قشنگ ترين ترانه که تا به حال شنيديد چی بوده؟
امشب از اون شباست که من دوباره دیوونه بشم
تو مسی و بی خبری اسیره می خونه بشم
امشب از اون شباست که من دلم می خواد داد بزنم
تو شهر این غریبه ها دردم و ?ریاد بزنم
دلم گر?ت از آسمون
هم از زمین هم از زمون
تو زندگیم چقدر غمه
دلم گر?ته از همه
ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون دست ر?اقت نمی دم
از معین با ویولن بی?ن مرتضوی
در همه دير مغان نيست چو من شيدايي
خرقه جايي گرو باده و د?تر جايي
دل كه آيينه صا?ي است غباري دارد
از خدا مي طلبم صحبت روشن رايي
شرح اين قصه مگر شمع برآرد به زبان
ورنه پروانه ندارد به سخن پروايي
كشتي باده بياور كه مرا بي رخ دوست
گشته هر گوشه چشم از غم دل دريايي
در همه دير مغان نيست چو من شيدايي
خرقه جايي گرو باده و د?تر جايي
دل كه آيينه صا?ي است غباري دارد
وز خدا مي طلبم صحبت روشن رايي
شرح اين قصه مگر شمع برآرد به زبان
ورنه پروانه ندارد به سخن پروايي
زين دايره مينا خونين جگرم مي ده
تا حل كنم اين مشكل در ساغر مينايي
شجریان
با استاد مشکاتیان و ?رهنگ ?ر
شعر اله ناز
شعر يار دبستاني من از منصور تهراني
با من و همراه منی
چوب ال? بر سر ما
بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو
رو تن این تخته سیاه
ترکه بیداد و ستم
مونده هنوز رو تن ما
دشت بی ?رهنگی ما
هرزه تموم عل?اش
خوب اگه خوب بد اگه بد
مرده دلای آدماش
دست من و تو باید این
پرده ها رو پاره کنه
کی میتونه جز من و تو
درد ما رو چاره کنه
یار دبستانی من
با من و همراه منی
چوب ال? بر سر ما
بغض من و آه منی
سال ساخت : بهمن 1357
تصنی? بیاد عار?
shajarian
اهنگساز:محمد رضا لط?ی
شعر:هوشنگ ابتهاج(ه.ا.سایه)
با همکاری گروه شیدا
بنشین بیادم شبی تر کن از این می لبی که یاد یاران خوش است
یاد اور این خسته را کاین مرغ پر بسته را یاد بهاران خوش است
مرغی که زد ناله ها هر ن?س در ق?س
عمری زد از خون دل نقش گل در ق?س یاد باد
داد داد عار? با داغ دل زاد
داد ای دل عار? با داغ دل زاد
ای بلبلان چون در این ق?س وقت گل رسد زین پاییز یاد ارید
چون بر دمد ان بهار خوش در کنار گل از ما نبز یاد ارید
داد داد عار? با داغ دل زاد
داد ای دل عار? با داغ دل زاد
عار? اگر در عشق گل جان خسته بر باد داد
بر بلبلان درس عاشقی خوش در این چمن یاد داد
گر بایدت دامان گل ای یار ای یار
پروا مکن چون بجان رسد از خود ازار
داد داد عار? با داغ دل زاد
داد ای دل عار? با داغ دل زاد
اهنگ هويت
خواننده عليرضا عصار
وقتي كه ايران هست خليج يعني ?ارس تاريخ ميلرزد از خشم قوم پارس
جز اين اگر باشد خليج آبي نيست بي سايه ي ايران غير از سرابي نيست
تا مهين كاوه تابوت ضحاك است اين سر زمين از هر اهريمني پاك است
صدها هزار آرش جان در كمان دارند تيري اگر كاريست اين عاشقان دارند
وقتي هويت را در نام ميجويد هر بي نشان ناچار صد ياوه ميگويد
چيزي كه در صلح است از جنگ ميخواهد قدرت اصالت نيست ?رهنگ مي خواهد
ما وارث كوروش ?رزند ايرانيم پيروز بي برده بت نپرسديم
ما ريشه اي ديرين در عشق و خون داريم ما در شب تاريخ تا صبح بيداريم
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]نقل قول:
نوشته اصلی توسط shbaharehs
اهنگ :هويت
خواننده: عليرضا عصار
تار : استاد حسين عليزاده
کمانچه : استاد کيهان کلهر
خواننده: محمد رضا شجریان
شعر : اخوان ثالث
سال اجراء : 1379
سلامت را نمي خواهند پاسخ گ?ت ! سرها در گريبان ست
کسي سر بر نيارد کرد پاسخ گ?تن و ديدار ياران را
نگه جز پيش پا را ديد و نتواند که ره تاريک و لغزان است
وگر دست محبت سوي کس يازي به اکراه آورد دست از بغل بيرون
که سرما سخت سوزان است
ن?س کز گرمگاه سينه مي آيد برون ابري شود تاريک
چو ديوار ايستد در پيش چشمانت
ن?س کين است پس ديگر چه داري چشم
ز چشم دوستان دور يا نزديک
مسيحاي جوانمرد من اي ترساي پير پيرهن چرکين
هوا بس نا جوانمردانه سرد است
دمت گرم و سرت خوش باد سلامم را تو پاسخ گو در بگشاي
منم من ميهمان هر شبت لوليوشه مغموم منم من سنگ تيپا خورده ي رنجور منم دشنام پست آ?رينش نغمه ناجور
نه از رومم نه از زنگم همان بي رنگ بي رنگم
بيا بگشاي در دلتنگم
حري?ان ميزبانان ميهمان سال و ماهت پشت در چون موج مي لرزند
تگرگي نيست مرگي نيست صدائي گر شنيدي
صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگزارم
چه مي گويي که بيگه شد سحر شد بامداد آمد
?ريبت مي دهند بر آسمان اين سرخي بعد از سحرگه نيست حري?ان
گوش سرما برده است اين يادگار سيلي سرد زمستان است
و قنديل سپهر تنگ ميدان مرده يا زنده
به تابوت ستبرظلمت نهتوي مرگ اندود پنهان است
حري?ا رو چراغ باده را ب?روز شب با روز يکسان است
سلامت را نمي خواهند پاسخ گ?ت هوا دلگير
درها بسته سرها در گريبان دستها پنهان
ن?سها ابر دلها خسته و غمگين درختها اسکلتهاي بلورآگين
زمين دلمرده سق? آسمان کوتاه غبارآلوده مهر و ماه
زمستان است زمستان است زمستان است زمستان است
ميون يه دشت لخت
زير خورشيد كو ير
توئي يك مرداب پير
توي دست خاك اسير
منم اون مرداب پير
از همه دنيا جدا
داغ خورشيد به تنم
زنجير زمين به پام.
( گوگوش )
یارا به غریبستان چندین به چه میمانی
باز آی از این محبس. تا چند پریشانی
صد نامه ?رستادم صد راه نشانت دادم
یا نامه نمیخوانی یا راه نمیدانی
این شعر تو کاست غریبستان علیرضا ا?تخاری هست و ایشون آواز سه گاه ?وق العاده رو رو این شعر اجرا میکنه..
ولی اخیرا خونه یکی از بچه ها دیدم معین هم اینو خونده.. ولی مال ا?تخاری یه چیز دیگه ههست
مي شد از بودن تو
عالمي ترانه ساخت
كهنه ها رو تازه كرد
از تو يك بهانه ساخت
با تو مي شد كه صدام
همه جا رو پر كنه
تا قيامت اسم ما
قصه ها رو پر كنه
اما خيلي دير دونستم
تو ?قط مترسكي
كور و كر بازيچه ي باد
مثل يك بادبادكي
دل سپردن به عروسك
منو گم كرد تو خودم
تو رو خيلي دير شناختم
وقتي كه تموم شدم
نه يك دست ر?يق دستام
نه شريك غم بودي
واسه حس كردن دردام
خيلي خيلي كم بودي
توي شهر بي كسي هام
تو رو از دور مي ديدم
با رسيدن به تو ا?سوس
به تباهي رسيدم
شهر بي عابر و خالي
شهر تنهائي من بود
لحظه ي شناختن تو
لحظه ي تموم شدن بود
مگه مي شه از عروسك
شعر عاشقانه ساخت
عاشق چيزي كه نيست شد
روي دريا خونه ساخت.
( اردلان سر?راز )
سلام
شعرآهنگ غوغای ستارگان
امشب درسرشوری دارم
امشب دردل نوری دارم
بازامشب دراوج آسمانم
باشدرازی باستارگانم
بازامشب پرگیرم که رسم به فلک
سرودهستی خوانم دربرحوروملک
درآسمان هاغوغافکنم
صبوبریزم ساغرشکنم
ماه وزهره ره به طرب آرم
ازخود بی خبرم زشعف دارم
نغمه ای برلب ها
امشب بک سرشوق وشورم
ازاین عالم گویی دورم
(باعجله نوشتم ممکنه بعضی قسمت هاش جابه جاشده باشن.)
تکلیف
بیا تکلیفو روشن کن ، نه اونجوری که مجبوری
بیا تکلیفو روشن کن ، نه اینجوری که مغروری
کسی عشق تر از من نیست ، خودتم اینو می دونی
جدایی ممکنه ما رو ، یه شب راحت کنه از غم
ولی فردا تو میدونی که دلتنگیم برای هم
ازت هر چی که میپرسم ، جوابم رو نمیگیرم
بگو میمونی یا میری ، بگم زنده ام یا میمیرم
خواننده: علیرضا عصار
ترانه سرا: افشین مقدم
نیمه شب ستاره ها، می کنند اشاره ها
می رود ز آه ما برفلک شراره ها، بر فلک شراره ها
ناز چشم یارها، غمزه نگارها
رفته از نیاز و ناز، در جهان چه کارها، در جهان چه کارها!
بجو شب از ستاره ای، به شیوه ای اشاره ای
بگو بگو چه چاره ای، چه چاره ای؟
نوشته ای کوزشت ما، به لوح سرنوشت ما
به جان زده شراره ای، شراره ای
آسمان چو ماه من، صد چمن گل و گیاه
از فراق روی ماه، چشم آسمان به راه، چشم آسمان براه
چه سیدها، چه رام ها،
ز خون دل چه جام ها
زده به سنگ خاره ای، به خاره ای
نبرده ره به کام ها، مگر به ننگ و نام ها
ببین به هر کناره ای، کناره ای
عاشقان چمن چمن، غنچه های بوسه خواه
از نشاط روی دوست، غرق موج اشک و آه، غرق موج اشک و آه
نیمه شب ستاره ها، می کنند اشاره ها ....
ترانه ی بغلم کن از شهیار قنبری خیلی آونگارد فاز میده اسیدی
بغلم كن
در شب ِ بينئون كنار ِ رهبران
رو به هر موعظه در قصر ِ واتيكان
ته ِ ايستگاه در فرودگاه
در آسانسور سر ِ چارراه
بغلم كن بغلم كن
وسط ِ جريمه سر ِ هر امتحان
آخر ِ خط ِ شب معبد ِ شاعران
پاي ديوار سر ِ بازار
نوك ِ تپه زير ِ رگبار
بغلم كن بغلم كن
بهترين جاي جهان فرصت ِ آغوش ِ تو
مثل ِ يك در، پشت ِ سر خوشصداتر بسته شو
روز ِ كنكور شب ِ بيماه
ته ِ موزه در ورزشگاه
بغلم كن بغلم كن
بغلم كن بغلم كن بغلم كن بغلم كن
به رسم ِ مرغ ِ دريايي پُر از پَر ِ تماشايي
به سوز ِ ساز ِ تنهايي در اين سيلاب ِ زيبايي
برقص برقص برقص
به پيچ و تاب ِ يك پيچك به شكل ِ آخرين ميخك
به ياد ِ شمعي در رگبار دو سايه، در هم، بر ديوار
برقص برقص برقص
برقص برقص برقص بغلم كن...