اگر به آهنگ هایAcroyali , Santorini , Nostalgia علاقه دارید حتماً می دانید که یانی سوتیریوس کریسومالیس در کشور یونان،شهر آتن و روستای کالاماتا متولد و بزرگ شده! در این خانواده پیش از او یک پسر به نام یورگو و بعد از او یک دختر به نام آندا چشم گشودند!خانواده ی یانی یک خانواده ی ساده ی روستایی بودند که به فرزندان خود می بالیدند سوتیری و فلیتسا بچه هایشان را با عشق بزرگ کردند . و برای کوچکترین چیز آن هامثلا نام گذاریشان ساعت ها وقت صرف می کردند . هر چند که در یونان رسم است که برای اولین فرزند پسر اسم پدرش را بگذارند یورگو پسر بزرگ خانواده نامش را از عمویش گرفته است عموی آن ها یورگو سا ل ها پیش طی یک درگیری درون شهری در مبارزه با دشمن شجاعانه کشته شد به همین منظور سوتیری نام او را بر پسرش نهاد!
اما نام یانی دومین فرزند آن ها هم داستان خودش را دارد . کلمه ی یانی برگرفته از جمله یGod Is Gracious و به معنی مهربانی خداوند است . بعدها یانی در گذرنامه ی آمریکایی اش نام جانی یانی کریستوفر را برای خودش برگزید .
یانی در خانواده ای رشد کرد که همه در آن عاشق موسیقی بودند!پدرش خیلی خوب گیتار می زد،برادرش پیانو را خوب می نواخت و مادرش صدای قشنگی داشت! یانی: من از سه سالگی عاشق صدای مادرم بودم و همیشه با صدای آواز او به خواب می رفتم خوب یادم است که وقتی مادرم می خواند پدرم چطور با افتخار و خرسندی به او نگاه می کرد . هرگز یادم نمی آید که پدر و مادرم با هم دعوا کرده باشند آن ها واقعا با منطق و رفاقت با هم رفتار می کردند . "
وقتی یانی 5-6 سالش شد هوس کرد خودش پیانو را امتحان کند! او در حالی که یک کودک بیشتر نبود شیوه ی نواختن پیانو را به تنهایی کشف کرد . قبل از یانی یورگو استعدادش را در موسیقی نشان داد یانی می گوید:
اولین چیزی که من نواختم پیانو نبود . یک آکاردئون بود . اما من هیچوقت نمی توانستم درست آن را بزنم من فقط هیجان داشتم که بفهمم موسیقی چطور ایجاد می شود . یکی از دلایلم برای این همه شتاب و عجله این بود که وقتی برادرم پیانو می زد همه ی دختر ها دورش جمع می شدند و فقط به او نگاه می کردند ولی وقتی من آکاردئون می زدم همه از اتاق فرار می کردند!من از یاد گرفتن درسهای موسیقی کلاسیک فرار میکردم! در اون سالهای بچگی فقط دوست داشتم بپرم روی صندلی پیانو و هر آهنگی رو که شنیده بودم رو دوباره بزنم یا مرتب کنم! برادرم سونات های موزارت را به راحتی و تسلط می نواخت و من شدیداً به او حسادت می کردم!پدر و مادرم پیشنهاد می کردند که برایم معلم بگیرند اما من به خودم اجازه نمی دادم که از شاگردی شروع کنم . در عوض من چند تا از کلید های پیانو را که می شناختم انتخاب می کردم و بعد با کمک حافظه ام آهنگ هایی که شنیده بودم را با چیزی که برادرم می زد ترکیب می کردم می توانم بگویم که اساسا چگونگی یادگیری نواختن پیانو برای من همین بود!!!
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
از آن به بعد یانی تقریباً هر روز به سینما میرفت و موسیقی فیلم را گوش می داد و بلافاصله آهنگ را حفظ می کرد (دقیقاً مانند موزارت) و بعد از برگشتن به خانه همان آهنگ را با پیانوی خانه شان می نواخت. اگر هم قسمتی از آن را فراموش می کرد، هر چند بار که لازم بود دوباره به سینما می رفت و گوش می داد.از همینجا بود که رفته رفته حافظه ی شنوایی اش قوی شد.
یانی در کودکی تحت تعلیمات و آموزش های زندگی شناسانه ی مادر و به خصوص پدرش قرار گرفت والدین یانی تحصیل کرده و متجدد بودند پدر یانی سوتیریو س در سه رشته ی پزشکی . روانشناسی و فلسفه دارای تحصیلات عالی بود .همچنین پدر یانی به او زبان 5 کشور را یاد داد او به یانی آموخت که بتواند انگلیسی ایتالیایی فرانسوی اسپانیایی و پرتقالی صحبت کند!!!! یانی و پدرش تابستان ها در ارتفاعات کالاماتا و روی تپه های سوزان قدم می زدند و سوتیری درباره ی زندگی کردن . سادگی و احترام و بزرگ داشتن طبیعت برای پسرش می گفت سخنان پدر تاثیرات زیادی بر یانی داشت و تلاش می کرد آن ها را به کار ببندد این رفتار فیلسوفانه ی یانی هم ناشی از درس های پدرش است .
یانی از کودکی مانند پدرش به رشته شنا علاقه مند بود و هر جا که می توانست توی آب می پرید (توی استخر ولی بیشتر توی دریا) . شناگر بودن ، بعدها در نواختن سازها کمک زیادی به یانی کرد . چون پیانیست ها و اصولاً نوازندگان باید ساعدها و بازوان انعطاف پذیری داشته باشند!!!یانی به دلیل هوش و استعداد شگرفش در نوجوانی جواز حضور در تیم ملی شنای یونان را دریافت کرد و حتی توانست در سال ۱۹۶۹ یک رکورد ملی را در ۵۰ متر آزاد مردان رای کشورش بجا بگذارد. او برای چندین سال پیاپی رکورد دار شنای آزاد جوانان یونان بود!
ياني براي انتخاب رشته ي تحصيلي اش وسواس زيادي ىاشت . ابتدا به توصیه ی پدرش می خواست پزشکی بخواند،کمی بعد چون در درس زیست شناسی عالی بود قصد کرد کارشناس علوم طبیعی(فیزیولوژیست)شود! اما بالاخره در آخر روانشناسی را برگزید و در سن 18 سالگی یانی به همراه خواهرش برای تحصیل دانشگاهی جلای وطن کرد و به ایالات متحده رفت و چون خیلی باهوش و درسخوان بود بهترین دانشگاه روانشناسی جهان (مینه سوتا) او را پذیرفت .یورگو برادر بزرگتر و احتمالا خواهر یانی،آندا به جای او پزشک شد!متاسفانه عکسی ازش ندارم . یه بار تو همون نوار ویدئویی که تو بچگی دیدم کنار مامانشون و لیندا نشسته بود.در ابتدای شروع این تاپیک از منابعی خوندم که برادر یانی -یورگو- احتمالا در نوجوانی فوت کرده و مثل عمویشان که همنام او بود جوانمرگ شده! ولی ایشون همچنان زنده هستند و من از کذب بودن خبر قبلی خوشحالم! هههههههههه
یانی و خواهرش چهره ای شبیه پدرشان دارند اما یورگو فوتوکپی مادرشان است!
یانی خیلی خیلی درسخوان و به زبان خودمان خرخوان بود چون زودتر از همه ی هم دوره ای هایش درسش را با نمراتی عالی تمام کرد!!!بلافاصله پس از فارغ التحصيلي به یک گروه راک به نام كامليون پیوست و در همان جا بود که با دوست عزیزش چارلی آدامزِ درامر آشنا شد .
یانی(سمت چپ،پایین) و هم قطاران کاملیون!من تو کف چارلی ام(راست،بالا) چقدر بامزه بوده!!!
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
آن ها خیلی زود تبدیل به دو دوست جدانشدنی شدند و حتی یک زبان اشاره ی رمزی هم برای خودشان اختراع کردند که معمولاً هم به همین زبان اشاره با هم حرف می زنند!چارلی نیمه ی گمشده ی یانی است ! آن ها مانند دو برادر همدیگر را دوست دارند و همیشه با هم کار می کنند!چارلی در یادگیری موسیقی و چم و خم کار دلسوزانه به یانی کمک کرد و در عوض یانی هم با خوش مرامی تمام وقتی به قله های شهرت رسید هم چارلی را از یاد نبرد !!!اکنون نیز همکاری یانی و چارلی بعد از گذشت بیش از سه دهه همچنان ادامه دارد!!!
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]