نوشته اصلی توسط
tanha-72
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
من آسمانی بودم و از خاک بر شدم
در دوری از خاکم به خاک آلوده تر شدم
در بند خاک آمد گرفتار آسمان من
گشتم اسیر عادت و بی بار و بر شدم
عشقی خدایی ریشه در جانم دوانده بود
دلبسته ی این شوره زار بی ثمر شدم
دل کندم از آواز شور انگیز رفتن هم
هردم به این شهر گذر وابسته تر شدم
من آدمی بودم فراز جمله مخلوقات
با یک گناه از عالمی هم پست تر شدم
بهر هوایت ناگهان در هم شکست این دل
دیوانه ی دیدار تو بار دگر شدم
با هر ندایت در سرم مهرت جوان تر شد
گه شاد و گه غمگین، همه زیر و زبر شدم
من درد بودم، لطف تو درمان و مرهم بود
من تار بودم، با نوای تو سحر شدم
از روح خود در من دمیدی اندکی، آنگاه
من خاک بودم، از نگاهی پاره زر شدم
از خود گسستم، غرق دنیای فراموشی
از آسمان و از زمین هم بی خبر شدم
تنهای تنها بودم و لبریز عشقی پاک
هر آینه تنها تر و دلداده تر شدم