سلام به همه دوستان
من این تاپیک رو ایجاد کردم تا تمام دوستانی که دارای احساسات رقیق شاعرانه هستند هر شعر یا قطعه ادبی یا جمله احساسی و هر چیزی که از احساسشون سرچشمه می گیره رو اینجا بنویسن و بقیه هم لذت ببرن.
منتظر نوشته های قشنگ شما هستم.
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام به همه دوستان
من این تاپیک رو ایجاد کردم تا تمام دوستانی که دارای احساسات رقیق شاعرانه هستند هر شعر یا قطعه ادبی یا جمله احساسی و هر چیزی که از احساسشون سرچشمه می گیره رو اینجا بنویسن و بقیه هم لذت ببرن.
منتظر نوشته های قشنگ شما هستم.
در کنار دریا،روح من آزاد است.
روح من بی پروا در پی آن عشقی است که به دنیا باز است.
من اگر دور روم،من اگر جا ماندم، من اگر با نفس لاله سرخ به ناز نگاه گل رز خندیدم،
با تو اما همه چیز سبزتر است.
با تو اما قلبم،خانه امن شقایق ماند.
در پی اشگهایم یک جهان بی تابی است،
که خدا فاش نکرد راز چشمان پر از آه مرا.
تو ظریفی، مثه گلدوزیه یک دختر عاشق،
که دل انگیزترین گلها را، روی رو بالشی عاشق خود می دوزد.
تو قشنگی، مثه تصویر درختی در آب،
مثه دریای جنوب که پر از ذورق آزاد و پریشان گرد است.
او رفت و من در حسرت نگاهی پر راز ماندم .ماندم تا بیاید و پاسخ دهد چراچرا تنهایم گذاشت
در حسرت پرسیدن این سوال هم مانده ام
دنیای کوچیک ما چه بی وفاست قلب آدما چرا از هم جداست ما از بهشتیم ،
اینجا کجاست ؟ پر غم و ترسه چه بی هواست
زمانه او را از خانه مهر بیرون کرد وسکوت هم آوازش بود و عمق وجودش لبریز از تو بودوجودت را ترک کردم ناخواسته و بی صدا...
اما زمانی به سراغت آمدم که دیگر برایت مرده بودم
و این است بازی روزگار
من از این فاصله ها دلگیرم
بی تو اینجا چه غریبانه شبی می میرم ساعت گریه و غم هیچ نمی خوابد و من
در الفبای زمان خسته ی این تقدیرم . . .
پشت نگاهم نگاهی است که از فراسوی زمان و مکان تو را انتظار می کشدتمامی من خواهشی است که لحظه به لحظه تنها تو را فریاد می زند .
وقتی فهمید میخوامش ، خندید و رفت
التماس رو تو چشام دید و رفت
با تمام خوبیهام اون بی وفا
رنگ غم تو چشام پاشید و رفت
تب و تابی داره با تو بودن ای حبیب
قلب خود را قربانی نمودن ای طبیب
در رهت جانی را ستودن ای شکیب
عاشق را معشوق بودن ای رقیب
هیچ صبحانه ای طعم لبخند نخواهد داد،
از فردا،
حالا که ساز "می روم می روم" می زنی!
و خورشید
بی عسل نگاهت
...هر صبح
از طلوعش پشیمان خواهد شد
من بر اینم که سزاوار قدم های تو باشم که بیایی شاید
تو بر آنی که قدم هات به کوی من بیچاره نیفتد به غلط
دوست عزیزم z.a بخاطر پستهای زیبات ممنون. امیدوارم همیشه اینجا ببینمت.
عشق، لك لكی است كه روی درخت خاطرات ما لانه كرده دارد
تو تنها گل زيبای باغ دلم هستی ، تنها گلی كه به باغ بی گلم طراوت بخشيدی .
پس هميشه با من بمان تا بی تو دلم به كو ير خشكيده ای برنگردد
عشق گلي است كه اگر آن را به قصد تجزيه و تحليل پرپر كنيد، هرگز قادر نخواهيد بود كه آن را دوباره جمع كنيد
زندگی يک آرزوی دور نيست؛ زندگی يک جست و جوی کور نيست زيستن در پيله پروانه چيست؟ زندگی کن ؛ زندگی افسانه نيست گوش کن ! دريا صدايت ميزند؛ هرچه ناپيدا صدايت ميزند جنگل خاموش ميداند تو را؛ با صدايی سبز ميخواند تو را
مــن پُر از بال و پَرم
راه می بینــم در ظلمت
مــن پُر از فانوسم
...
مــن پُر از نــورم و شن
و پُر از دار و درخت
پُرم از راه ، از پل
از رود ، از موج
پُرم از سایه ی برگی در آب
چه درونم تنهاست...
پروانه شدن چه زيبا بود
وقتي با تو و عطر بودنت زندگي مي کردم.
دفتر شعرم به اعتبار حضورت هيچگاه با غبار اندوه مه آلود نشد.
اما...
دست تقدير تو را در من کشت
...و من بعد از هجرتي سرد و غمگين از تمام آرزوهايم آرامگاهي ساختم
و آنجا بود که از ياد سهراب نيم اجازه اي گرفتم
و بر روي مزارت نوشتم:
"فقط تا تو هستي زندگي بايد کرد
قلب من اندازه ی مشته منه
مشتمو برای تو وا می کنم
چَشم من اندازه ی پنجره هاست
تو رو بی پرده تماشا می کنم
دست من ادامه ی شاپرکاست
...وقتی از شعله ی تو گُر میگیره
اشک من از جنس بغض شاعراست
که همیشه بد جوری سرازیره
عشق، اولین آهی است كه در آیینه كشیده ایم
بخوان خدا را، دلم گرفته، دلم گرفته
كه از سرودم رميده شادي، كه در گلويم شكسته آوا
ممنون دوست عزیز از نوشته های زیبات. ظاهرا فعلا شما تنها و فعالترین فرد تو این تاپیک هستی. امیدوارم به زودی شاهد حضور بقیه دوستان هم باشیم.
عشق، شماره تلفنی است كه سالها بدنبال آن می گردیم.
عشق، شب نامزدی ما با جدایی است.
عشق، همان فعل انفعالی است كه در برابر گل سرخ به
ما دست می دهد
عشق،خرید وفروش پایاپای عاشق و معشوق است
تو گفتی که برای زیستن دو قلب لازم است من باز لازم دارم و باز سوار می کنم یادت باشد که گزارش فردایت این باشد دختری گفت:" در تیره راه زندگی نامرد زیرمی گیرم و مرد سوار می کنم ."
پروانه شدن چه زيبا بود
وقتي با تو و عطر بودنت زندگي مي کردم.
ساز گلها دلم آهنگ توست
حس نکردی یک نفر دلتنگ توست ؟
( این رو عزیز دلم برام فرستاده )
چرا حس نکردم عزیزم وقتی دل تو تنگه دل منم تنگ میشه
کاش میشد که بگویم:من به اندازه یک روزنه دلخوش هستم که تو برمیگردی ولی افسوس که آن روزنه هم در دلم پیدا نیست چشم بر راه بدوزم تا کی؟اثری نیست خودم میدانم تو دگر پیش من خسته نمیایی باز
چوب و سنگ استخوانهاي ما را ميشكنند اما كلمات قلب ما را
با چشات میخندی اما تو دلت یه چیز دیگه است بهم میگی عزیزم و حیف تو دلت عزیز دیگه است پنهونش نکن میفهمم میدونم که اشتباه نیست هرچی باشه اونو میخوای عزیزم این که گناه نیست اگه میتونه غریبه تورو خوشبخت کنم یارم دستتو خودم با شادی توی دست اون میزارم
گفتمش دل میخری؟ پرسید چند؟ گفتمش دل مال تو تنها بخند،خندید و دل ز دستانم ربود تا به خود باز آمدم او رفته بود دل در دستش روی خاک افتاده بود، جای پایش روی دل جا مانده بود
عشق معشوق را طعمه ی خویش می بیند
و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید
و اگر ربود با هردو دشمنی می ورزد و معشوق نیز منفور
می گردد
ثانیه ها که میروند دنبال هم من میمانم و خیال تو و تو که دور تر از من دور تر از هر آنچه در خیال میپرورانم ایستاده ای
خموش باد که میوزد آرام بوی تو در لحظه هایم میپیچد و لبخند بر لبان خشکیده ام برق میزند تو با منی تو در منی تا هر کجا که میخواهی برو دور باش به خیال خود ولی در من ته نشین نمیشوی هرگز...
در عمق آرزوی من است که در وجودت خانه ای داشته باشم حتی به مساحت یک یاد.
گل سرخي به او دادم ،گل زردي به من داد،براي يك لحظه ناتمام قلبم ازتپش افتاد،با طعنه پرسيدم مگر از من متنفري كه گل زرد ميدهي؟گفت نه،باور كن نه،ولي چون تورا واقعا دوست دارم ميخواهم وقتي كام از من گرفتي براي پيدا كردن گل زرد ديگر زحمتي به خود ندهي.
وقتِ خریدن لباسهای پاییزی دقت کنید: لباسهایی بخرید با جیبهای بزرگ به اندازهی دو دست،
شاید همین پاییز عاشق شدید
عشق يعني با تو خواندن از جنون ،
عشق يعني سوختنها از درون
عشق يعني سوختن تا ساختن ،
عشق يعني عقل و دين را باختن
عشق يعني دل تراشيدن ز گل ،
عشق يعني گم شدن در باغ دل
عشق يعني تو ملامت کن مرا،
عشق يعني مي ستايم من تو را
عشق يعني در پي تو در به در ،
عشق يعني يک بيابان درد سر
عشق يعني با تو آغاز سفر ،
عشق يعني قلبي آماج خطر
عشق يعني تو بران از خود مرا ،
عشق يعني باز مي خوانم تو را
عشق يعني بگذري از آبرو ،
عشق يعني کلبه هاي آرزو.