تعظیمی به هنر بیژن کامکار
متنی از بهروز غریب پور *
====
در سال 1353 نمایش سار از درخت پرید را به عنوان تز پایان تحصیلات تئاتری میخواستم روی صحنه ببرم .در این نمایش چهار انسان لکنت گرفته ، به صورت سورئال در یک گفتگوی بریده بریده با هم در کشاکش و جدال بودند و ...
تنها عاملی که از ابتدا تا انتهای نمایش می بایستی پیوسته ، هشدار دهنده و بیدار کننده حضور داشته باشد نوای دف بود . که برای اولین بار می بایستی نخست به تماشاگران محدودی معرفی و سپس با فاصله ی سه سال ، در ارکستر سنتی شیدا ، به جامعه ی دوستداران موسیقی سنتی شناسانده می شد
چه در سال 53 و چه در سال 56 و چه در تمام سالهای بعد از انقلاب ، ما مدیون خانواده ی کامکار بوده و هستیم که نوای دف را با همان و جلال و شکوهی که باید ، به گوش شیفتگان موسیقی غنی ایرانی رسانده اند .
بنا براین دف بیزن کامکار برای من دارای معانی چند گانه ای است .
نخست تکایا و دراویش را در نظرم مجسم میکند و برایم تمام کودکی ام را زنده می سازد - چنانچه برای هر کرد دیگری نیز چینی است -
دوم : یاداور استقبال یا بدرقه ی مشایخ است که بر اساس آیین کهن ، دراویش تعظیم و تکریم خود را نسبت به مشایخ چنین اظهار میکردند .چنانچه هنگام پیشواز از حجاج نیز چنین می کردند .
و سوم دف یا آور مرگ نوجوان و مرگ پیران مقدس است که در سه مورد دف ، قداست و حرمت دیرینش را باز می شناساند .
به همین دلیلی است که دف برای ما مقدس است و حتی در حد موجودی عزیز تلقی اش میکنیم ، مثلا اگر هنگام دف زدن پوست آن پاره شود ، یا به هر دلیل دیگری دف جراحتی بردارد ، اصطلاحا گفته می شود : دف شهید شد و این کلام برای ما از ارزش منحصر به فرد برخوردار است و دف زنی که در بی خویشی و مدهوشی ، دفش شهید شده باشد درویش خالص و پاک است و به همین منوال که هر قدر دف را بداند و با دف در سماع آید و جان خویش را فدای حق کند و بسوزد تا ساخته شود ، برای ما از احترامی در حد مشایخ برخوردار است .
و هر که عمیقا به دف بیژن گوش جان بسپارد ، باور خواهد کرد که او همه ی عظمت ، همه ی صفا ، همه ی تاریخ دف و همه ی عشق دراویش را در حد مشایخ بیان کرده است .
من دست او را میبوسم و در پای این همه قداست ، که از ورای دف به گوش میرسد ، سر می سپارم .
نویسنده و محقق و کارگردان تئاتر و سینما
برگرفته شده از بروشور آلبوم دف و نی