دوستان من پایه همه نوع بحثی هستم ولی بهتره که در تاپیک های جداگانه باشه تا نظم حفظ بشه
پیشنهاد می کنم یکی از دوستان پیش قدم بشه و تاپیکشو بزنه
نمایش نسخه قابل چاپ
دوستان من پایه همه نوع بحثی هستم ولی بهتره که در تاپیک های جداگانه باشه تا نظم حفظ بشه
پیشنهاد می کنم یکی از دوستان پیش قدم بشه و تاپیکشو بزنه
شما وفتی میبینی که مثلا یه گنجشک به طور مظلومانه میمیره خوب دلت براش نمیسوزه؟
احساس ناراحتی نمیکنی؟؟
خوب همین یه مدل خدشه دار شدنه
شما نگاه بکن تو اهنگسازای کلاسیک هر کی زندگیش یشتر تو خطر بوده یا مشکلاتش بیشتر بود اهنگهای قشنگتری هم ساخته
کارن همایون فر به نظر من دقیقا حسی رو که فیلم داره رو تو اهنگش میاره
ولی خب مهمترین ویژگیش قبول شدن تو کنکور یا همون خلاقیتش هست به نظر من
سلام
امير رضا جان فعلا ما تسليم ولي بعدا روش بحث مفصل ميكنيم.
ولي به نظر من يك ويژگي كه اكثر آهنگسازان در نظر نميگيرند اينكه براي چه كسي يا چه صدايي داره آهنگ ساخته ميشه.
با تشكر
منم موافقم .
آهنگساز باید به موضوعی که براش آهنگ میسازه هم توجه کنه .
برای مثال اهنگ سریال جواهری در قصر کاملا آدم رو به حس فیلم داخل میکنه.
منم موافقم شدید
به خاطر همینه که سبک اهنگسازی ما یه خورده سخته(تبلیغ کنم کلاس بذارم:ah)
این بحث ، بحث خیلی سنگینیه ، حالا نمیدونم چند نفر از دوستانی که نظر دادن آهنگساز هم هستن ولی خب ، آهنگسازی مثل شاعریه ، اول از همه اون فرد باید برای آهنگسازی ساخته شده باشه ، اگه کسی توانایی آهنگسازی نداشته باشه ، یا نمیتونه آهنگ بسازه یا آهنگایی که میسازه تقلیدی و خشک و خسته کننده میشه ، ولی بعد از اون ، بیشتر از همه :
آهنگسازی رو میخواد !
:دی البته توهین نخواستم بکنما ! ولی یکی از دوستای خود من بود که الان آهنگای واقعا زیبایی میسازه (رو گیتار) ولی اول کار ، تنها مشکلی که داشت این بود که جرات نمیکرد اون چیزی که تو ذهنشه رو روی ساز امتحان کنه ... (حالا بماند من و یکی دیگه از دوستام چقدر بدبختی کشیدیم که تونستیم مجبورش کنیم که لااقل یکی دو تا از ایده هاش رو امتحان کنه رو ساز ؛ و خب ، الان آهنگایی که میسازه محشره !)
بعد از این ، مهم ترین مساله به نظر من اینه که آدم از یه سازی (حالا هر سازی ، فرقی نداره ، حتی ساز دهنی) اونقدر شناخت داشته باشه ، که بتونه ایده هاش رو روی اون ساز پیاده کنه ، یعنی منظورم اینه که : آدم بخواد یه صدایی که میخواد رو از ساز در بیاره ولی نتونه ، چجوری میتونه آهنگساز بشه ؟
برای مثال خودم : من بیشتر کارای آهنگسازیم روی پیانوئه ، چون قدیمی ترین سازیه که کار میکنم ، بعدش روی گیتار ، چون یواش یواش دارم به حدی میرسم که شناخت کامل از ساز رو پیدا کنم و هر صدایی بخوام در بیارم ازش ... ولی روی ویولن به هیچ وجه نمیتونم آهنگسازی کنم ! چون هنوز به حدی نرسیدم که بتونم صداهایی که میخوام رو روش پیدا کنم ... (با ساز دهنی هم معمولا آهنگایی که روی ساز دیگه ساختم ، یا آهنگای آهنگسازای دیگه رو میزنم)
نمیدونم تونستم منظور رو برسونم یا نه ، ولی مثل وقتیه که آدم بخواد یه نقاشی بکشه ، حالا فرقی نداره رنگ روغن باشه یا با مداد رنگی یا هر چیز دیگه ، فقط باید آدم بتونه رنگهایی که میخواد رو پیدا کنه و اونجوری که قشنگ میشه کنار هم قرار بده ...
---
حالا اینی که گفتم ، واسه وقتی بود که آدم میخواد از حسی که داره آهنگ بسازه و خودش رو به سبک خاص یا دوره ی خاص موسیقی محدود نمیکنه ؛ که البته برای موسیقی فیلم و متن ترانه و اینا هم به نظرم همون حالت بالا برقراره ، فقط یه پارامتر اضافه میشه که آدم بتونه شعر یا فیلم رو کامل درک کنه تا بتونه همون حس رو توی آهنگش هم برسونه ...
ولی وقتی کسی میخواد توی سبک یا دوره ی خاصی آهنگ بسازه ، اون دیگه میشه یه کار فنی ، نه حسی ...
اون موقعست که دیگه آدم لازم میشه چه میدونم ، سلفژ و هارمونی و تئوری و ال و بل بلد باشه ...
البته من خودم شخصا خوشم نمیاد خودم رو محدود کنم ، یعنی ممکنه حتی بشینم والس هم بنویسم ولی فشار رو نمیذارم رو اینکه حتما والسی بشه که هر کی بشنوه بگه حتما واسه یه آهنگساز قرن 19ـه ! چون معتقدم لحنی که آهنگهای هر دوره دارن واسه مردم همون دوره بوده و آهنگساز های اون دوره از روی فرمول خاصی اون آهنگ ها رو نمیساختن و اگه ما بخوایم مثل اونها بسازیم ، کاملا میشه تقلید ...
پس از نظر من بهتره آهنگسازای ما توی هر سبکی هم که میخوان کار کنن ، با لحن حال کار کنن ، با حسی که مردم امروز دارن ... نه با تقلید از حسی که مردم دیروز داشتن ... (چرا خیلی ها موسیقی کلاسیک رو دوست ندارن ؟ چون لحن نسل های قبل براشون قابل لمس نیست ...)
به هر حال این نظر من بود ، ممکنه کاملا درست باشه ، ممکنه کاملا هم اشتباه باشه ؛ من فقط میگم آهنگسازی یعنی جرات پیاده کردن ایده هایی که داریم رو ساز ... و یه کار حسیه ، یه کار حسی هم به هیچ وجه نباید توی قفس فرمول ها زندانی بشه ...
درست مثل شاعری ، یکی ممکنه با حسی که داره ، شعر کلاسیک بگه و خیلی خوب هم بشه ، یکی هم ممکنه اون حس رو نداشته باشه ، بره شعر نو بگه ... من خودم هم شعر کلاسیک میگم ، ولی حتی نمیدونم وزن شعرم چیه ! این دلیل نمیشه که نتونم شعر بگم چون فرمول ها رو بلد نیستم !
به هر حال :دی نظر من بود :دی
به نظر من اول بايد مشخص كنيم كه براي ترانه مي خواد آهنگ بسازه يامي خواد براي خودش آهنگ بسازه . من روي نوع دوم نظر مي دم چون تمركزم روي اونه. به نظرم ابتدا بايد حتما با يك ساز آشنايي داشته باشه ، تئوري هم تا حدي بدونه . دريك كلام بايد بگم آهنگسازي بايد تو خونش باشه . ممكنه يه نفر نوازنده سطح بالايي نباشه ولي آهنگساز بزرگي بشه مثل ياني يا ونجليس. ويا ممكنه يه نفر يك نوازنده جهاني باشه ولي هيچگاه آهنگساز خوبي نشه . آهنگساز بايد فقط براي عشق آهنگ بسازه نه براي شهرت ، نه براي پول و نه چيز ديگه اي ، در اين صورته كه مي تونه به آهنگساز بزرگي تبديل بشه . نميدونم مي تونم منظورمو برسونم يا نه . موسيقي بسيار فراتر از اون چيزيه كه عوام فكر مي كنند . ميشه با ساختن آهنگي يك انسان رو به اعماق وجودش فرو برد و يا با آهنگي وجود خدا رو اثبات كرد. پس آهنگسازي بسيار فراتر از اين چيزاست و نميشه به هر كسي گفت آهنگساز.
به نظر من باید مبانی موسیقی و سلفژ رو کاملاً بلد باشه و عاشق موسیقی باشه و خلاقیت هم داشته باشه
به نظر من باید مبانی موسیقی و سلفژ رو کاملاً بلد باشه و عاشق موسیقی باشه خلاقیت هم داشته باشه
درود
نظز من اینه که یک آهنگ ساز ابتدا باید خلاقیت داشته باشه.و خلاقیت هم از یک بینش خوب به دست میاد.حالا وقتی موقع پیاده سازی این خلاقیت و ایده میرسه پای این مبانی ها و دانش موسیقی میاد وسط.
سپاس
ببخشین من نظر میدم!
به نظر من 20% علم موسیقی هست و 80% احساس و نوآوری در کار هست !
نوآوری یکی از مهمترین بخشهاست! چون وقتی حس کنند داری از کسی تقلید میکنی بهت ارزش نمیدن !
:ilovemusic:
يك قسمت از صحبتهاي ياني رو كه در ابتداي كتاب موسيقي اش نوشته است رو براتون مي نويسم فكر مي كنم بي ربط نباشه:
(خلاقيت يك قابليت انساني ذاتي بلند مرتبه است . ما هنگامي كه خلق مي كنيم به بيش از مجموع اعزايمان تبديل مي شويم ، و من معتقدم كه همه ما اين توانايي را داريم.)
با سلام. من معتقدم که هر کس در کارش باید کاملا از زیر و بم اون کار اطلاع داشته باشه و الا میشه مثل وضعیت موسیقی پاپ ما که هر کسی از راه میرسه اسم خودش رو آهنگساز میزاره. پس بنظر من باید یه آهنگساز تمامی این مواردی که میگم رو بدونه و دوره های اون رو زیر نظز بهترین اساتید موسیقی گذرونده باشه:
1. تسلط کامل به سلفژ
2. تسلط کامل به تئوری موسیقی, کنترپوان , هارمنی و اصول آهنگسازی
3. آشنایی با نرم افزارهای آهنگسازی
4. تسلط به ساز مادر (پیانو)
5. آشنایی با تمامی سازهای ارکستری از نظر گستره صدایی و قابلیتهای ساز
6. مهمترین مسئله هم خلاقیت و احساس هست
7. این مورد رو نشنیده بگیرید اما بنظر من باید در یه ساز نوازنده قابلی باشه و دشیفر نسبتا خوبی داشته باشه
موفق باشین.........
بادرود به دوستان بزرگ گوار ولی بنظر من حقیر آهنگسازی علم می خواهد (تئوری+هارمونی+کنترپوان)بعد ذوق و سلیقه میخواهد در واقع این کارو باید به صورت دقیق پیش گرفت البته اگر استارت بزنی کارتو همرو زود یاد میگیری (البته اگر علاقه مند باشی )
آهنگساز كسيه كه حداقل تئوری موسيقي رو بدونه
اما به نظر من با احساس اگر بخواد آهنگ بسازه نيازي به تئوری هم نداره !