تاريخچه موسيقي ايران و جهان
موسيقي در دوران هخامنشي
موسیقی مذهبی
بر اساس نوشته های هرودوت مورخ یونانی، مغان هخامنشی بدون همراهی ساز با نای سرودهای مذهبی می خواندند و از این نظر، نه مثل سرود خوانان بابلی و آشوری بودند و نه تحت تاثیر اقوام سامی. موسیقی این سرودها صرٿآ موسیقی آوازی بود و نه موسیقی سازی.
مشاهده می کنید که پرهیز از استٿاده از ساز و آلات در موسیقی مذهبی از ادوار گذشته تاریخی وجود داشته و اثرات آن تا به امروز هم به چشم می خورد.
مسئولیت اجرای سرودهای مذهبی با موبدان خوش آواز بوده و به قول "استرابو" دانشمند یونانی این نغمه ها منحصر به مٿاخر پهلوانی و مناجات با یزدان بوده است. شایان ذکر است که امروزه بازمانده هایی از این آئین کهن هنوز هم در ٿرهنگ ایران دیده می شود.
هرودوت همچنین می نویسد :
"ایرانیان برای قربانی در راه خداوند و مقدسات خود، کشتارگاه و آتشکده ندارند و بر قبور مردگان شراب نمی پاشند. در عوض یکی از پیشوایان مذهبی حاضر می شود و یکی از سرودهای مذهبی را می خواند."
موسیقی رزمی
اما در دوران هخامنشی موسیقی نوع دیگری هم موجود بوده است. یکی از انواع دیگر، موسیقی رزمی یا جنگی بوده است.
گزنوٿون دیگر مورخ یونانی در کتاب "سیروپیدیا" می نویسد :
"کورش کبیر به عادت دیرینه، در موقع حمله به ارتش آشور سرودی را آغاز کرد و سپاهیان او با صدای بلند آنرا خواندند و بعد از پایان سرود، آزادمردان با قدمهای مساوی و منظم به راه اٿتادند. کورش در وقت حمله به دشمن سرود جنگی را آغاز کرد و سپاهیان با او هماهنگ شدند."
"کورش برای حرکت سپاه دستور داد سربازان با شنیدن صدای شیپور قدم بردارند و حرکت کنند، زیرا صدای شیپور علامت حرکت است."
این سروده ها برای بر انگیختن حس شجاعت و دلیری سربازان اجرا می شد و گزنوٿون اضاٿه می کند که :
"کورش از کشته شدن سربازان طبری و طالشی مغموم شد و برای مرگ سربازان مازندرانی و طالشی سرودی خواند و این همان سرودی است که در ادوار بعد در مراسم موسوم به 'مرگ سیاوش' خوانده می شد."
این مراسم هنوز هم در بین بسیاری از طوایٿ ایرانی وجود دارد و بنام "سوگ سیاوشان" یا "سووشون" معروٿ است و بقایای این آئین قدیمی حتی در مراسم آئینی ایران بعد از اسلام نیز دیده می شود.
از دوران هخامنشی سازهایی باقیمانده است از آنجمله می تواند به کرنا، نی، شیپور، کوس (نوعی ساز ضربی)، درای و سنج اشاره کرد.
در سال 1336 هجری شمسی در کاوشهای تخت جمشید در حول و حوش آرامگاه اردشیر سوم هخامنشی، یک شیپور ٿلزی به طول 120 سانتی متر به دست آمد که شبیه کرنای است. قطر دهنه آن 50 سانتیمتر و جزو سازهای جنگی محسوب می شود.
موسیقی مجلسی
اما نوع دیگری از موسیقی بنام مجلسی نیز در آن روزگار مرسوم بوده است. موسیقی مجلسی یا همان بزمی از دیر باز در تمدن ایران وجود داشته است. آوازهای ٿراغت، سرودهای شادی و سرور، در جلسات بزم بکار می رٿت و سازهای ویژه و شیوه اجرای خاص خود را داشت.
گزنوٿون و هرودوت هر دو از این نوع موسیقی نام برده اند و دیگر مورخ یونانی "آتنه" در این باره نوشته است که :
"در جشن مهرگان که در حضور شاهنشاه هخامنشی برگزار می شد، نوازندگان و خوانندگان با اجرای برنامه هایی در مجلس شرکت می کردند و خوانندگان و نوازندگان در آن جشن ها سهم اساسی داشتند."
هرودوت از وجود تعداد زیادی موسیقیدان در عصر هخامنشی یاد می کند و می نویسد که آنها در دربار نیز زندگی می کردند و در روزهای جشن همچون مهرگان، سده، نوروز و ... به دربار خوانده می شدند و شادی و سرور برپا می کردند.
گزنوٿون نیز می نویسد :
"کورش برای کیاخسار تعدادی از موسیقیدانها را برگزید ... اسکندر مقدونی از خزانه کورش 320 ٿقره اسب و آلات موسیقی را بدست آورد ..."
و جالب اینجاست که در سٿرنامه ٿیثاغورث نیز به مراسم تاجگذاری داریوش اشاره شده است :
"حدود 360 دختر خنیاگر (نوازنده یا خواننده) به آوازخوانی و نوازندگی می پرداختند."
منبع : گٿتگوی هارمونی
تازیخچه مدارس موسیقی در ایران
در سال 1302 ، مدرسه عالی موسیقی تأسیس و در سال 1303 کلوپ موزیکال و ارکستر آن تشکیل یافت. مدرسه ی موزیک نظام که در دارالفنون بود در سال 1307 منحل و به مدرسه ی موسیقی دولتی تبدیل گشت و پس از 5 سال که از تاسیس آن گذشت و یک دوره ی شاگرد فارغ التحصیل بیرون داد به هنرستان عالی موسیقی ارتقاء یافت که رئیسهای آن عبارت بودند از :
« سرتیپ غلامرضا مین باشیان ، کلنل علینقی وزیری ، پرویز محمود ، روبیگ گریگوریان ، بهاء الدین بامشاد ، خانم گیتی امیر خسروی ، غلامحسین غریب گرگانی ، یوسف یوسف زاده ، علی رهبری ، ابوالقاسم طالب زاده ، ابراهیم روحی فر »
و در سال 1323 انجمن موسیقی ملی به همت زنده یاد استاد « روح اله خالقی » تأسیس شد که ارکستر بزرگ و آبرومندی تشکیل داد و چند سال بعد یعنی در سال 1328 امتیاز تأسیس هنرستان موسیقی ملی را نیز از وزارت فرهنگ به دست آورد و نخستین کلاس هنرستان در مهر ماه همین سال به طور مختلط در ساختمان انجمن موسیقی ملی افتتاح گشت.
رؤسای هنرستان موسیقی ملی به ترتیب :« روح اله خالقی ، مهدی مفتاح ، حسین دهلوی ، مصطفی کمال پورتاب ، علی رهبری و دکتر حسین فرشاد » بودند .
یک سال بعد در واقع سال 1329 بر اساس پیشنهاد وزارت فرهنگ و تصویب هیئت دولت ، اداره ی جدیدی به نام اداره ی کل هنرهای زیبا در وزارت فرهنگ تأسیس شد و هنرستان موسیقی زیر نظر و حمایت این اداره قرار گرفت که در سال 1335 به عنوان یک هنرستان رسمی دولتی تابع مستقیم اداره کل هنرهای زیبا در آمد.
منبع : مردان موسیقی سنتی و نوین ایران ( جلد اول ، صفحه 39 )
:ak
مختصري از تاريخ موسيقي ايران
قبل از بررسي خلاصه وار تاريخ موسيقي ايران بايد به چند نكته توجه كرد: اول آنكه ايران باستان كشوري پهناور بوده كه حدودا شامل ۳٠ كشور امروزي بوده است و به طبع داراي اقوام، مذاهب و فرهنگهاي گوناگوني بوده اند پس ما نبايد منتظر فرهنگي يك پارچه باشيم زيرا اين اقوام در كنار هم و به كمك دستاوردهاي يكديگر به پيشرفت و تكامل رسيده اند، نه هر كدام به تنهايي. پس همه دستاوردهاي اين خطه بزرگ را هر كدام از اين اقوام مي توانند از آن خودبدانند. در دوره بعد از فتح ايران بدست اعراب و مسلمان شدن ايرانيان چون اعراب داراي فرهنگي غالب نبودند، از لحاظ فرهنگي مغلوب ايرانيان شدند و فرهنگ برتر ايرانيان را پذيرفتند و در راستاي شكوفايي آن باديگر اقوام كه مغلوب اعراب مسلمان شده بودند كوشيدند و از اين فرهنگ ايراني فرهنگ اسلامي را به وجود آوردند كه پايه واساس آن همان فرهنگ ايران باستان بود.
در سده هاي اول فرهنگ اسلامي يعني تاحدود دوران خلافت عباسيان يك فرهنگ واحد در سراسر اين سرزمينهاي اسلامي وجود داشت واز آن زمان به بعد بود كه سرزمينهاي اشغالي مستقل شدند و هركدام باتوجه به ريشه فرهنگي يكسان رنگ و بوي منطقه و قوميت خود را به اين فرهنگ مادر بخشيدند و بخاطر همين امر است كه وجوه مشترك فرهنگي هنري زيادي دز ميان كشورهاي مسلمان وجود دارد كه اغلب مستشرقين به اشتباه اين وجوه مشترك را اخذ شده از فرهنگ عرب مي دانندكه اين امر نيز حاصل سطحي نگري به تاريخ وفرهنگ اين سرزمينها ميباشد.
تاريخ موسيقي ايران زمين را مي توان به دو بخش اصلي تقسيم كرد، آن دو بخش عبارتند از :
الف: دوران پيش از اسلام
ب: دوران بعد از سلام
در بررسي دوره پيش از اسلام منابع معتبر ما كه همان حجاري ها و مجسمه ها و نقوش روي ظروف بدست آمده مي باشد كه از ١٥٠٠ قبل از ميلاد مسيح آغاز مي شود. ازمجسمه هاي بدست آمده در حيطه قلمرو ايران باستان كه درشوش بدست آمده، سازي شبيه تنبور امروزي مشاهده مي شود كه نمايانگر يك ساز ملوديك در آن زمانها مي باشد. درحجاريهاي طاق بستان گروه نوازندگان چنگ نواز وسازهاي بادي نيز مشاهده مي شود.
بيشتر اطلاعات ما از دوران پيش از اسلام ايران زمين محدود به كتب تاريخي و اشعار سده هاي اول دوران اسلامي است. در هر حال ما اطلاعي از موسيقي كار بردي ونحوه اجراي دقيق موسيقي در آن دورانها نداريم. اما در دروه بعد ازفتح ايران توسط اعراب تاآخر دوره خلفاي راشدين كه در سده اول حكومت اسلامي حكمراني مي كرده اند انواع موسيقي ممنوع بوده است(از سال يازده تا چهل و يك هجري قمري) با به روي كار آمدن بني اميه حدودا موسيقي آزادي بيشتري پيدا كرد وازاين دوران تا دوران خلفاي عباسي دوره اوج شكوفايي موسيقي نظري و عملي ايران واسلام است كه در اين دورانها كساني چون فارابي، ابن سينا، خواجه نصيرالدين طوسي، ابن زيله، صفي الدين ارموي، عبدالقادر مراغي، و افراد بيشمار ديگري در موسيقي عملي و نظري ظهور كردن كه كتب ورساله هاي آنها در موسيقي موجود است.
در هر حال با ظهور تشيع در ايران و به روي كار آمدن شاهان صفوي موسيقي در ايران رنگ وبوي ديگر به خود گرفت و از موسيقي كه در دوران اسلامي كاربرد داشت جدا شد و رنگ ايراني اين موسيقي بيشتر شد تا در دوره قاجاريه اين روند به اوج كمال خود رسيد و سيستمي ديگري كه بنام دستگاه در دوره صفويه ظهور كرده بود كامل شد و توسط نوارندگان چيره دست آن زمان به صورت شفاهي به شاگردان سازهايي از قبيل تار، سه تار، كمانچه، ني و سنتور انتقال پيدا كرد و در همين دوران قاجاريه بود كه خط نت امروزي به ايران راه يافت و سنت شفاهي اساتيد موسيقي ايران كه بنام رديف است به خط نت در آمد.
مختصري از تاريخچه ي موسيقي ايران
قبل از بررسي خلاصه وار تاريخ موسيقي ايران بايد به چند نكته توجه كرد: اول آنكه ايران باستان كشوري پهناور بوده كه حدودا شامل ۳٠ كشور امروزي بوده است و به طبع داراي اقوام، مذاهب و فرهنگهاي گوناگوني بوده اند. پس ما نبايد منتظر فرهنگي يك پارچه باشيم زيرا اين اقوام در كنار هم و به كمك دستاوردهاي يكديگر به پيشرفت و تكامل رسيده اند، نه هر كدام به تنهايي. پس همه دستاوردهاي اين خطه بزرگ را هر كدام از اين اقوام مي توانند از آن خودبدانند. در دوره بعد از فتح ايران بدست اعراب و مسلمان شدن ايرانيان چون اعراب داراي فرهنگي غالب نبودند، از لحاظ فرهنگي مغلوب ايرانيان شدند و فرهنگ برتر ايرانيان را پذيرفتند و در راستاي شكوفايي آن باديگر اقوام كه مغلوب اعراب مسلمان شده بودند كوشيدند و از اين فرهنگ ايراني فرهنگ اسلامي را به وجود آوردند كه پايه واساس آن همان فرهنگ ايران باستان بود.
در سده هاي اول فرهنگ اسلامي يعني تاحدود دوران خلافت عباسيان يك فرهنگ واحد در سراسر اين سرزمينهاي اسلامي وجود داشت و از آن زمان به بعد بود كه سرزمينهاي اشغالي مستقل شدند و هر كدام باتوجه به ريشه فرهنگي يكسان رنگ و بوي منطقه و قوميت خود را به اين فرهنگ مادر بخشيدند و بخاطر همين امر است كه وجوه مشترك فرهنگي هنري زيادي دز ميان كشورهاي مسلمان وجود دارد كه اغلب مستشرقين به اشتباه اين وجوه مشترك را اخذ شده از فرهنگ عرب مي دانند كه اين امر نيز حاصل سطحي نگري به تاريخ و فرهنگ اين سرزمينها است.
تاريخ موسيقي ايران زمين را مي توان به دو بخش اصلي تقسيم كرد، آن دو بخش عبارتند از :
الف: دوران پيش از اسلام
ب: دوران بعد از سلام
در بررسي دوره پيش از اسلام منابع معتبر ما كه همان حجاري ها و مجسمه ها و نقوش روي ظروف بدست آمده مي باشد كه از ١٥٠٠ قبل از ميلاد مسيح آغاز مي شود. از مجسمه هاي بدست آمده در حيطه قلمرو ايران باستان كه در شوش بدست آمده، سازي شبيه تنبور امروزي مشاهده مي شود كه نمايانگر يك ساز ملوديك در آن زمانها است. درحجاريهاي طاق بستان گروه نوازندگان چنگ نواز و سازهاي بادي نيز مشاهده مي شود. بيشتر اطلاعات ما از دوران پيش از اسلام ايران زمين محدود به كتب تاريخي و اشعار سده هاي اول دوران اسلامي است. در هر حال ما اطلاعي از موسيقي كاربردي و نحوه اجراي دقيق موسيقي در آن دوران نداريم. اما در دوره بعد ازفتح ايران توسط اعراب تا آخر دوره خلفاي راشدين كه در سده اول حكومت اسلامي حكمراني مي كرده اند (از سال يازده تا چهل و يك هجري قمري) انواع موسيقي ممنوع بود. با به روي كار آمدن بني اميه حدودا موسيقي آزادي بيشتري پيدا كرد و از اين دوران تا دوران خلفاي عباسي دوره اوج شكوفايي موسيقي نظري و عملي ايران و اسلام است كه در اين دوران كساني چون فارابي، ابن سينا، خواجه نصيرالدين طوسي، ابن زيله، صفي الدين ارموي، عبدالقادر مراغي، و افراد بيشمار ديگري در موسيقي عملي و نظري ظهور كردن كه كتب و رساله هاي آنها در موسيقي موجود است. در هر حال با ظهور تشيع در ايران و به روي كار آمدن شاهان صفوي موسيقي در ايران رنگ و بوي ديگري به خود گرفت و از موسيقي كه در دوران اسلامي كاربرد داشت جدا شد و رنگ ايراني اين موسيقي بيشتر شد تا در دوره قاجاريه اين روند به اوج كمال خود رسيد و سيستم ديگري كه بنام دستگاه در دوره صفويه ظهور كرده بود، كامل شد و توسط نوارندگان چيره دست آن زمان به صورت شفاهي به شاگردان سازهايي از قبيل تار، سه تار، كمانچه، ني و سنتور انتقال پيدا كرد و در همين دوران قاجاريه بود كه خط نت امروزي به ايران راه يافت و سنت شفاهي اساتيد موسيقي ايران كه بنام رديف است به خط نت در آمد.
منبع : Afarideh4
تاريخچه موسيقي ايران و جهان
سلام به دوستاي عزيز نت آهنگي
من تصميم دارم تا با كمك شما عزيزان اين تاپيك رو كامل كنم. اميدوارم كه به كمك هم مطالب ارزنده اي در زمينه ي تاريخ موسيقي ارائه بديم.
:ilovemusic:
پيدايش آواز، رقص و سازهاي موسيقي
طبيعي ترين وسيله براي ايجاد صوت و موسيقي، آواز و حنجره ي انسان است؛ اما ساده ترين وسيله براي ايجاد ريتم و وزن، دست هاي آدمي است.
بعضي از موسيقي دان ها بر اين عقيده اند كه به دليل وجود ريتم و وزن در نظام كاينات و طبيعت، انسان نيز ابتدا ريتم را حس كرده و با شنيدن ريتم قلب مادر، مكيدن شير مادر به صورت منظم و ريتميك، دست زدن و سپس راه رفتن، ريتم را ايجاد كرده است.
در مرحله ي بعد انسان اوليه با الهام از صداي پرندگان و حيوانات موسيقي را شناخت و به تقليد آنها با دهان و حنجره ي خود تلاش كرد و كلام و آواز را به وجود آورد. از طرفي ديگر ترس از عوامل طبيعي مانند رعد و طوفان و زلزله و تاريكي باعث پيدايش عقيده هاي ديني و مابعد طبيعي شد و انسان به يك قدرت مافوق كه باعث دگرگوني هاي طبيعي است ايمان آورده، براي حفظ وجود خود و غلبه بر ترس و وحشت به خدايان گوناگون متوسل شد و براي پرستش آنها آوازهايي مي خواند كه به تدريج به صورت سرودهاي مذهبي و آوازهاي دسته جمعي براي عبادت با شِكوِه و تمنا از درگاه الهي درآمد.
انسان اوليه تحت تاثير حركات ريتميك و نواهاي ريتميك طبيعت و تقليد آن نواها توسط وي، به وجد و نشاط آمده و حالت هاي دروني خود را نشان داده و شروع به حركت هاي ريتميك نموده و رقص را به وجود آورده است. اين رقص در مراحل بعدي براي پرستش خدايان و توسل به آنها مورد استفاده قرار گرفته است. يكي از اين نمونه رقص ها، «رقص باران» است كه براي درخواست ريزش باران از آسمان انجام مي داده است و دست هاي خود را از بالا به طرف پايين به علامت درخواست نزول باران، حركت مي داده است. همين انسان هنگام عبور از ني زار، پيچش صداي باد را در ني زار ديده و آواي خوش حاصل از آن را شنيده است و در نتيجه سازهاي بادي مانند «ني» را به وجود آورده است. از طرفي ديگر هنگامي كه در حين شكار، «زه كمان» را براي انداختن تير رها مي كرد، متوجه صداي خوش آيند «زه» شد و به تدريج چند زه ديگر به كمان افزوده و زيربناي «سازهاي زهي» را به وجود آورده است.
بعد از شكار با بريدن شاخ حيوان و دميدن در آن «بوق» را كشف كرده و از همين وسيله براي خبر كردن يكديگر، ترساندن شكار و جمع كردن شكار در يك منطقه نيز استفاده كرده است.
بعدها انسان از چرخ هايي كه براي پيشرفت كار خود مي ساخت، پس از فرسودگي صداهايي شنيد كه اين صداها به فواصل معين تكرار مي شد و در ذهن او حالت مطبوعي ايجاد مي كرد كه به تدريج باعث شد اين صداهاي منظم در تنظيم كار و تهييج فعاليت او تاثير گذارند و از آن وقت به تاثير موسيقي و آواز ريتميك در پيشرفت كار خود پي برد. چنان كه براي حركت دادن سنگهاي بزرگ با آوازهاي موزون بر قدرت كار خود مي افزود.
تاثير موسيقي در حين كار تا امروز نيز ادامه يافته است، آهنگي كه پارو زنها به هنگام پارو زدن مي خوانند، يا نمدمال ها به هنگام نمدماليدن، يا ماهي گيرها به هنگام كشيدن تور ماهي گيري مي خوانند، از همين گروه است و آن به اين خاطر است كه همگي در يك لحظه فشار را وارد كنند، تا بيش ترين اثر را داشته باشد. قالي باف ها نيز به هنگام قالي بافتن آواز مي خوانند تا همه، نقش را به يك گونه ببافند.
منبع: سري كتابهاي كنكور هنر
موسيقي در دوران باستان_قسمت اول
با آنكه از اين دوران اطلاع قابل ملاحظه اي يا اسناد موثقي در دست نيست، ولي به استناد مدارك موجود اندك، مي توان به استمرار موسيقي در آن دوران پي برد:
موسيقي در مصر باستان
مصري ها به فواصل موسيقي آشنا بوده و وزن را از كوفتن دو دست به هم استخراج مي كرده اند. سرودهاي ديني به وسيله ي فرعون و ديگران با اشعاري سه يا چهار بندي خوانده مي شده كه فرعون در حالت ايستاده يا به زانو نشسته، دست خود را بلند مي كرده است.
در موسيقي معبدها چنگ و ني زبانه دار نواخته مي شده است و در موسيقي غير مذهبي اين سازها، صداي انسان را همراهي مي كردند. تئوري موسيقي مصر باستان مبني بر نظريه هاي موسيقي «فيثاغورث» بود. فيثاغورث چند سال در مصر زندگي كرد و به خصوص در مورد موسيقي مصر تحقيق كرد.
رقص در مصر به ظاهر قديمي تر است، زيرا مجسمه ي زني در حال رقص كه حدود پنج هزار سال قبل از ميلاد مسيح مي رسد، موجود است. در مصر موسيقي نظامي براي راه پيمايي منظم سربازان نواخته مي شده است.
در اين كشور باستاني، نقشي روشن از چنگ زدن، دو زن رقاص و فلوت نواز و سيتار زن موجود است. اركستر مصري از «ني زن» ، «چنگ نواز» ، «خواننده» و «دست افشان» تشكيل مي شده و گاهي دو يا سه چنگ زن و عده ي زيادي ني زن شركت مي كرده اند.
از قرن دوم و سوم قبل از ميلاد يك نوع «ارگ» ابتدايي از يونان به مصر وارد شده بود كه نُه لوله داشته و در محافلي كه فرعون حضور داشته نواخته مي شده است.
مهم ترين سازهاي زهي مصري عبارتند از: چنگ، عود، گيتار و لير.
مهم ترين سازهاي بادي مصري عبارتند از: ني، ني لبك، ني مضاعف، شيپور، ني افقي.
مهم ترين سازهاي ضربي مصري عبارتند از: قاشقك، سيستروم، طبل، سنج و دايره ي بزرگ.
موسيقي در يونان باستان
يوناني ها نخستين ملتي هستند كه موسيقي را از نظر علمي مطالعه كرده، تئوري موسيقي نوشته اند و آهنگ ها را به حروف يادداشت كرده اند.
يوناني ها غزل (اود) را در تالارهاي بزرگ و مدوري به نام «اُودُيون» مي خواندند. شعرا و استادان بزرگ موسيقي هر چند بار يك دفعه در معبد خدايان (پانتئون) جمع مي شدند و آثار خود را اجرا مي كردند.
خداي موسيقي و هنرهاي زيبا «آپولون» بود كه با نُه فرشته ي خود در كوه «پارناس» به سر مي برد. يوناني ها هر يك از فرشتگان هنرهاي زيبا را «مُوز» مي گفتند و لفظ موزيك (موسيقي) از همين كلمه مشتق شده است. آوازهايي كه به افتخار آپولون ساخته مي شده «نُومِس» نام داشت. ولي يوناني ها به تدريج براي توصيف صحنه هاي مختلف چون جنگ، عشق، عروسي و سوگ واري نيز نومس ساختند.
در افسانه هاي قديم يونان دو موسيقي دان بزرگ ظهور كردند، در يونان شمالي «اُرفِئوس» كه به قولي او را فرزند آپولون مي دانستند و با لير يا چنگ خود حيوان ها و گياه ها را جادو مي كرد و اين افسانه كه ارفئوس به دنبال زنش «اِئوريديس» به دوزخ رفته بوده است، بسيار معروف است.
در جنوب يونان و آسياي صغير موسيقي داني به نام «اليمپوس» بوده كه به عنوان واضع ضرب موسيقي در قرن هشتم پيش از ميلاد مشهور شده است.
از تئوريسين هاي يونان باستان «فيثاغورث» است و ديگر مي توان به «اِريستُوكِسنوس» و پس از او منجم و رياضي دان بزرگ «بَطلَميوس» اشاره كرد.
سازهاي زهي يونان عبارت بودند از: «لير» داراي چهار سيم، «سيتار» داراي چهار سيم كه بعدها تا هجده سيم افزايش يافته است و براي تشديد صداي آن يك محفظه ي چوبي نيز به آن اضافه شده است.
«سيرِنكس» يا «فلون پان» نوعي از سازهاي بادي يونان است كه داراي لوله هاي گوناگون و كوتاه بلند بوده است. ولي مهم ترين ساز بادي يونان «آولُس» بوده و در موسيقي نظامي آنها «شيپور» معمول بوده است و از سازهاي ضربي يونان، «دايره» و «كِرُتال» بوده اند.
منبع: سري كتابهاي كنكور هنر
موسيقي در دوران باستان_ قسمت دوم
بين النهرين باستان (هزاره ي ششم قبل از ميلاد مسيح)
سرزمين حاصلخيزي كه بين دو رود «دجله» و «فرات» واقع شده و امروزه به آن «عراق» مي گويند، روزگاري محل سكونت نخستين تمدن شناخته شده ي بشري بوده است. اين تمدن در واقع در شش هزار سال قبل از ميلاد مسيح شكفته و بسيار ترقي نموده است و اين ناشي از دو عامل بود: اول اقامت طولاني اقوام سامي به ويژه در شمال به نام «اَكديان» و دوم ورود بعدي «سومري» هاي غير سامي از سوي مشرق كه مناطق جنوبي را اشغال كردند.
اين مردم جهان هستي را بصورت مملكتي واحد مي ديدند و در هر يك از شهرهاي خود بنايي با يك برج پلكاني پديد مي آوردند و در اين معابد خدايان خود را با كلام و سرايش پرستش مي كردند. اين مردم كه از نخستين كشاورزان محسوب مي شدند، جانمند انگار (animist) بودند و همه ي طبيعت در چشم آنها زنده و جاندار جلوه مي كرد.
«رامان» خداي رعد ايشان، مزارع و محصولات آنان را نابود مي كرد و «اِآ» خداي اعماق، سيل را به رويشان جاري مي ساخت، اما اين نيز امكان داشت كه خدايان مذكور را به كمك صداي انسان و ابزار موسيقي، خام كرده و آرام سازند. به همين منظور صداي نوعي ناي زبانه دار به نام محلي «هلهله تو» را شبيه تنفس «رامان» مي دانستند و طبل ميان باريكي به نام محلي «بَلَغ» را به خداي «اِآ» نسبت مي دادند و نام و نشان او را بر بدنه اش حك مي كردند. اين تصورات ذهني كه احتمالن از زمان هاي دورتر (ماقبل تاريخ) به ايشان رسيده بود، اساس موسيقي مذهبي اين مردم را در معابدشان تشكيل مي داد.
ايلام/عيلام (هزاره ي پنجم و چهارم قبل از ميلاد مسيح)
پايتخت «ايلاميان» شهر «شوش» بوده است. قديمي ترين اثري كه مربوط به هزاره ي چهارم قبل از ميلاد است به وسيله ي «دلوگاز pinas P.Dlugaz» و «هلن كانتور Helen J.Cantor» در بين سالهاي 1961 تا 1966 ميلادي، در «چغاميش» نزديك دزفول كشف شده است و در حقيقت كهن ترين همنوازي جهان را نشان مي دهد.
در اين همنوازي كه همگي بانوان هنرمند عيلامي به شمار مي روند، نفر اول خواننده اي است كه به رسم معمول آوازخوان ها دست راستش را زير گوش گذاشته است و سنتي بودن اين رسم را ثابت مي كند. همچنين چنگ زني ديده مي شود. زير آن نيم رخ نوازنده اي نيز به چشم مي خورد كه با دست هاي خود طبل مي نوازد و نوازنده ي ديگري كه دو ابزار شاخ مانند را به دست گرفته است كه احتمال مي رود يك نوع ساز بادي مانند بوق باشد. بنابراين تصوير مورد بحث، اركستري را نشان مي دهد كه در آن سازهاي بادي، زهي و كوبه اي بوده اند و آوازه خواني با نوازندگان همكاري و همراهي داشته است. اما اين اركستر گوشه اي از صفحه ي اصلي محسوب مي شود. چرا كه نوازندگان به استثناي نوازنده ي طبل همگي به سمت راست چرخيده اند و در برابر، مردي ديده مي شود كه روي بالشي (مسندي) نشسته است و در جلو خود ميزي دارد كه بر رويش خوراكي هاي گوناگون چيده اند و خدمت كاري از او پذيرايي مي كند. در نتيجه مي توان گفت كه اين صحنه نشان دهنده ي ضيافتي است همراه با موسيقي كه به مراسم مذهبي ارتباط دارد.
سومريان (هزاره چهارم و سوم ق.م)
در هزاره ي چهارم ق.م فقط يك نوا يا سرود مذهبي به نام «مِزمور» به احترام يك يا چند خدا خوانده مي شده است. مراسم مذهبي اغلب شكل ندبه و زاري داشته است و كلمات بسياري باقي مانده كه نشان مي دهد اين مراسم فوق العاده سازمان يافته، هم آهنگ و برخوردار از صورت هاي شعري بوده است و نواخواني هايشان بي گمان بر اساس آن انجام مي گرفته است. هر شعري، نوايي (آهنگي) با مضمون و كيفيت خاص خود را داشته كه با منظوري كه از آن داشتند كاملن متناسب بوده و همه ي آن را داراي تاثيرات قطعي سحر و جادو مي دانستند. در زبان سومري ها به اين نوا «سير» مي گفتند. قطعات آوازي را «اِرِسما» يعني سرود مي ناميدند كه با ناي زبانه داري به نام «سِم» همراهي مي شد. سازهاي ديگري كه در اين دوره به كار مي رفت عبارت بودند از: نوعي فلوت ابتدايي كه بصورت افقي، برابر لب و دهان قرار مي گرفت و به نام «تيگ» يا «تيگي» ، طبل ميان باريكي به نام «بَلَغ» ، طبل پايه داري به نام «لي ليس» و دايره ي دستي به نام «آداپا» .
تعيين اين كه خوانندگان و نوازندگان تا چه اندازه از يكديگر جدا بوده اند، آيا هم نوازنده بودند و هم خواننده يا غير آن، امر بسيار دشواري است ولي آنچه روشن است كار نغمه خواني و نوازندگي بر عهده ي افراد خاصي بوده است كه به زبان سومري به آنها «گالاها» و زبان اَكدي به آنها «كالوها» مي گفتند. علاوه بر اين . موسيقي دان هاي ديگري به نام «زامِرو» و «نارُو» وجود داشتند كه در عين حال كه مي نواختند خود نيز مي خوانده اند.
در هزاره ي سوم قبل از ميلاد و آغاز نخستين سلسله ي پادشاهي در قرن بيست و هشتم ق.م ، اطلاعات ما درباره ي سازهاي بين النهرين افزايش مي يابد و اين ناشي از كشف آرامگاه هاي پادشاهان «اُور» و منابع ديگري است كه از قرن بيست و پنج ق.م باقي مانده است. از اين دوره به بعد جز سازهاي ضربي، به گونه اي «لير» (سازي شبيه به چنگ) به نام «اِلگار» و دو نوع چنگ (هارپ) خاص برخورد مي كنيم كه نوع اول آنرا «زاگزال» مي ناميدند و كاسه ي صوتي آن در پايين ساز قرار داشت و نوع دوم را «زاگال» مي ناميدند كه كاسه ي صدايي آن در بالا قرار داشت كه اين دومي از زماني پيدا شد كه كمان جنگ آوران داراي زه هاي اضافي گرديد. در مورد چگونگي كوك كردن اين سازها و كيفيت صداي آنها اطلاعاتي در دست نيست. تلاش هايي هم كه براي كشف يا تجسم چگونگي موسيقي نگاري (نت نويسي) سومري ها به عمل آمده، متاسفانه تاكنون راه به جايي نبرده است. در داخل آرامگاه يكي از پادشاهان سومري نقش برجسته اي است كه يك نوازنده ي چنگ و زني را در حال رقص نشان مي دهد. نيز در كاوش هاي انجام يافته در «اور» دو ستون كشف شده كه بر آن آهنگ موسيقي نوشته شده است. از خرابه هاي شهر اور سازهاي بادي نيز بدست آمده است كه از چوب و فلز ساخته شده اند. سومري ها براي ويراني يكي از شهرهاي خود آهنگي ساخته بودند كه با طبل و چنگ و ني اجرا مي شده است. جشن و بر پا داشتن بساط شادماني نيز معمول بوده است. مجسمه اي از يكي از پادشاهان سومري پيدا شده كه در حال نشسته نقشه ي معبدي را كه براي خداوند ساخته بر روي زانو گذاشته است و با خداي خود راز و نياز مي كند و بر كتيبه اي نيز نوشته شده كه چون معبد را افتتاح كردند، هفت روز و هفت شب جشن گرفتند.
تمدن مجدد ايلاميان/عيلاميان (هزاره ي سوم ق.م)
تاريخ «ايلام» شامل يك سلسله زد و خوردها با «كلده» و «آشور» مي باشد و در اين كشمكش ها ايلام گاه پيروز و گاه مغلوب شده است. سرانجام «آشوربانيپال» پادشاه سفاك و جنگجوي آشور شوش را غارت كرد و ويران نمود و «فوم بان كالداش» آخرين پادشاه ايلام را اسير و مجبور كرد كه ارابه ي سلطنتي را تا معبد آشور و ايشتار خدايان آشور بكشد و بدين طريق ايلام را از ميان برد و به تاريخ آن خاتمه داد.
«فارمر» موسيقي شناس انگليسي به استناد كتيبه هاي سومر و اَكدي به اين نتيجه رسيده است كه در دوران فرمان روايي «پزور اينشوشيناك Puzu in shu shinak» (سده ي 27 ق.م) عده اي از موسيقي دانهاي ايلامي هر پگاه و شامگاه در برابر درهاي «معبد اينشوشيناك» موسيقي اجرا كرده اند.
اينشوشيناك كه نامش در اسامي بسياري از فرمانروايان ايلام به ظاهر به عنوان تبرك ديده مي شود، خداي مورد ستايش ايلامي ها بوده كه مظهر قدرت و نگاهبان شوش محسوب مي شد. از موسيقي سازي يا هم نوازي ايلام نگاره ي جالب توجهي در حجاري برجسته ي «كُول فرعون» يا «فرح» وجود دارد كه به عقيده ي «فارمر» پيشوايان مذهبي را در حال تقديم قرباني نشان مي دهد و سه موسيقي دان ايلامي نيز در اين مراسم شركت و همكاري دارند. يكي به ظاهر دف يا دايره مي زند و دو نفر ديگر چنگ با جعبه ي صوتي در بالا و پايين مي نوازند. سند ديگري براي اثبات اصالت و ديرينگي موسيقي ايران و پايگاه والاي ايلام، تنديسي است سفالين كه در موزه ي «لُور/لوور» پاريس نگاهداري مي شود و نوازنده ي ايلامي نيمه برهنه اي را سرگرم نواختن طنبور (تنبور) دسته بلندي نشان مي دهد و به ظاهر متعلق به هزاره ي دوم يا اول ق.م است.
بابليان (قرن 19 تا 13 ق.م)
در حدود 1830 ق.م ، يعني دو هزار سال پيش از تسلط و فرهنگ برتر سومريان، اقوام سامي ساكن مناطق شمالي (اكديان) به سطح بسيار بالايي از اعتلاي فرهنگي دست يافتند. در اين دوران بابليان به حكومت رسيدند و سه سلسله از پادشاهان ايشان به مدت 540 سال (1830 تا 1270 ق.م) فرمان راندند. در اين زمان ديگر صورت و محتواي نواخواني مذهبي يك سره تحول يافته و كامل تر شده بود. چنان كه تعداد سرودهاي مذهبي به بيست و هفت گونه رسيد و سازها نيز به همين ترتيب تحول يافت. البته رد پاي تمدن سومر در همه ي آهنگ ها و كلام آن مشاهده مي شود. هر آواز گونه اي كوك خاص خود را داشته است. اين آوازها و كوك خاص آنها به ظاهر در مزامير متاخر يهوديان كه در سرودهاي مذهبي انگليسي تاكنون حفظ شده تاثيري جدي داشته است. به نظر مي رسد كه در اين هزاره براي نخستين بار خوانندگان زن نيز به مردان افزوده شده اند و روش خواندن در حال راه پيمايي جمعي به شيوه ي خواندن در حال ايستايي اضافه گرديده است. بطور كلي مي توان گفت كه در اين دوره اجراي موسيقي مذهبي، بسيار دقيق تر با تمهيدات بيشتر و هم آهنگي چشم گيرتر توام شده است.
آشوريان (قرن 13 تا 7 ق.م)
در ايام آشوريان موسيقي دنيوي نخست اهميت و سپس تسلط خود را بر موسيقي مذهبي معابد آشكار مي سازد. موسيقي دان ها به دربارهاي سلطنتي راه يافتند و در هر گونه جشن و مراسمي حضور آنها به جزء لاينفك آن موقعيت تبديل شد.
كلدانيان (قرن 7 تا 8 ق.م)
در اين زمان نجوم و اخترشناسي رونق فراوان يافته و به دانش برتر زمان تبديل مي گردد و مي دانيم كه موسيقي نظري و رياضيات تا چه حد به علم افلاك نزديك و مربوط بوده است. و مي توان گفت اولين محاسبات رياضي در مورد موسيقي ايران از اين تاريخ شروع شده است. چهارصد سال بعد از كلدانيان توصيفي از دسته ي نوازندگان سلطان «بُخت النَصر» در كتاب دانيال نبي آمده كه مربوط به دوران كلدانيان است و آن توصيف چنين است:
«همان كه نواي شيپور، ني ها، لير، چنگ كاسه پايين و چنگ كاسه بالا و نواي همه ي آن دسته و نواي آن همه سازها را بشنوي، به ناچار به زانو در خواهي آمد و تنديسي را كه سلطان بخت النصر بر پا داشته است پرستش خواهي كرد.»
ذكر جداگانه ي نام سازها و سپس يادآوري كار آنها در حالت جمعي نشان مي دهد، تك نوازي بيش از نواي جمعي اهميت داشته و نوازندگي دسته جمعي را در پي داشته است.
فردوسي در شاهنامه، ساختن بعضي از سازهاي ايراني را به شهر ياران باستاني و اساطيري ايران نسبت مي دهد. از آن جمله انتساب نوعي طبل بزرگ به هوشنگ و علاقه ي جمشيد به «سُرنا» و نيز انتساب «ناي سفيد» به منوچهر و افراسياب.
منبع: سري كتابهاي كنكور هنر