-
اهمیت یادگیری سلفژ
درود
سلفژ و یادگیری ان در کشور ما و بر حسب شناخت بسیاری از افراد از این علم دیدگاه یک مطالعه ی جنبی را پیدا کرده. غافل از اینکه تقویت مهارتهای ریتم خوانی و دیکته ی موسیقی و به عبارتی پارلاتی و کانتاتی بسیار مهم است و تاثیر ان بر کار هر موزیسین و نوازنده شگرف. در ازمونهای ورودی کنسرواتوارهای مطرح برای نوازندگان پیانو و هنرجویان اهنگسازی یا گاها سایر سازها نه حتی دیکته ی موسیقی روی پیانو بلکه حتی تا دیکته ی چهار صدایی نیز درخواست میشود که خب البته همه جا به این سخت گیری نیست. اینجاست که میبینیم اهمیت سلفژ فراتر از پوسترهای چسب خورده خیابان انقلاب با عکس میکروفون و تست خوانندگیست و نباید تصور کرد سلفژ صرفا علمیست مرتبط با خوانندگی. از این حیث که بسیاری از عوام وقتی یک نوازنده میگوید اموزش سلفژ هم میبینی فورا سوال مگر میخواهی خواننده شوی را مطرح میکنند. بپردازیم به سلفژ و زیر مجموعه های ان:
سلفژ از چند مهارت تشکیل شده که یادگیری انها بسیار مهم است. گاهی اوقات دلیل اینکه یک نوازنده ی اروپایی به سرعت برق و باد قطعات جدید میاموزد اما یک نوازنده ی ارکستر در ایران از توانایی نواختن بسیاری نتها عاجز است در همین تسلط به علم سلفژ باید جستجو شود.
1)نت خوانی: در موسیقی هر سازی یا هر انسانی یک گستره ی صوتی از زیر تا بم دارد که هر کدام با کلید خاصی معنا و مفهوم پیدا میکنند(کلید سل-کلید فا خط سوم و چهارم و چهار کلید دو). نوازنده موظف است در قطعه ای که مینوازد نت ها را سریعا در کلید شناسایی کرده و بشناسد.در متدهای جدید اموزشی تاکید شدیدی روی یادگیری اسامی نتها در همان ابتدای کار وجود ندارد مثل متد سوزوکی در ویولن که مولف معتقد بود همانطور که کودک زبان باز میکند اما در ابتدا از گرامر و... اطلاعی ندارد؛ یادگیری موسیقی هم همینطور است.اما در متدهای قدیمی تر هنرجو از ابتدا موظف بود نت خوانی بداند. یعنی هر نت را با نام ان در جایگاهش نسبت به سرکلید مربوطه فورا شناسایی کند.
2)ریتم خوانی:مهارتی بسیار مهم که به ما کمک میکند تکرار مکرر یک رخداد در زمانهای مساوی یا همان الگوی تپش دار را در موسیقی شناسایی کنیم(اکثر افراد بدون درک و دانش ریتم شناسی با ریتم یک موسیقی دست میزنند) ریتم خوانی میتواند بدون ادای اسانی نتها انجام شود یعنی بدون گفتن(دو ر می فا سل لا سی) و فقط ارزش زمانی نت با واجهایی نظر (دام-بام و...) ادا میشود. مزیت اینکار اینست که خواندن یک مرحله اسان شده و شما فقط به ریتم و ارزش زمانی نت فکر و انرا میخوانید و با افزلیش تسلط اسم نت هم به فرایند اضافه می نمایید.
3)پارلاتی: مجموع دو مرحله ی بالا که هم ارزش زمانی نت و هم نام ان ادا میشود.
4)دیکته ی ریتمیک: یک الگوی پارلاتی خوانده میشود و شما باید انرا روی خط نت بیاورید و به طور صحیح شناسایی کرده و بنویسید.
دیکته ی ریتمیک میتواند در ابتدا به صورت فقط ادای ارزش زمانی و بعد تر با ذکر اسم نت باشد که کار مرحله ای سخت تر میشود.
کانتاتی:خواندن نت با فرکانس مربوطه و رعایت ارزش زمانی.
5)دیکته ی ملودیک: یک ملودی نواخته میشود و شما باید نتها را شناسایی و روی خط نت بنویسید.