خوب این بخش اختصاص داره به اشعار من . امیدوارم از راهنماییهای شما بهره مند بشم
نمایش نسخه قابل چاپ
خوب این بخش اختصاص داره به اشعار من . امیدوارم از راهنماییهای شما بهره مند بشم
ایمان اگرم نیست ولی بهر ریا
سر را نبرم به سجده با مکر و دعا
از آه دف و نوای سنتور کنم
با دلبر عاشق کش خود رقص سما
کوتاه ولی زیبا.شاید چون کوتاه بود نمی شد مضمون خاصی ازش دریافت کرد.
ممنون از شما به خاطر انتقادتون . این دوبیتی رو دوست دارم به خاطر اینکه سنتور و موسیقی رو دوست دارم
پس منتظر بقیه شون هم هستیم.
نمي دونم اينجا بايد اشعار عاشقانه ،عارفانه يا اجتماعي ، كلاسيك و يا نو گذاشت . اميدوارم محدوديتي نباشه
تا پرچم ما سه رنگ زيبا دارد ، اين جاذبه قشنگ و گيرا دارد
تا يك زن و مرد در همين خاك وسيع ، بر قلب نشان آريا را دارد
تا نام قشنگ پارس در اين وادي ، در هر نفس و كلام يك تن باقيست
اين نام خليج تا ابد فارس ما ، بر قلب سياه تازيان چون داغيست
تا اين قلم است در كفم مي گويم ،من زاده شدم به نام پاكت اي پارس
تا گوش جهان ز عشق من كر گردد ، فرياد زنم كه لا خَليج اِلا فارس
تا سبز نشان سرسبزي ماست ، الماس سپيد تاج خوشبختي ماست
تا سرخي خون ما ز بيرق جاريست ، اين آبي پاك رمز سرسختي ماست
اين حرف و كلام از درون قلبم ، بر روح قلم دميده جان مي گيرد
وحي است كه قلب و روح و هر ذره من ،از خالق عشق در جهان مي گيرد
تا مهر به بام آسمان رخشان است ،ايران قشنگ قبله ايمان است
هر چند شغال مي كند صد فتنه ،اين شير هميشه زنده و غران است
در گوش فرو كن اين ندا اهريمن ،خاور ز خليج فارس جان مي يابد
زيرا كه ز آب گرم اين چشمه نور ،خورشيد به شرق اين زمين مي تابد
من هومنم و تمام دين و شرفم ، با نام وطن تنيده شد ديگر هيچ
اين اشك ،خليج تا ابد فارس ماست از چشم وطن چكيده شد ديگر هيچ
برو ای ترک که ترک تو ستمگر کردم
حیف از آن عمر که در پای تو من سر کردمبخدا کافر اگر بود به رحم آمده بودزان همه ناله که در پای تو کافر کردم....
ممنون دوست من كه اينجا اومدي ، كاش يه انتقادي يا پيشنهادي هم در مورد شعرم مي دادي
سلام دوست من
اشعارتون واقعا قشنگه ....اینجا هیچ محدودیتی برای گذاشتن اشعارتون ندارید .پس هر مضمونی که دارن از ما دریغشون نکنین.
شما خیلی خوب میتونید در اشعارتون به موضوعی که می خواهید بپردازید. قواعد قافیه رو هم رعایت میکنید و کلمات هم قافیه خوبی پیدا می کنید .فقط گاهی توی شعرتون وزن کمی مشکل داره . اگه روی وزن شعرهاتون کار کنید .یک شاعر بی نقصید!!
موفق باشید
با سلام .
همه ی اشعارتون تو همین ژانر هست ؟
شعر آزاد هم کار میکنید یا نه ؟
با احترام .
نقل قول:
من در ژانرهاي مختلف كار مي كنم البته نسبت ضعيف و قوي دارم ولي شعر آزاد هم كار مي كنم .
با سپاس
یک مرد که واژه را شکر باران کرد
از چاووش خود نسیم را طوفان کرد
یک مرد که از مکر خسان گوشه نشست
از آه و سکوت خود جهان حیران کرد
یک پیر که از ناله و آه سنتور
ایمان به دل مردم بی ایمان کرد
خون خورد و نکرد شکوه از گردش چرخ
اما ز سکوت نغمه را عریان کرد
در بغض فرو نشست و ایوب منش
جاوید پیام خود در این ایران کرد
گر روشنی سپیده سر می زندت
باید که به او سجده ز عمق جان کرد
آنکس که نقاب بر رخ خویش کشید
یک دل نه هزار دل غمش گریان کرد
پرویز هنر گرچه در این وادی سوخت
مشکات دلش نور در این سامان کرد
آن مرد که از نغمه به جانم جان داد
خود رفت و دل هومن خود ویران کرد
پ.ن : تقدیم به استاد پرویز مشکاتیان ، روحش شاد .
گنجشکهای زخمی ، با قلبهای خونبار
گفتند از شقایق ، خواندند بر سر دار
صیاد دوره گردی ، دامی برایشان چید
باچشم دام دیدند ، اما کجاست بیدار
در دام گشته محصور ، سرگشته و پشیمان
اما دگـــر نمانده ، وقتی برای دیدار
اینک ز قلب آنها جز خون دگر نمانده
کو رحم دل به صیاد ، در این مدار دوار
الماس اشک گنجشک در دام بی اثر ماند
باید حدیث نو خواند ، بر صید همچو مردار
گنجشک جز شقایق عشقی دگر ندارد
در راه عشق باید رفتن به سر خریدار
باید خطر توان کرد ، تا یار را ببیند
گر چه پر است این راه ، از دام و گرگ و کفتار
در وصل یار خویش به سر یا که پا روم
هر رو روم سزاست که از خود رها روم
آنانکه می روند به صد جاه می روند
من مفلسم چگونه روم ، تا کجا روم
شرح ارادت است اگر می روم چه باک
عریان شوم ز ظاهر و از خود جدا روم
جانی دگر نمانده و از شوق دیدنش
باید به ناز چهره او جان فدا روم
خواستم رج بزنم عشق تو را گريان شد
اشك تو پاك كنم در غم خود باران شد
خواستم پاك كنم عشق تو را از فكرم
رفت و بر قلب نشست و به شبي ايمان شد
خواستم دل نهم اندر پي عشقت اما
تا كه دلدار شدي خانه من ويران شد
خواستم دل بكنم عشق تو را خط بزنم
آفت چشم تو بر دل زد و دل طوفان شد
باغت آباد شد از دل كه به دامت افتاد
از قضا اين دل من بود كه بي سامان شد
چه كنم با تو كه از فتنه تو داغ دلم
از دل و روح به رخسار زد و عريان شد
بودنت داغ به قلب است و نبودت داغ است
اين ميان هومن بيچاره كه سرگردان شد