دو کاج
در کنار خطوط سيم
پيام
خارج از ده ، دو کاج
، روييدند
ساليان دراز ،
رهگذران
آن دو را چون دو دوست
، مي ديدند
روزي از روزهاي
پاييزي
زير رگبار و تازيانه
ي باد
يکي از کاج ها به خود
لرزيد
خم شد و روي ديگري
افتاد
گفت اي آشنا ببخش
مرا
خوب
در حال من تام `ل
کن
ريشه هايم ز خاک
بيرون است
چند روزي مرا تحمل
کن
کاج همسايه گفت با
تندي
مردم آزار ، از تو
بيزارم
دور شو ، دست از سرم
بردار
من کجا طاقت تو را
دارم؟
بينوا را سپس تکاني
داد
يار بي رحم و بي محبت
او
سيم ها پاره گشت و
کاج افتاد
بر زمين نقش بست
قامت او
مرکز ارتباط ، ديد
آن روز
انتقال پيام ، ممکن
نيست
گشت عازم ، گروه پي
جويي
تا
ببيند که عيب کار از
چيست
سيمبانان پس از مرمت
سيم
راه تکرار بر خطر
بستند
يعني آن کاج سنگ دل
را نيز
با تبر ، تکه تکه ،
بشکستند
شاعر: محمد جواد
محبت
نسخه ي
جديد دو
کاج
در كنار خطوط سيم
پيام خارج از ده دو كاج
روئيدند
ساليان دراز
رهگذران آن دو را چون دو دوست
ميديدند
روزي از روزهاي
پائيزي زير رگبار و تازيانه
باد
يكي از كاجها به خود
لرزيد خم شد و روي ديگري
افتاد
گفت اي آشنا ببخش
مرا خوب در حال من تأمل
كن
ريشههايم ز خاك
بيرون است چند روزي مرا تحمل
كن
كاج همسايه گفت با
نرمي دوستي را نمي برم از
ياد
شايد اين اتفاق هم
روزي ناگهان از براي من
افتاد
مهر باني بگوش باد
رسيد باد آرام شد ملايم
شد کاج آسيب ديده ي ما
هم کم کمک پا گرفت سالم
شد
ميوه ي کاج ها فرو مي
ريخت دانه ها
ريشه مي زدندآسان
ابر باران رساند
وچندي بعد ده ما نام يافت
کاجستان
شاعر: محمد جواد محبت