ای که گفتی اشنایی با غریبان مشکل است
اشنایی می توان کرد جدایی مشکل است
نمایش نسخه قابل چاپ
ای که گفتی اشنایی با غریبان مشکل است
اشنایی می توان کرد جدایی مشکل است
آقای h_r من یه پیشنهاد دارم این تاپیکو هم تک بیتی بکنید هم دو بیتی آخه خیلی محدوده این جوری
حالا هر جور خودتون دوس دارید
با سلام
حتماً،حتماً.پیشنهاد شما کاملاً به جا و صحیح است.ممنونم.
بهترین مراتب آن باشد***کان به فضل و هنر به دست آید
رتبتی کان نباشد استحقاق***زودش اندر بنا شکست آید
باز پرسید ازین قوم ز حج آمده باز***که چه دیدید به جز خار مغیلانی چند؟
گر طلبکار خدائید،خدا در همه جاست***می کنید از پی او طی بیابانی چند؟
به قلبم سوره کوثر نوشتند
دلم را بنده قنبر نوشتند
به کوی عاشقی، در لوح سینه
صد و ده مرتبه حیدر نوشتند
از یاد علی مدد گرفتیم
آن چیز که میشود گرفتیم
در بوتهی آزمایش حق
از نمرهی بیست، صد گرفتیم
نگاهت مىكند آتش فشانى
مرا سوى هلاكت مىكشانى.
ـ ولى پروانه كى از شعلهى شمع
شكايت كرده با آتشنشانى؟
جوال سيم و زر مىخواهم امشب
كليد قفل و در مىخواهم امشب
دلم تنگه براى كوه و صحرا
خدايا بال و پر مىخواهم امشب
ای عشق به درد تو سری میباید ..... صید تو زمن قویتری میباید
من مرغ به یک شعله کبابم، مگذار ...... این آتش را سمندری میباید
دگر گوشی به آغوش درم نیست صدای آشنای باورم نیست
بغیر از لاشه ی پوشیده دل درین خانه کسی هم بسترم نیست
به هرسویی صدایی بی صدایی است ......... دل درد آشنای من هوایی است
درین ویرانه رستای نگاهم ........... جهانی را هوای کد خدایی است
جمعه ها پلکاشونو وا می کنن
می کشن به آسمون نگاشونو
اگه از راه نرسی پنجره ها
وقف گریه می کنن دلاشونو
حتی اگر از غم جفا پیر شود
لعنت به دلم اگر زتو سیر شود
***
آنقدر برای تو غزل خواهم گفت
تا قصه عشق ما جهانگیر شود
رها کردی غم بی رنگی ام را
دل ساحل نشين سنگی ام را
دوبيتی هم اگر باشی از امشب
نمی بخشم به تو دلتنگی ام را
به روی دلبری گر مایلستم
مکن منعم گرفتار دلستم
خدارا ساربان آهسته میران
که مو وامانده این قافلستم