زندگی يک آرزوی دور نيست؛ زندگی يک جست و جوی کور نيست زيستن در پيله پروانه چيست؟ زندگی کن ؛ زندگی افسانه نيست گوش کن ! دريا صدايت ميزند؛ هرچه ناپيدا صدايت ميزند جنگل خاموش ميداند تو را؛ با صدايی سبز ميخواند تو را
نمایش نسخه قابل چاپ
زندگی يک آرزوی دور نيست؛ زندگی يک جست و جوی کور نيست زيستن در پيله پروانه چيست؟ زندگی کن ؛ زندگی افسانه نيست گوش کن ! دريا صدايت ميزند؛ هرچه ناپيدا صدايت ميزند جنگل خاموش ميداند تو را؛ با صدايی سبز ميخواند تو را
مــن پُر از بال و پَرم
راه می بینــم در ظلمت
مــن پُر از فانوسم
...
مــن پُر از نــورم و شن
و پُر از دار و درخت
پُرم از راه ، از پل
از رود ، از موج
پُرم از سایه ی برگی در آب
چه درونم تنهاست...
پروانه شدن چه زيبا بود
وقتي با تو و عطر بودنت زندگي مي کردم.
دفتر شعرم به اعتبار حضورت هيچگاه با غبار اندوه مه آلود نشد.
اما...
دست تقدير تو را در من کشت
...و من بعد از هجرتي سرد و غمگين از تمام آرزوهايم آرامگاهي ساختم
و آنجا بود که از ياد سهراب نيم اجازه اي گرفتم
و بر روي مزارت نوشتم:
"فقط تا تو هستي زندگي بايد کرد
قلب من اندازه ی مشته منه
مشتمو برای تو وا می کنم
چَشم من اندازه ی پنجره هاست
تو رو بی پرده تماشا می کنم
دست من ادامه ی شاپرکاست
...وقتی از شعله ی تو گُر میگیره
اشک من از جنس بغض شاعراست
که همیشه بد جوری سرازیره
عشق، اولین آهی است كه در آیینه كشیده ایم
بخوان خدا را، دلم گرفته، دلم گرفته
كه از سرودم رميده شادي، كه در گلويم شكسته آوا
ممنون دوست عزیز از نوشته های زیبات. ظاهرا فعلا شما تنها و فعالترین فرد تو این تاپیک هستی. امیدوارم به زودی شاهد حضور بقیه دوستان هم باشیم.
عشق، شماره تلفنی است كه سالها بدنبال آن می گردیم.
عشق، شب نامزدی ما با جدایی است.
عشق، همان فعل انفعالی است كه در برابر گل سرخ به
ما دست می دهد
عشق،خرید وفروش پایاپای عاشق و معشوق است
تو گفتی که برای زیستن دو قلب لازم است من باز لازم دارم و باز سوار می کنم یادت باشد که گزارش فردایت این باشد دختری گفت:" در تیره راه زندگی نامرد زیرمی گیرم و مرد سوار می کنم ."
پروانه شدن چه زيبا بود
وقتي با تو و عطر بودنت زندگي مي کردم.
ساز گلها دلم آهنگ توست
حس نکردی یک نفر دلتنگ توست ؟
( این رو عزیز دلم برام فرستاده )
چرا حس نکردم عزیزم وقتی دل تو تنگه دل منم تنگ میشه
کاش میشد که بگویم:من به اندازه یک روزنه دلخوش هستم که تو برمیگردی ولی افسوس که آن روزنه هم در دلم پیدا نیست چشم بر راه بدوزم تا کی؟اثری نیست خودم میدانم تو دگر پیش من خسته نمیایی باز
چوب و سنگ استخوانهاي ما را ميشكنند اما كلمات قلب ما را