19.75
گاه گاهی می اندیشم که چرا
غارت می کنیم ازخودنیزامیدرا
نمایش نسخه قابل چاپ
19.75
گاه گاهی می اندیشم که چرا
غارت می کنیم ازخودنیزامیدرا
20
چشمان گریانم پر از اشک است آقا
سجاد چشمانش پی مشک است آقا
شفاي ديده دل بويت اندر كلبه احزان به غربت ****** به قربت سجده آرم بردرت صديق كنعاني كجايي .
20
عشق یعنی مانده ای را از سفر
عشق یعنی مهر ما یعنی گذر
19.5
گذرکردن ازطرف کوی یارسخت است
لیک ماندن وبی او دلی داشتن درد است
آقاسینا خیلی ممنون که اینجاشرکت کردین باید به بیت نفربالایی هم نمره بدین .
ممنون.
20
آقا خیالت روی چشمان غریبم
غربت که چشمانش پر از رشک است آقا
19
حالم چه پرسی که من از شیدایی تو
درعالم ندارم آرامی جز درچهره ی تو
19.75
میان عقربه های ساعت گیر کرده ام
و او جلوتر از من است و من دیر کرده ام
19.5
چه نشستی که زمان در گذر است
دست دل نیز ازعشق بر حذراست
20
کبوترم برای هر اشاره ای بهانه جور می کند
و آخرش مرا به یک نگاه خود همیشه کور می کند
20
آره تو مثله قفسی منم شدم اسیر تو
خدا کنه تموم بشه اسارت فقیر تو
20
بدون تو و یاد تو چه بی فروغ بوده ام
تمام لحظه لحظه ام پر از دروغ بوده ام
20 20 بود
تو دریای بزرگی از کلامی
و من دمبال هر قطره روانم
تو خورشیدی سر از پا آبی و پاک
و من در اوج چشمانت خرابم
19
تو خدايي شايد ، كه هياهو داري
چشمهايي زيبا مثل آهو داري
رفتي و داغ غمت بر دل و جان است هنوز
دل ما پر ز غم و راز نهانست هنوز
من تا الان 8 تا 11 تا یعنی 88 تا بیت شعر گفتم. حالا فعلا دو سه بیتشو می ذارم اگه نمه ی قبولی گرفتم بازم می ذارم
(اسم شعرم هست غریبم)
غریبم من در این شهر خودم وقتی نباشی در ستیزم با دل دیوانه ام وقتی نباشی
تنم خسته ایت و قلبم پر ز درد است و بهانه ولی با یاد تو من سرخوشم وقتی نباشی
نگاهت چشم گریام مرا تا آسمان برد بگیرم چشمم از بیگانه ها وقتی نباشی...