شعرامو به خاطر يه موضوع شخصي از دست دادم . نه مهربونم اگه شعرهامو اينجا بذارم يه جور ايي بيمه اش كردم . از محبتتون ممنون . كاش شعري داشته باشم قابل مهربونهايي مثل شما باشه .نقل قول:
نمایش نسخه قابل چاپ
شعرامو به خاطر يه موضوع شخصي از دست دادم . نه مهربونم اگه شعرهامو اينجا بذارم يه جور ايي بيمه اش كردم . از محبتتون ممنون . كاش شعري داشته باشم قابل مهربونهايي مثل شما باشه .نقل قول:
با سلام
سرکار خانم آناهیتا از اینکه اشعارتون رو گم کردین متاسفم ولی دنیا که به آخر نرسیده و شما با این روحیه لطیف باز هم میتوانید آثار زیبایی را خلق کنید پس تلاش کنید که هستی و زندگی یه شاعر در اشعار اوست
امیدوارم در آینده ای نزدیک از اشعار شما لذت برده و با افتخار نام شما را به زبان بیاوریم
برادر کوچک شما الیاس
سلام
ديشب من و اون تا صبح بيدار بوديم ! من توي اتاق درس مي خوندم و اون نشسته بود من رو نگاه مي كرد . يه دفعه نمي دونم چي شد اين شعر رو واسش نوشتم ( در كمتر از يه دقيقه و ديگه هم ويرايش نكردم ) اسم شعر و اسم اون رو نمي گم ، اما اگه تا آخر شعر رو بخوني متوجه مي شي !::105:
به عرياني باد مي ماند
آن زمان
كه نگاهت بر تنم مي نشيند
و سكوتت
هميشه از خواستن مي گويد.
چه آرام
تنت را با انحناي زيباي خود
به تنم مي سايي
و گرماي وجودت را
چه آسان
به دستان سرد من هديه مي دهي.
آن زمان
كه سرت در دامان من آرميده
چشمان زيبايت را
چه معصومانه
و
چه مغرورانه
به چشمانم مي دوزي ،
اي مهربان
گربه من.
يعني اين شعر واقعا براي يه گربه بود؟!!!!!!!!!!!!!(خنده، چشمك)
آره . درست فهميديد . :41: اسم شعر گربه بود و واسه گربه ام گفتم .!!!!!!نقل قول:
:21:خیلی قشنگ بود وقشنگتر این بود که سر کاری بود آفرین
چه جالب!
گربه هه واسه تو شعر نگفته؟!
خیییییلی باحال بود!:21:نقل قول:
اگه قبلش اون توضیحو ننوشته بودی قطعا" یا این تاپیک قفل میشد یا نوشته ات پاک میشد ... هاهاهاها
آفرین بسیار نیکو سرودی.
شعر زيبايي بود :dash2::dash2::dash2:
پس معلومه زيادم درس نخونديد چون حواستون به گربتون بوده
تو شاعر جواني را نمي شناسي تا بنشيند و براي جيرجيركي شعر بگويد كه در آن دل كوچكش را ميان دو درياي بي درخت گم كرده باشد ؟
بسيار زيبا بود ، اين از اون شعرهايي هستش كه تا آخر آدم رو دنبال خودش مي كشونه ، درسته كه براي گربه بود اما سروده محكمي داشت و با كلمات خيلي خوب كار شده بود. درود بر شما.
آفرین بر تو بسیار زیبا بود موفق باشید
ممنون از احساس قشنگت نسبت به گربه ها! گربه ها خيلي ناز و دوست داشتني اند ولي خيلي نمك نشناسن!اينو تجربه كردم روي چند نوع گربه.....
گذشته از شوخي واقعا واژه بند و جمله بنديت عاليه.مطمئنم قبل از اين از چنين شعرهايي زيائ سرودي.ادامه بده و احمد شاملو بخون تا بتوني موفق بشي
ممنون
سلام
خيلي دلم مي خواد شبها مثل بقيه بخوابم اما سكوت شب ، آرامشي كه توش هست و اينكه همه خوابن و من تنها هستم و آزاد ، نمي ذاره من بخوابم .اين شعر حاصل همون بي خوابيهاست . وقتي شعرمو نوشتم مي رم خونه اگه بشه يه خورده بخوابم اگه نظري داشتيد بنويسيد شنبه جواب مي دم .و من نخوابيدم هنوز
مرسي.
دوباره صبح آمد
دوباره صداي كوچه
صداي خيابان
برخواست
و در من ماند حسرت خواب.
كاش مي خوابيدم ،
مي خوابيدم
تا نباشم
اينگونه خسته
تمام شب
به سپيدي كاغذ
و سياهي قلم
خيره ماندم ،
در انتظار رويش شعر تازه .
كاش مي خوابيدم
و درخواب
تو را مي ديدم
و شعر تازه ام متولد مي گشت .
كاش صبح نمي آمد
و من
مي خوابيدم.
هر کجا هستی باشی آسمان مال خودت
پنجره ،فکر،هوا،عشق،زمین مال خودت
آری ،آری همه اش مال خودت
خواستم بی مقدمه وارد نشم گفتم یه شوخی کرده باشیم سرکار خانوم آناهیتا چند بار بگویم شعر باید خودش بیاد مگه کامران و هومن گوش نمیدی بجای اینکه بیچاره گربه رو تا صبح بیخواب کنی به اطرافت خوب نگاه کن و شعری رو که دوست داری توی ذهنت مرور کن تا شعر جدید بهت الهام بشه و اینقدر خودتو ناراحت نکن خود من دوسال گذشته اصلا شعری نگفتم تا یک ماه قبل از عید که یهو شعری بهم الهام شد و دنبالشو گرفتم
به شما توصیه میکنم چون روحیه لطیفی دارید از طبیعت کمک بگیرید
برادر کوچیک شما الیاس
درود
حقير را ببخشيد در تاپيكها مي گشتم يك نمونه تازه از كار شما را ديدم ، گفتم جسارت كنم و نظرم را بدهم :
وقتي شعرتان را خواندم ياد فيلم بي خوابي با بازي فوق العاده آلپاچينو افتادم . اما جداي از اين حرفها در مقايسه با دو شعر قبلي اين شعر نياز به تامل دارد ، استفاده به جا از كلمات داريد ( مثل محل گذاشتن كلمه رويش و متولد ) ساختار شعر نو را خوب فهميديد ، پس حالا بايد قدرتمندش كنيد ، من حرف استاد بزگوارم جناب mohsen1706 را تائيد مي كنم ، هر چند شعر شما بيشتر به سبك شعري فروغ فرخزاد نزديك است اما خواندن شعرهاي جناب شاملو بسيار كمكتان خواهد كرد تا به آن سطح دلخواهتان برسيد . براي نمونه جناب شاملو يك شعر دارند به نام : شعر گمشده كه مختصري از آن را برايتان مي نويسم :
بيدار مي نشينم در سرد چال خويش
شب تا سپيده خواب نمي جنبدم به چشم
.
.
.
شب در كمين شعري گمنام و ناسرود
.
.
.
اي شعر ناسروده ! كجا گيرمت نشان .
اين همان حرف شماست اما از زبان جناب شاملو . موفق باشيد.