هر کسی از خودش شعر می گه شعراش و اینجا بنویسه تا همه است?اده و ?یض ببریم
ممنون از حضورتون :)
نمایش نسخه قابل چاپ
هر کسی از خودش شعر می گه شعراش و اینجا بنویسه تا همه است?اده و ?یض ببریم
ممنون از حضورتون :)
پریشان کرده ای زل?ت که ویران خانه ام سازی.. ندانستی که من جغدم ز ویران خانه میسازم
از طر? یکی از دوستان
ای یگانه ی من
چگونه می خواهی به باد ?راموشی بسپارمت
چگونه می توانم آن نگاه را
آن آغوش گرم را
آن دست مهربان را
به باد دهم
خاطرات با تو بودن را
نمی توانم از یاد برم
نمی توانم از یاد برم
هنگامی که در کنارم بودی و من
احساس آرامش تمام وجودم را ?را می گر?ت
هر كجا هستم باشم
هر كجا هستي باش
يادمن در خاطر تو
ياد تو در خاطر من خواهد ماند
ای کاش می شد
ای کاش می شد بهش بگم چه قدر از بودنش در آرامشم.
ای کاش می شد هر وقت که بهش محتاجم در کنارم حسش کنم.
ای کاش می شد دستاش و بگیرم ومستقیم نگاش کنم و بهش بگم که دوسش دارم.
ای کاش می شد روزی برسه که هیچ مانعی برای رسیدن دو کبوتر نباشه.
ای کاش می شد ?اصله ای وجود نداشت
هیچ وقت نمی بخشم هیچ وقت ?اصله ها رو نمی بخشم ?اصله ی بین دستامون و
هیچ وقت نمی بخشم آدمایی رو که مانع شدن.
هیچ وقت نمی بخشم روزگارو که ما رو با هم آشنا کرد و باعث دوریمان از هم بود.
دست زمانه با ما چگونه تا کرد.چگونه مارو بازیچه دستاش قرار داد.
شاید ما هم به قصه ها تبدیل بشیم قصه های عاشقونه.
شاید من مثل شیرین و تو مثل ?رهاد.
اینها هم خواهد گذشت باید منتظر ماند منتظره تقدیر که سرنوشت برای من و تو چه خواهد نوشت
دلا تا کی زنی بر من خروش مردی و غیرت؟
که در عمق وجود من ?زون تر از جوانمردی نمی باشد
ولیکن من نمی دانم چرا هرگز نمی گیری گریبان دگر مردم که تنها حر? مردی می زنند و هیچ عمل در کار آنان نیست
اگر خواهی کنی کاری به راه حق و ایمان و جوانمردی،چونان ?ریاد واویلا و وان?سا به سر کوبند کز وحشت به خود پیچی
زمانه سخت ویران است
و مردم بی خرد باشند
همه با نام ایمان و جوانمردی به ?رق عالمان کوبند
همه با نام ایمان و جوانمردی ره ا?سانه می پویند
همه با نام ایمان و جوانمردی ره ابلیس می جویند
زمانه سخت ویران است
خدایا بی خرد مردم چرا دست ستمکاران با نام حقیقت را ز سرها بر نمی تابند؟
خدایا،ای خدا دردل زنم ?ریاد کای مردم
کجاست آن مردی و عشق و شهادت ها ، شهامت ها، رشادت ها ، جوانمردی و غیرت ها؟
کجا باشد شهیدی کز برای دین و انسانها زند ?ریاد کای شیطان
ز بنیان بر کنم بنیاد ظلم و پستی و مستی؟
کجائید ای شهیدان ، ای جوانمردان با ایمان؟
همه یاران دین ر?تند و جا ماندند ?رزندان ابلیس رجیم دون
عجب باشد که ?رزندان بی ایمان همه ?ریاد دین بر این جهان سر می دهند واز برای دون ایمان_هان،همان شیطان_سر یاران دین را جملگی بّرند
خدایا،بارالها،این چه دورانیست؟
الا ای دل که بر من میزنی ?ریاد مردی و جوانمردی
جوانمردم
ولی طالب نمی باشد
همه نامردمی ها در نظرها مردمی باشد
و آن گه که زنی ?ریاد کای مردم حقیقت این نمی باشد شوی یک دشمن دیرین دین و عصمت و غیرت
به آسانی به نامت می خورد انگ سیه روئی و آن گه می کنی حیرت
زمانه سخت ویران است
?قط منجی همان صاحب زمان باید
که کاخ ظالمان دین ?رو ریزد
خدایا ای خدا در دل زنم ?ریاد کای یا رب تو بشنو عجز من را لابه دل را
رسان مهدی عالم را
که عالم سخت ویران است
بیا مهدی که دلهای جوانمردان همه در انتظار توست
بیا مهدی جهان غرق است
بیا مهدی
بیا مهدی
?وق العاده بود... خدایی بیشتر از یه تشکر حقش بود یه پست هم براش بزنم.... منتظر اشعار بعدی هستیم
آسمان با صدای بلندمی گرید
کودک با صدای بلند می گرید
رود با صدای بلند می نالد
باد با صدای بلند می نالد
چلچله با صدای بلند می خندد
کوه با صدای بلند می خندد
اما من!!!
نه بلند می گریم
نه بلند می نالم
نه بلند می خندم
من ?قط...
آهسته اشک می ریزم
آهسته می نالم
و هیچ گاه نمی خندم
من دلم می خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش دوستانم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو
هر کسی می خواهد وارد خانه ی پر عشق و ص?ایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ به ما هدیه کند
شرط وارد گشتن شست و شوی دلهاست
شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست
بر درش برگ گلی می کوبم
روی آن با قلم سبز بهار می نویسم ای یار
خانه ی دوست همین جاست
تا که سهراب نپرسد دیگر
خانه ی دوست کجاست
(گ?ته شده توسط یکی از دوستان)
در تنم چیزیست
نمی دانم این راز چیست
نمی دانم از کجا آغاز شد
نمی دانم پایانش کجا بود
غمگینم اما نمی دانم چرا
صورتم خیس است اما نمی دانم چرا
چه کسی باعثش بود
چه کسی بال کبوتر عاشق را شکست
چه کسی خواست ما تنها بمانیم
چیست در قلبم
که می ?شارد آن را
ن?س هایم به شماره اند
در زیر آب می دیدم کسی را
برای نجات یا?تن تقلا می کرد
پاهایش را محکم می کو?ت
دستانش را با تمام قوا تکان می داد
و من آرام می نگریستم
بدون هیچ حرکتی
او دست و پا می زد
و بیشتر از پیش ?رو می ر?ت
ولی من آرام آرام بالا می ر?تم
او در قعر تاریکی
و من روشنایی را به وضوح می دیدم
گرمای نور خورشید را حس می کردم
من بر روی آب شناور
ولی هیچ اثری از او نبود
--- قيامت زل? ستيز خاطره ها
مرا در قباي عطش گون سرنوشت
به پيش مي خوانند
كاشكي ها
داشتن ها
كمند خام ?ام طپش ها
شروعي از ترانه
مشتي خاك
?رار پاسخ
در پيچ ناتمام ...
بي نياز از غزلواره تا شده
گر يه هاي ما شدن
تو بودن
رخت بر استين باد بستن
انشائي شب شده
تار تنيده در ثبات
معنا خوردن
اجابت قصه ها
تملق پس ا?تاده ا?تاب
اه
سرايم بي اجر شده
رگهايم ملامت گون
دستهايم سيراب از تمام
قا?يه ام سوخت
ردي? تر شد
نوشيدن . خشك
اوار شد غروب .....
در جولان قدمهايم
ائينه غرق شد
پروانه يتيم.
1385/11/1 *ENDIRA *
( روزهاي خوبي را براي شما اهالي نت اهنگ ارزو دارم. خدا حا?ظ ) :am
--- پائيز مي بارد
اتش مي گيرم
?قر مي ?روشم
در تو قرباني مي شوم
و اندك پياله ام را
در ?ردائي دورتر
به تو مي سپارم
تا از من سيراب شوي
اي كاش ...
* ENDIRA *
10/10/85
--- پشت پله هاي قوس دار شب
يه ستاره چيدم و
گذاشتم گوشه ي عكس يادگاري
شمع بهت كرد
لحظه اي خنديد
.
.
.
حالا من موندم
يه يادگاري سوخته و
اسموني كه
اه ...
يه ستاره اش كم.
* ENDIRA *
30/9/85
تو غروب سرد پاییز دل من به غم اسیره/از غم دوری چشمات داره گوشه ای می میره//توی باغ عشق تو من،یه گل شکسته ساقه ام/من همون شقایقم که غم تو باز شده داغم//برگی ام که باد غم ها منو از شاخه جدا کرد/چشم به راهی که مصیبت همیشه منو صدا کرد//داره خورشید دیگه میره شب جای اونو می گیره/دل من به نور چشمات همچو عاشقی ?قیره//تو شبای تیره ی باغ، تو رو روبروم می بینم/تو هنوز همون درختی ولی من روی زمینم//اگه من روی زمینم هنوزم تو رو می بینم/باز می شم خاک واسه ریشت تا بازم تو رو ببینم
hazrate_eshgh
اگه دوستان نظر بدن خوشحال می شم.
زیبابود،اگرمایل باشیدمی تونیدشعرهاتون روتوی تاپیک نقداشعاربذاریدتاهمه نظردقیق تری بدن.
ممنون.
__________________________
کاش رویاهای آدمی انقدر بزرگ نبود
کاش ?رداهای قشنگ انقدردورنبود
کاش وجودآدمی انقدرپیچیده نبود
کاش دوست داشتن انقدردشوارنبود