نوشته اصلی توسط
Avazekhan
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
دوستان ِ عزیز ، من خیلی وقته که پامو توی این بحث ها نمیزارم ، چون میدونم به جایی نمی رسه آخرش هم با دلخوری تموم میشه ، اما به خاطر درخواست دوستم نظرمو میگم...
به نظر بنده ریشه ی تمام ِ این گونه بحث های بیهوده و بگو مگو های بی حد و حصر که بیشتر به یک کل کل ِ بچگانه میماند تا یک بحث فنی و علمی اینه که ما بدون داشتن حتی کمترین سطح از معلومات از یک تفکر یا بینش (و در این بحث سبک ِ موسیقی) فقط و فقط بنا بر تخیلات ِ خودمون نظر میدیم و به شدت هم از اون دفاع میکنیم...
نمونه ی بسیار بارزش همونهایی که بدون اینکه کمترین اطلاعاتی از خانواده ی راک و متال داشته باشن اون رو بد و مخرب و شیطون پرستی میدونن ...
البته این صحبت ـ من فقط به کسان که قدیمی ترند و اطلاعاتی از موسیقی ِ جدید ندارند نمیشه بلکه بلعکس کسانی که جدید ترند و اطلاعی از موسیقی ِ قدیم ندارند...
اینکه آقا حمید گفت که راک n تا تکنیک داره و سنتی (که اسم غلطی برای موسیقی اصیل ایرانیه) از n تا یکی هم نداره یا اینکه معلوم نیست چی میزنن وسطش قاطی میشه و نمیفهمم چی شد !!!
با همه ی دوستی ِ قدیمی که با تو در این سایت و احترامی که به خودت و هنرت قائلم باید بگم این اظهار نظر های شما حاصل از نا آگاهی ِ شما نسبت به موسیقی ِ اصیل ایرانیه ...
اینکه شما از یه نوع موسیقی خوشت نمیاد ولی گاها بعضیهاش به دلت میشینه به این معنی نیست که همه ی اون موسیقی به درد نخوره و همون چندتاش خوبه...
بیاد بگم من هم کلا از راک و متال خوشم نمیاد ولی بعضیهاش به دلم میشینه ... اما این دلیل نمیشه که سلیقه ی خودم رو مبداء تاریخ موسیقی ِ بشر بدونم و به دیگران تحمیلش کنم...
در ضمن این صحبتت که موسیقی ِ ایرانی هیچ ملودی ِ مشخصی نداره -با عرض پوزش- خیلی بوی تعصب و نا آگاهی داره "یه بار دیگه به جمله ای که گفتی فکر کن"
و اینکه همه با هم میزنن بیاد بگم بله موسیقی ما یه موسیقی تک صدائه هست اما ما کارهای چند صدایی بسیار فراوانی داریم کافیه کمی و فقط کمی کاوش کنی...
و اینکه میگی 2 نفر ، از سبک های مختلف رو بشونن و تست تئوری موسیقی بگیرن :
اول اینکه :آیا کدام موسیقی کدام تئوری؟ اون تئوری که بر اساس موسیقی ِ کلاسیک غربیه؟ یا موسیقی ِ ایرانی؟
چرا ما همیشه سعی داریم خودمونو با بقیه مقایسه کنیم؟ "اینطوری باعث یأس و عقب موندگیمون میشه
بعضی وقتها هم باید دیگران رو با خودمون مقایسه کنیم... آیا اون موسیقیدانِ غربی از ربع پرده های ایرانی و فضا سازی ِ حاصل از اون چیزی میدونه؟ اگه هم چیزی خونده باشه ، هیچ وقت نخواهد توانست اونو درک کنه .
من ( به عنوان یه هنر جوی ِ تازه کار ِ موسیقی ِ ایرانی) حاضرم فقط با صدای خودم و نه هیچ ساز و افکت و... برنامه ای برای اون موسیقی دان ِ غربی اجرا کنم که نتونه از جاش تکون بخوره... یا اینکه احساس شادی یا گریه و هزار حس دیگه رو بهش انتقال بدم... "فقط با صدا یا همون آواز ِ ایرانی"
دوم اینکه : موسیقی ِ ما در رابطه ی تنگاتنگ با شعر و عرفان ِ ماست و موسیقی ِ شعر تاثیر اصلی رو روی ملودی داره
و شعر و عرفان ِ ما هم برآمده از فرهنگ ماست ... آیا موسیقیدانان ِ دیگر قادر به درک این هستند؟
آیا اصلا در جایگاهی هستند که برای ما ارزش گذاری هنری کنند؟ در حالی که فرهنگ ما رو نمیشناسن؟
یا زا لحاظ عرفانی : آیا اون شوریدگی و رندی و عاشقی و میخوارگی نظر باز بودن و یا شیدایی رو درک میکنن؟
وقتی فیتزجرالد می خوردن در اشعار مولوی و خیام و حافظ رو فقط در همین حدّ
(DRINKING A BOTTLE OF WINE ) تفسیر میکنه "در تمامی اشعار ِ ترجمه شده" ما هم از اون و هم تفکّرانش توقعی نداریم که موسیقی ِ ما رو درک کنه ...
و اما در مورد بچه های موسیقی ِ ایرانی ...
تفاوت در اینجاست که در موسیقی ایرانی این رسم وجود نداره که تا یه سبک به وجود اومد روش اسم بزارن وگرنه روی خیلی از سبک های امروزی که در موسیقی ِ ایرانی به اسم اساتید هست ، باید اسم گذاشت چون واقعا یه سبک ِ جدیده
برای مثال :
تار نوازی علیزاده
تار نوازی ساکت
کمانچه نوازی کلهر
" " کامکار
سنتور نوازی استاد مشکاتیان
" " اردوان کامکار
سه تار نوازی ِ بهداد بابایی و...
یا کارهای مسعود شعاری و علی قمصری و چندین و چند سبک دیگر که تفاوتشون با ردیف های قدیمی ِ ایران خیلی زیاده ... (اما درکش برای هر کسی مقدور نیست...)
به نظر من هر کدوم از اینها رو میشه یه اسم براش انتخاب کرد و یه سبک نامید...
و اما بعد... (هر کی این پست ِ منو بخونه خیال میکنه داره فیه ما فیه مولوی رو میخونه!)
بهت پیشنهاد میکنم پا توی کفش ِ فرهنگ نکنی ، و اینکه فرهنگ ، خیلی بیشتر از تیپ و قیافس...
اینم بگم من خودم اکثر مواقع اسپورت میپوشم! اما ذات ِ ایرانیمو حفظ کردم ...بگذریم...
این رو دوستانه بهت میگم اگر چیزی رو تو نمیبینی دلیلی بر عدم ِ وجودش نیست ...!
دوست من همیشه برای من قابل ِاحترامی ، اگه بعضی جاها رو تند رفتم به بزرگی ِ خودت ببخش
اما به قول سهراب که پیام بزرگی برا هممممممممه ی انسانها داده برای جلوگیری از دلخوری ها و بحث و نظر های یک طرفه این که :
چشم ها را باید شست ، جور ِ دیگر باید دید ...
واژه ها را باید شست .
واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد.
چترها را باید بست.
زیر باران باید رفت.