چگونه ویولن رو خوب بنوازیم...!
درود
شاید خیلی واستون پیش اومده که میگین اه این دیگه چه سازیه هر کاری میکنم صداش خوب نمیشه خودم و اطرافیان حال نمیکنیم با صداش و از این قبیل...
من که خودم خیلی اینطوری میشدم. نکته اینجاست که در چنین مواقعی به جای حسرت خورن باید به فکر چاره بود باید با خودتون کلنجار برین و مدام خودتون رو کنترل کنین تا اشکاتون از ریز ودرشت(که ریز هاش تو چنین مواقعی مهمتره.چون خودشون رو نشون نمیدن و....)برطرف بشه که همین امر باعث میشه تو نوازندگی پیشرفت کنین.من خودم با یکی از شاگرد های خوب و ارشد سیاوش ظهیر الدینی(که دیگه الان خودشون اموزش میدن) ونکاتی رو که قبلا از یکی از معلم های ویولن روسی یاد گرفته و به من گفت اینجا میگم.راستی دوستان تو پرانتز اینم بگم که اگه خدا بخواد تو ماه اینده منم دارم میرم پیش استادظهیر الدینی
البته یه سری موارد دیگه هم از جاهای دیگه هست میذارم براتون.
چرا اضطراب......!!!؟؟؟؟(که خیلی تو ی بد نواختن تاثیر میذاره.)
اگر موسیقی ,نظام زیبایی ها وزیباشناسی صدا و صوت و سکوت است ,پس چه عواملی ,قطعه ای موسیقی را ,هنگام اجرایزنده ,زیباتر و هوش رباتر میکند؟
آیا چیزی غیر از وضع روحی نوازنده ,آرامش وتمرکز و خلسه و مکاشفه و از خود بی خودی او؟
برای نمونه ,فردی که با اهدافیکوچک ,مثلا خودنمایی ,هوس ,پیروی از مد ,جلب توجه ,مشهورشدن و از این قبیل اهداف ,به روی صحنه میرود ,اگر هم موفقیتی پیدا کند ,ولی مدت طولانی پایدار نخواهد ماند ودوام نخواهد آورد.
و یا فردی که انگیزه او خودشیفتگی ,خودبزرگ پنداری ,برتریطلبی ,رقابت ناسالم ,و یا تعریف و تمجیدهای غیرواقعی افراد خانواده در جلساتخانوادگی باشد باز هم دارای موفقیت بزرگ و طولانی نخواهد شد.
و یا کسی که درتنهایی ,خود را نابغه می پندارد ولی پشتکار و تلاش پندانی ندارد و به انتقادها بیتوجه است,او هم قربانی شناخت نادرست خود از واقعیت و قربانی تضادهایی است که درمرامنامه و معیارهای او وجود دارد.
بنابراین ,شناخت واقعیتها و نداشتن تناقض درمرامنامه شخصی ,میتواند نخستین اقدام ,در مبارزه با اضطراب باشد.
اضطرابچیست؟
اضطراب ,ترس از پیش آمدن خطر و شرایط نامطئن و از دست دادن امنیتاست.
هنگام اضطراب ,در اثر به هم خوردن تعادل اکسیژن و گاز کربنیک در خون,فرددچار مشکل تنفسی میشود.
از نظر فیزیولوژیک ثابت شده که حتی فکر کردن به موضوعمضطرب کننده ,باعث ایجاد آثار جسمی اضطراب ,مانند تنگی نفس ,احساس خفگی ,افزایش تپشقلب ,تعریق و غیره میشود.
اضطراب از احساس بی امنیتی و بی اطمینانی, شروعمیشود .
احساس قرار گرفتن در موقعیتی ناشناخته و مبهم.
روی این واژه دقتکنید:
در مورد بی امنیتی ,میتوان گفت ,هنگامی است که عاملی ,ایمنی و امنیت حیاتیشما را به خطر می اندازد و یا آن را مختل میکند.
بی اطمینانی یعنی به عملکردنیرویی یا ابزاری ,اطمینان ندارید و مطمئن نیستید که در لحضه مناسب ,کارخود را درستانجام دهد.
قرار گرفتن در موقعیتی ناشناخته ,یعنی نیاز دارید که آن موقعیت رابشناسید ,به زمان و بررسی نیاز دارید.
مبهم ,یعنی در شناخت خود ,دودل و مرددهستید و درک روشن و مشخصی ندارید.
همه این موارد ,مربوط به شناختشمااست.
همین شناخت است که آگر دچار تناقض باشد و به پرسشهای آن پاسخ درست وقانع کننده نداده باشید ,باعث همان احساس ناخوشایند و اضطراب شمامیشود.
حفظ قطعه برای اجرا.....
همواره میبینیم نوازنده ای که قطعه مورد اجراء را به حافظه سپرده و سپس می نوازد از توانایی بیشتری در اجرای تکنیکی و همچنین بیان احساسات برخورداره
نوازنده ای که قطعه را ازبَر دارد با قدرت بیشتری روی سن حضور می یابد. این مسئله خود باعث اعتماد مخاطب به تسلط نوازنده در اجراست، که تأثیر مثبت آن آرامش بیشتر نوازنده را به همراه دارد.
خوب هر کسی روشی رو داره واسه حفظ کردن قطعه اینجا موارد مهم و تکمیلی در این باره گفته شده....
1- یکی از مواردی که در اجرای هر قطعه بسیار به یاری ذهن ما می آید؛ حفظ کردن موسیقی آن از روی یک اجرای ضبط شده می باشد. به خاطر داشتن موسیقی، باعث می شود بتوانیم از تمام قطعه کلّیتی صحیح در ذهن داشته باشیم. بنابراین سعی کنید بارها و بارها قطعه ای را که می خواهید اجرا کنید گوش کنید.
2- باید هر اثر را نه فقط از ابتدا، بلکه از هر میزان و یا جمله دلخواه، تا انتها، حفظ باشیم تا برای به خاطر آوردن یک بخش، نیازی به نواختن آن از اول قطعه نباشد. زیرا چنانچه در هنگام اجرای زنده یا ضبط اشتباهی پیش بیاید، برای جبران آن مجالی برای شروع از ابتدا نداریم.
3- فرض کنیم اکنون در وضعیتی هستید که احساس می کنید قطعه را به خوبی در حافظه دارید، بطوریکه می توانید بدون دیدن نت، آن را بطور کامل بنوازید. در این زمان باید به نکته مهمی توجه کنید : "میزان دقت ذهن در حفظ اثر" که این مسئله باید حتمأ کنترل ودقیقأ بررسی شود. احتمالأ شما هم تجربه کرده اید که بسیاری اوقات با اینکه فکر می کنیم تمام اجزای اتاق کار یا استراحت خود را در ذهن داریم، اگر بخواهیم با چشمان بسته اشیاء و جای آنها را بیاد بیاوریم، می بینیم که تصویر ذهنی ما با اتاق آشنایمان متفاوت است.
برای مطمئن شدن از کامل بودن قطعه حفظ شده باید بدین صورت عمل کنیم :
سعی می کنیم نت قطعه را (بدون بکار بردن ساز و بدون شنیدن قطعه) بطور کامل بنویسیم. منظور از کامل نوشتن این است که، قطعه را از ابتدای آن، به صورت "میزان به میزان" و با رعایت این نکات بنویسیم :
الف- مسائل تئوری (شامل مواردی نظیر ریتم یا ضرباهنگ های نت ها و میزان بندی آنها ، گام ها و علامتهای تغییر دهنده نت ها (دیز، بمل و بکارها) ، لگاتوها و دِتاشه ها، استکاتو ها و ...)
ب- نوانس ها ( شامل کرشندو ها، پیانو فورته ها، اکسان ها و ...)
ویولن [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] آرشهای است. این ساز کوچکترین عضو [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] است.
برای نواختن معمولاً روی شانه چپ قرار میگیرد و با [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] که در دست راست نوازنده است نواخته میشود.
سیمهای ویولن از زیرترین تا بمترین سیم به ترتیب زیر [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] میشوند: می سیم اول، لا سیم دوم، ر سیم سوم، سل سیم چهارم.
بنابراین اصوات سیمهای مجاور نسبت بهیکدیگر [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] را تشکیل میدهند. در این وسعت صدا ویولن قادر است تمام [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] غربی و فواصل کروماتیک مخصوص [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] و هر موسیقی دیگر را حاصل کند.
جالب این که در عربی ویولون را با نام فارسی «کمان» مینامند.
یکی از مهمترین مسایل وضعیت نگه داری ویولن در هنگام نواختنه که در ایدنه و در پست های بعدی به این موضوع میپردازیم.البته اگه دوستان بخوان و دوست داشته باشن.
ممنون
خب بذارید تا یه مثالی بزنم
در این زمینه میتونم یه مثال بزنم براتون. چند سال پیش بود و هنوز مرحوم میرزاده در قید حیات بودن. یه روز پیش یکی از دوستان بودم که یه نسبتی هم با آقای میرزاده داشتن. میدونید ایشون ایلامی بودو در ایلام اون زمان اصلا استادی نبود که ایشون بخوان برن پیششون. اون روز استاد میرزاده اومدن و از قضا با ویولن دوستمون یه چند تا آهنگ ایرانی زدن که البته بسیار بسیار دلنشین بود. بحث به تفاوت موسیقی کلاسیک و ایرانی افتاد که ایشون به صورتی بسیار باور نکردنی چند قطعه کلاسیک رو اجرا کردن . من باورم نمیشد. خیلی خوب زد آخه. اگه بگم حتی در ایران یه تعداد کمی میتونن اون طور بزنن دروغ نگفتم. تازه شایدم اصلا نتونن بزنن. خیلی دقیق و تیون زدن و در پوزیشن ها هم بسیار شسته رفته و مرتب بودن. حالا ایشون اصلا به چشم استاد ندیده بود و تازه کمانچه هم به سبک استاد صبا بسیار زیبا می نواخت و دستی هم در ساز سه تار داشت. نت نویسی هم که از یه استاد موسیقی غیر ویولنیست یاد گرفته بود. پس بیشتر چیزا به همت آدم و انگیزه و اراده اون بستگی داره. البته ذغال خو..... ببخشید ..... استاد خوب هم بی تاثیر نیست:9:.