الگوی من توی نوازندگی دف استاد مسعود حبیبی هستن.
|
NoteAhang
The Iranian Virtual Music Society |
نوع: ارسال ها; کاربر: maryama; کلمات کلیدی:
الگوی من توی نوازندگی دف استاد مسعود حبیبی هستن.
هر کسی میتونه با سازی که میزنه به عرفانش برسه.عرفانی بودن ساز رو خود نوازنده مشخص میکنه.با اون اجرایی که داره،با اون انرژی که در حال ساز زدن به مخاطبش القا میکنه.من سازهای سنتی رو عرفانی...
البته گفته باشم که من خودم سبک استاد حبیبی کار میکنم.که خیلیم راضیم
با سلام به نظر من استاد حبیبی و استاد کامکار هر کدوم تو اون سبکی که کار میکنن بهترین هستن.وهر کدام شیوه های نوینی توی دف نوازی ابداع کردند که قابل احترامه.
سلام ماجد جان.مرسی از کارت.میشه لطفا نتش رو مشق کنی؟
با سلام به همگی
واقعا که موعضلی شده این ساز زدن.البته نه خود ساز.زمانی که سازو دست میگیرم اونقدر میزنم که همه دیگه شاکی میشن و همسایه ها رو بهانه خلاص شدن از صدا می کنن.من تقریبا روری 3 تا 4ساعت...
سلام و درود به دوستان نوازنده
یکی از ساز های من کاسه یک تیکه هست که مهر بختیار هستش_بم
یکی دیگش که 8 ترک هست عباس مفاخری هستش_زیر
قحط جود است آبروی خود نمیباید فروخت
باده و گل از بهای خرقه میباید خرید
(ل)
یارب این نو دولتان را بر خر خودشان نشان
کین همه ناز از غلام ترک و استر میکنند
تا مگر همچو صبا باز به زلف تو رسم
حاصلم دوش به جز ناله ی شبگیر نبود
خواب آن نرگس فتان توبی چیزی نیست
تاب آن زلف پریشان توبی چیزی نیست
هر صبح در هوای درت می کند صبوح
جمشید تخت چرخ به جام جهان نمای
(ث)
دردیست درد عشق که اندر فراق او
هر چند سعی بیش نمایی بهتر شود
ژرف اندیش باش و کوته منگر
کس ندیدم که شود همره کوته نگری
(ف)
سالک از نور هدایت طلبد راه به دوست
که به جایی نرسد گر به ضلالت برود
ژرف اندیش باش و کوته منگر
کس ندیدم که شود همره کوته نگری
تا بی سرو پا باشد اوضاع فلک زین سان
در سر هوس ساقی در دست شراب اولی
دل شوق لبت مدام دارد
یا رب ز لبت چه کام دارد
تا که افسون نکند جادوی چشم تو مدام
نور در سوختن شمع محبت نبود
بیا ای شیخ در خمخانه ی ما
شرابی خور که در کوثر نباشد
نصیب ماست بهشت ای خداشناس برو
که مستحق کرامت گناه کارانند
بیت بعدی با (غ)
سلام دوستان نت آهنگی منم به نوبه خودم از تلاش و زحمات آقای مدیر سایت و بقیه دوستان دست اندر کار تشکر میکنم.و جشن نت آهنگ رو هم به همگی تبریک میگم.
نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویه های غریبانه قصه پردازم
ور چین زیر خم زلف نهد دانه ی خال
ای بسا مرغ خرد را که به دام اندازد
شعر بعدی با (ل)باشه