مائیم و هوای یار مه رو شب و روز
چون ماهی تشنه اندر این جو شب و روز
زین روز شبان کجا برد بو شب و روز
خود در شب وصل عاشقان کو شب و روز
|
NoteAhang
The Iranian Virtual Music Society |
نوع: ارسال ها; کاربر: غول غمگين; کلمات کلیدی:
مائیم و هوای یار مه رو شب و روز
چون ماهی تشنه اندر این جو شب و روز
زین روز شبان کجا برد بو شب و روز
خود در شب وصل عاشقان کو شب و روز
همچو روزگار هجرانی
یا شب سیاه طوفانی
محنت آری و پریشانی
ای دو روزه جوانی
(پروين)
هزار گونه ادب جان ز عشق آموزد
که آن ادب نتوان یافتن ز مکتبها
مولانا
(moon river)(فيلم صبحانه در تيفاني).
ـــــــــــــــــــــ
از صداي كدوم ساز بدت مياد؟
من طربم طرب منم، زهره زند نوای من
عشق میان عاشقان، شیوه کند برای من
عشق چو مست و خوش شود، بیخود و کش مکش شود
فـــــاش کـــنـــــد چو بیدلان، بر همـگــان هـــــــوای مـن
مولانا
من همهء سبكها رو دوست دارم، همشون رو گوش مي كنم. ولي در جواب مي تونم بگم، بيشتر ايراني و كلاسيك.
_ _ _
_ نظرتون دربارهء موسيقي راك(Raak) تو ايران، چيه؟
دگربار این دلم آتش گرفتست
رها کن تا بگیرد، خوش گرفتست
بسوز ای دل در این برق و مزن دم
که عقلم ابر سوداوش گرفتست
دوش شراب ريختي از بر ما گريختي
بار دگر گرفتمت، بار دگر چنان مكن
دو چشم آهوانش شير گيرست
كزو بر من روان باران تيرست
كمان ابروان و تير مژگان
گواهانند كو بر جان اميرست
مطربا این پرده زن کز رهزنان فریاد و داد
خاصه این رهزن که ما را این چنین بر باد داد
مطربا این ره زدن زان رهزنان آموختی
زانک از شاگرد آید شیوه های اوستاد
دوش چه خورده اي دلا، راست بگو نهان مكن
چون خمشان بي گنه روي بر آسمان مكن
باده ي خاص خورده اي، نقل خلاص خورده اي
بوي شراب مي زند، خربزه در دهان مكن
هر صبوحی ارغنونها را برنجان همچنین
آفرینها بر جمالت همچنین جان همچنین
پیش رویت روز مست و پیش زلفت شب خراب
ای که کفرت همچنان و ای که ایمان همچنین
در بحر صفا گداختم همچو نمک
ني کفر و نه ایمان، نه یقین ماند و نه شک
اندر دل من ستارهای پیدا شد
گم گشت در آن ستاره، هر هفت فلک
هله ای یار ماه رو، دل هر عقربی مجو
غزل خویشتن بگو که سلام علیکم
هله مرحوم امتان، هله ای عشق همتان
بستردیم جرمتان که سلام علیکم
دیوانه شدم خواب ز دیوانه خطاست
دیوانه چه داند که ره خواب کجاست
زیرا که خدا نخفت و پاکست ز خواب
مجنون خدا بدان هم از خواب جداست
امروز چو هر روز خرابیم خراب
مگشا در اندیشه و برگیر رباب
صدگونه نماز است و رکوعست و سجود
آنرا که جمال دوست باشد محراب
هم دل به دلستانت رساند روزی
هم جان سوی جانانت رساند روزی
از دست مده دامن دردی که تراست
کان درد به درمانت رساند روزی
نگشتم از تو هرگز ای صنم سیر
ولیک از هجر گشتم دم به دم سیر
همی بینم رضایت در غم ماست
چگونه گردد این بیدل ز غم سیر
دلٍ دلٍ دلٍ تو، دلٍ مرا مرنجان
چرا چرا چه معنی، مرا کنی پریشان
بیا بیا و بازآ، به صلح سوی خانه
مرو مرو ز پیشم، کتف چنین مجنبان
دلتنگم و دیدار تو درمان منست
بی رنگ رخت زمانه زندان منست
بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی
آنچ از غم هجران تو بر جان منست
آمد بهار خرم و آمد رسول یار
مستیم و عاشقیم و خماریم و بیقرار
ای چشم و ای چراغ روان شو به سوی باغ
مگذار شاهدان چمن را در انتظار
من به خاکستر نشینی عادت دیرینه دارم
سینه مالامال درد، اما دلی بی کینه دارم
پاکبازم من، ولی در آرزویم عشقبازیست
مثل هر جنبنده ای من هم دلی در سینه دارم
من عاشق عاشق شدنم
من عاشق عاشق شدنم
مولانا مولانا اغنانا اغنانا
امسینا عطشانا اصبحنا ریانا
لا تاسی لا تنسی لا تخشی طغیانا
اوطانا اوطانا من اجلک اوطانا
ای ظریف جهان سلام علیک
ای غریب زمان سلام علیک
ای سلام تو درنگنجیده
در خم آسمان سلام علیک
دیرست که خواب شب نمانده است
در دیده شرمسار عاشق
دیرست که اشتها برفتست
از معده لقمه خوار عاشق
دیرست که زعفران برستست
از چهره لاله زار عاشق
دیرست کز آبهای دیده
دریا کردی کنار عاشق
زینها چه...