میدانم از فراق تو بنالم یا از غریبی خودم؟
نمیدانم تو را بخوانم که برگردی یا خودم را دعا کنم که بیایم؟
|
NoteAhang
The Iranian Virtual Music Society |
نوع: ارسال ها; کاربر: Zar; کلمات کلیدی:
میدانم از فراق تو بنالم یا از غریبی خودم؟
نمیدانم تو را بخوانم که برگردی یا خودم را دعا کنم که بیایم؟
ای دوست
گاه و بیگاه لب پنجره ی خاطره ام می آیی
دیدنت " حتی از دور " آب بر آتش دل میپاشد
آن قدر تشنه ی دیدار توام که به یک جرعه نگاه تو قناعت دارم
دل من لک زده است
یکی را دوست می دارم ولی افسوس او هرگز نمی داند
نگاهش می کنم شاید بخواند از نگاه من که او را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمی خواند
اینجا دلی تنگ...
خدایا عاشقان را غم نده شکرانه اش با من...............
آری باید عاشق شد.......
آری باید از جاده ی دور و دراز عاشقی گذشت..........
شاید که انتهایش شهر دلدادگی باشد......
کاش میشد فاصله ها را...
ابرها به آسمان تکیه می کنند، درختان به زمین، و انسانها به مهربانی یکدیگر..
این روزهـا ".........
رفتار ِ من عادی ست
اما نمیدانم چرا
این روزها
...از دوستان و آشنایان
هر کس مرا می بیند
از دور میگوید:
این روزها انگار
حال و هوای دیگری داری
همیشه یکی هست که براش درد دل کنی
ولی وای به:12::12::12: روزی که خودش درد دلت باشه .
دیروز كلی انتظار كشیدم نیومدی
امروز التماس كردم بازم نیومدی
میترسم فردا چشمامو پر از اشك كنی و باز نیای!
چه بد دردیه تنهائی...!!
:17::17::17::17::17::17::17::17::17:
به خاطر یافتن مقصر ، زندگی ات را تلخ و سیاه نکن.
بگذار آن چه در پایان یک عشق به جای میماند
خاطرات خوش باشد
چه زيبا! گفتم دوستت دارم !چه صادقانه پذيرفتي! چه فريبنده ! آغوشم برايت باز شد !چه ابلهانه! با تو خوش بودم !چه كودكانه ! همه چيزم شدي ! چه زود ! به خاطره يك كلمه مرا ترك كردي ! چه ناجوانمردانه !...
اشک در چشمان من طوفان غم دارد ولی
خنده بر لب میکنم تا کس نداند داغ من
ای سرا پا همه خوبی
تک و تنها به تو می اندیشم
همه وقت
...
همه جا
من به هر حال که باشم به تو می اندیشم
بدون عشق می توان ایثار كرد اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید
آنان كه برای با هم بودن نیاز به دلیل مادی دارند.
مدتها پیش عشق را در خود كشته اند.
عشق جهان را می سازد نه جهان عشق را
هر که دلارام دید از دلش آرام رفت
هنوز دروغهایت را در گنجه دارم گاهی باورشان میکنم و باز ...
عاشقت می شوم
اول صبح به ياد تو از خواب ناز بيدار ميشم،
به عشق ديدار تو من راهي روزگار ميشم،
پنجره رو باز مي كنم سوي تو پرواز مي كنم
به عشق ديدار تو من روزم و آغاز مي كنم،
روزم و آغاز مي كنم
بوسه های داغ پروانه ز گل
بوسه باد بر حجم درخت
بوسه رود بر گونه سنگ
بوسه خورشید ز ابر
پشت پرده شرم
بوسه باران از بستر خاک
بوسه خاک بر ریشه تاک
بوسه چشمان اهو به طراوت علف
بوسه دستان من بر...
با هیچ بارانی ردپایت از کوچه های قلبم پاک نمی شود .
عشق یعنی،زندگی در یک بهشت
عشق یعنی،انتهای سر نوشت
عشق یعنی،قطره اشک صدف
مستی و رقص سماواتی دف
دلم نمیاد که بگم به خاطر دلم بمون
اما بدون با رفتنت از تن خستم میره جون
بمون برای کوچهای که بی تو لبریزه غمه
ابری تر از آسمونش ابرای چشمای منه
سفر همیشه قصه رفتن و دلتنگیه
به من نگو جدایی هم قسمتی از زندگیه
همیشه یک نفر میره آدم و تنها می ذاره
میره یه دنیا خاطره پشت سرش جا می ذاره
همیشه یک دل غریب یه گوشه تنها می مونه
...یکی مسافر و...
بمون واسه خونهای که محتاج عطر تن توست
بمون واسه پنجره ای که عاشق دیدن توست
باغبان ز من آزرده مشو غنچه نچیدم ……
پاره های جگر است اینکه به دامن دارم
به حرمت آن شاخه ی گل سرخ که لای دفتر ترانه هایم خشک شد !
به حرمت قدمهایی که با هم در آن کوچه ی همیشگی زدیم !
به حرمت بوسه هایمان ! نه ! تو حتی به التماس هایم هم اعتنا نکردی ! قصه به...