دستگاه ماهور تشکیل شده از دو دانگ مساوی :
دانگ 1: یک پرده / یک پرده / ربع پرده (یا نیم پرده)
دانگ 2: یک پرده / یک پرده / ربع پرده (یا نیم پرده)
ماهور DO:
متداول ترین ماهور ، ماهورِ DO می باشد ؛...
|
NoteAhang
The Iranian Virtual Music Society |
نوع: ارسال ها; کاربر: mabbaszadegan; کلمات کلیدی:
دستگاه ماهور تشکیل شده از دو دانگ مساوی :
دانگ 1: یک پرده / یک پرده / ربع پرده (یا نیم پرده)
دانگ 2: یک پرده / یک پرده / ربع پرده (یا نیم پرده)
ماهور DO:
متداول ترین ماهور ، ماهورِ DO می باشد ؛...
سلام دوستان
حقیقتش من یک سال و نیم هست که دست به تار شدم ولی هنوز با دستگاههای موسیقی مشکل دارم ، فقط اسماشونو میدونم !
اوایل فکر میکردم ماهور همیشه همه نتهاش بکار هست و شور مثلن سی بمل و لاکرن و...
سلام ودرود مجدد به تمامی دوستان
آقا من تسلیمم ، حرف حساب جواب نداره ، من با تمام نادانسته هایم برای پیشرفت بخش تار درخدمتم ، امیدوارم بتونیم یه جون تازه به انجمن بدیم ، شاید اونوقت اهل فن هم ببینند...
تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین
کس واقف ما نیست که از دیده چهها رفت
بر شمع نرفت از گذر آتش دل دوش
آن دود که از سوز جگر بر سر ما رفت
درود <3
کاملن موافقم که ما باید خودمون دست به کار بشیم ، اما چه کاری نمیدونم !
حقیقتش من خودم تازه کارم و نمیتونم زیاد به سوالات جواب بدم !
اما از طرفی فکر میکنم حیفه انجمن به این خوبی صرفا سوال و...
اگر کوتهی پای چوبین مبند
که در چشم طفلان نمایی بلند
وگر نقره اندوده باشد نحاس
توان خرج کردن بر ناشناس
منه جان من آب زر بر پشیز
که صراف دانا نگیرد به چیز
زر اندودگان را به آتش برند
پدید آید...
ای سروبالای سهی کز صورت حال آگهی
وز هر که در عالم بهی ما نیز هم بد نیستیم
گفتی به رنگ من گلی هرگز نبیند بلبلی
آری نکو گفتی ولی ما نیز هم بد نیستیم
این حضور عاشقان است الصلا
صحبت صاحبدلان است الصلا
یار با ما در سماع معنوی است
گر نظر داری عیان است الصلا
جالبه هیچکدوم از ادمین های محترم ، به این اعتراض پاسخی ندادند :)
فک کنم سر کاریم سید جان ، اینجا کسی نیست :)
ای غایب از نظر به خدا میسپارمت
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
باور مکن که دست ز دامن بدارمت
سلام
آخ گفتی دوست عزیز ، منم با هزار امید اومدم اینجا که کلی چیز یاد بگیرم اما دیدم انجمن تار هفته ای دو سه تا پست اونم در همون حد که شما فرمودی داره !
کاش اساتید کمی همراهی میکردند و دست تازه...
از خطا گفتم شبی زلف تو را مشک ختن
میزند هر لحظه تیغی مو بر اندامم هنوز
پرتو روی تو تا در خلوتم دید آفتاب
میرود چون سایه هر دم بر در و بامم هنوز
از عشق من به هر سو در شهر گفتگویی است
من عاشق تو هستم این گفتگو ندارد
دارد متاع عفت از چار سو خریدار
بازار خودفروشی این چار سو ندارد
استاد شهریار
ای نوبهار عاشقان داری خبر از یار ما
ای از تو آبستن چمن وِی از تو خندان باغها
ای بادهای خوش نفس عشاق را فریادرس
ای پاکتر از جان و جا آخر کجا بودی کجا
ما رخ ز شکر افروخته ، با موج و بحر آموخته
زان سان که ماهی را بود ، دریا و طوفان جان فزا
ای شیخ ما را فوطه* ده ، وی آب ما را غوطه ده
ای موسی عمران بیا ، بر آبِ دریا زن عصا
...
این بوالعجب کاندر خزان ، شد آفتاب اندر حمل
خونم به جوش آمد کند در جوی تن رقص الجمل
این رقص موج خون نگر ، صحرا پر از مجنون نگر
وین عشرت بیچون نگر ، ایمن ز شمشیر اجل
الا ای پــیــر فرزانه
مکن منعم ز میخانه
که من در ترک پیمانه
دلی پیمان شکن دارم
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت
باور نکـنی خـیـال خــود را بفرست
تا در نگرد که بی تو چـون خواهم خفت
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا ؟
من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل برنکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کین درد به صد هزار درمان ندهم
هان ای دل عبرت بین ، از دیده نظر کن هان
ایوان مدائن را آینه عبرت دان
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هر چه گوید جای هیچ اِکراه نیست
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
ترسم ای مرگ نیایی تو و من پیر شوم
آنقدر زنده بمانم که ز جان سیر شوم
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
دل و دین و عقل و هوشم ، همه را به باد دادی
ز کدام باده ساقی ، به من خراب دادی ؟