یار بی پرده کمر بست به رسوایی ما
ما تماشایی او ، خلق تماشایی ما
|
NoteAhang
The Iranian Virtual Music Society |
نوع: ارسال ها; کاربر: M_T; کلمات کلیدی:
یار بی پرده کمر بست به رسوایی ما
ما تماشایی او ، خلق تماشایی ما
سلام
کاش از روغن زیتون بی بو استفاده می کردید تا این مشکل پیش نیاد.
این روش که نی رو پر می کنند از روغن بنظرم جالب نیست، صدای ساز رو هم خفه می کنه بنظرم.
شما چند ساعت یا چند روز روغن رو داخل...
سلام دوست من
ممنون از لاکشمی عزیز بخاطر پاسخ به سوال شما.
من در تکمیل پاسخ لاکشمی باید اضافه کنم که شیوۀ نواختن و در آوردن صدا از فلوت عربی مثل فلوت کلیددار هست و با ریکوردر خیلی فرق داره....
سلام
قبلا یادمه یکی از دوستان در تهران فلوت ایرلندی دیده بود، قیمتش خاطرم نیست اما چیزی که هست اینه که ساخت پاکستان بودن، من امتحانشون نکردم اما تعریف نشنیدم ازشون.
فلوت ایرلندی اصل رو شاید برخی...
سلام
تا جایی که من میدونم استاد وزیری فلوت هایی که می سازند در چند سایز و کوک مختلف هست. اما نرمش ظاهر در کوک ر یا دو دیز هست و بلندیش هم فک کنم حدود 60 سانت میشه.
سلام
سال نو مبارک.
شیوۀ نواختن dizi که فلوت چینی هستش، مانند فلوت کلیددار هست.
نحوه در آوردن صدا از این ساز به سختی در آوردن صدای نی هفت بند نیست، فقط یک قلق و نحوه خاص دمیدن داره که همونطور...
سلام
من نتش رو جایی ندیدم. دوستانی هم که این قطعه رو اجرا کرده اند عموما بصورت گوشی و بدون نت زده اند.
حالا باز میتونید سوال کنید. امید که نتش باشه.
یا دوایی بهر بیماری بکن
یا دکان برچین و عطاری مکن
يار بي پرده کمر بست به رسوايي ما
ما تماشايي او ، خلق تماشايي ما
ترا آنانکه نزد خویش خواندند
مرا بستند چشم، آنگاه راندند
دی میشد و گفتم صنما عهد بجا آر
گفتا غلطی خواجه در این عهد وفا نیست
مرا در سر بود شوری که در هر سر نمی گنجد
مرا در دل بود نوری که در هر دل نمی گنجد
نماز بی ولایت بی نمازی است
تعبد نیست و نوعی حقه بازی است
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
مقام غوانی گرفته نوایح
بساط عنادل سپرده عناکب
منوچهری
تا توانی می تراش و می خراش
تا دم آخر دمی راحت مباش
یکی بر سر شاخ و بن می برید
خداوند بستان نظر کرد و دید
سعدی
همانا که در فارس انشای من
چو مشک است بی قیمت اندر ختن
سعدی
من اول سفره دار هل اتایم
وصی مصطفی من مرتضایم
ترسم نرسی به خانه ای اعرابی
کاین ره که تو می روی به ترکستان است
مرا دل بهر آن شاهی دو نیم است
که از تیغ کجش دین مستقیم است
یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت
در بند آن مباش که مضمون نمانده است
دلا تا کی در این کاخ مجازی
کنی مانند طفلان خاک بازی؟
تو با منی اما، من از خودم دورم
چو قطره از دریا، من از تو مهجورم
تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت