آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا؟
|
NoteAhang
The Iranian Virtual Music Society |
نوع: ارسال ها; کاربر: kine1961; کلمات کلیدی:
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا؟
روي ديدار توأم نيست، وضو از چه كنم؟
ديگر اين جامه صد وصله رفو از چه كنم؟
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولمو انسانم آرزوست
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی
ولی با منت و خواری پی شبنم نمی گردم
آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شب گرد مبتلا کن
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
می یابم از خود حسرتی باز از فراق کیست این
آماده ی صد گریه ام از اشتیاق کیست این
یک نعره مستانه زجایی نشنیدیم
ویران شود این شهر که میخانه ندارد
تو عهد کرده ای که کشانی به خون مرا
من جهد کرده ام که به عهدت وفا کنی
می رود عمر عزیز ما دریغا چاره چیست
دی برفت و میرود امروز و فردا چاره چیست؟
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی؟
ترا من چشم در راهم
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه من از یادت نمیکاهم
تو را من چشم در راهم...
می کند هوای گریه های تلخ
آنکه خنده از لبش جدا نبود !
من همین یک نفس از جرعه ی جانم باقیست
آخریم جرعه ی این جام تهی را تو بنوش
نبسته ام به کس دل، نبســـــته کس به من دل
چو تخــــته پــاره بـــر موج رهـــا رهـــا، رهـــا من
ز مــــن هر آنکــه او دور، چـو دل به سینه نزدیک
به مـــن هر آنکـه نزدیک، ازو جــــــدا، جــــدا...
در مهربانی ِ نگاهت
ذوب می شود یخ احساسم
با تو
می توان آسود
در انتهای راهی که به بن بست رسیده است
در چشم های خسته ی مردی نگاه کرد
لبخند زد و قند بدل اختراع شد
تا مگر همچو صبا باز به کوی تو رسم
حاصلم دوش به جز ناله ی شبگیر نبود
در دل هوسی هست دریغا نفسی نیست
مارا نفسی نیست که در دل هوسی نیست
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند
دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم
يك شب دلي به مسلخ خونم كشيد و رفت
ديوانه اي به دام جنونم كشيد رفت
هر كه شد محرم دل در حرم يار بماند
هر كه اين كار ندانست در انكار بماند
تا تو نگاه ميكني كار من اه كردن است
اي به فداي چشم تو اين چه نگاه كردن است