جست و جو:

ساز منم ماله رامین علی یاری هستش و ساله 85، 450 تومن خریدمش.

روزها چه دیر می گذرد و ...... سال ها چه زود!!!

واااي ...من همه رو دوست دارم اصلا نميتونم بگم كاره كي رو بيشتر دوست دارم!

مجنون شده‌ام از بهر خدا
مجنون شده‌ام از بهر خدا
زان زلف خوشت، زان زلف خوشت، يك سلسله يك سلسله يك سلسله كن

شجريان

به گردون می‌رسد فریاد یارب یاربم شب‌ها

چه شد یارب در این شب‌ها غم تاثیر یارب‌ها

به دل صدگونه مطلب سوی او رفتم ولی ماندم

ز بیم خوی او خاموش و در دل ماند مطلب‌ها


هزاران شکوه بر لب بود...

دلا ! آنجا كه انصاف است ، جود از روي دل خيزد
تنا ! آنجا كه اَعلام است ، از كعبه بود خَذلان
سنايي

هر شب به تو با عشق و طرب می‌گذرد
بر من زغمت به تاب و تب می‌گذرد
تو خفته به استراحت و بی تو مرا
تا صبح ندانی که چه شب می‌گذرد

تو گنجي سر به مهري نابسوده
بد و نيك جهان ناآزموده
نظامي

هفته ها ميگذره اما گل من نيومده
دارم از غصه ميپوسم چقد اين روزا بده
محسن چاووشي

تو اندر وقت بخشيدن ، جهاني مختصر داري
جهان از روي بخشيدن تو را هم مختصر دارد
سنائي

سلام
راستش من در مرحله اول نوازندگي موسيقي ايراني مجاز شدم اما هيچ گونه اطلاعي در مورد چگونگي آزمون عملي ندارم!!! لطفا منو راهنمائي كنيد و بهم بگين بايد چي كار كنم؟ اصلا آزمون عمليش چه جوري هست ؟...

سلام خدمت همه دوستان
ايده اي بسيار خوبيه با اينكه من تا به حال كتاب خالقي رو نزدم اما حتما در اين مورد با شما همكاري لازم رو ميكنم . فقط مشكلي كه من دارم نداشتنه نت هاست كه خوب با اسكن نتها احتمالا...

سلام دوست عزيز
منم ورودتان را به نت آهنگ تبريك ميگم!
اما راست ميگياااا! چون تار منم 2 هفته پيش افتادو كاسش شكست اونم تاري كه براي من خيلي عزيز بود خلاصه اونروز خيلي دلم شكست اما دقيقا همين امروز...

ديري ست که در معبد عشقم صنمي نيست
بي غم گذرد عمر و از اين بيش غمي نيست

در تاريكی چشمانت را جستم
در تاريكی چشمهايت را يافتم
و شبم پر ستاره شد
تو را صدا كردم
در تاريكترين شب ها
دلم صدايت كرد
و تو با طنين صدايم به سوی من آمدی
با دست هايت برای دست هايم آواز خواندی...

دل و ديده عقل هوشم همه را به باد دادي

ز كدام جام ساقي به من خراب دادي

همه كس نصيب دارد ز نشاط و شادي اما

به من غريب مسكين غم بي حساب دادي

دوست داشتن از عشق برتر است . عشق يك جوشش كور است
و پيوندي از سر نابينائي . اما دوست داشتن پيوندي خودآگاه و از روي بصيرت روشن و زلال .
عشق بيشتر از غريزه آب مي خورد و هر چه از غريزه سر زند بي ارزش...

سعي درتسخيردل هاکن که چون اين دست داد
ملک آب وگل، به آساني مسخر مي شود

***

صداي آب روان خواب را گران سازد
ز خوش عناني عمر است خواب غفلت ما

فريب تربيت باغبان مخور اي گل
كه آب مي دهد، اما گلاب مي خواهد

***

اي گل كه موج خنده ات از سرگذشته است
آماده باش گريه تلخ گلاب را!

آه! اي ابر بهاري مويه كن
روح تبدار مرا پاشويه كن
اين گران باري كه بر دل مي‌برم
هم تو ميداني چه مشكل مي‌برم
هستي‌ام در پاي آن سرمست رفت
آه! اي ياران دلم از دست رفت
انتهاي هر چه رسوايي منم
عاشق...

نگو نگو نمي شه بمون واسه هميشه
نگو شكستي عهدي كه بستي به اون خدايي كه مي پرستي
نگو نمي شه بايد جدا شيم نگو نمي شه من و تو ما شيم

در راه زندگي
با اين همه تلاش و تمنا و تشنگي
با اينکه ناله مي کشم از دل که
آب ....آب
ديگر فريب هم ره به سرابم نمي برد

پيوسته در هواي تو چشمم به جستجوست

هر لحظه با خيال تو جانم به گفتگوست

عاشق اگر بيند ستم کي شکوه از يارش کنذ؟
بلبل نميرنجد زگل هرچند آزارش کند