دلم که گوهر اسرار عشق در اوست
.................
توان بدست تودادن گرش نکو داری
|
NoteAhang
The Iranian Virtual Music Society |
نوع: ارسال ها; کاربر: maryam.w; کلمات کلیدی:
دلم که گوهر اسرار عشق در اوست
.................
توان بدست تودادن گرش نکو داری
ای صبر، پای دار ! که پیمان شکست یار
کارم زدست رفت و نیامد یدست یار
اکنون که بی وفایی یارت درست شد،
در دل شکن امید که پیمان شکست یار
ای روزگار عافیت ، شکرت نکردم ، لاجرم
...................................................
دستی که در آغوش بود ، اکنون به دندان میبرم
نرو نرو نرو نرو بخدا میمیرم
نگو نگو نگو نگو که من از تو سیرم
(مهستی)
دیدم او را یک نظر، در دل شدم داد و فغان
.................................................
زان نگاه دلفریبش ، بر گرفت لکنت زبان
............بانوی صدای ایران.......
مهستی
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود ..
...............................................
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود...
اوووووه..... منم که عاشق سبک سنتی و اصیل ایرانی ام...:5::amالبته پاپ هم دوست دارم...
زمونه رنگوارنگه ....،
شب و روزش یکی نیست...،
خوشی دووم نداره.....،
غم عشق همیشگی ، نیست
ترا وقت دیگر نباشد وجود
تذکر ترا نیست،جز مرگ زور:40:
{داود قصابیان}
تا در آن مجلس عشاق ، تو را نامی هست
................................................
ذکر تو ،بر لب و جان بشری هست ، منم
{داوود-قصابیان}
زود دستت و خوندم......
زود دستت و خوندم ......
خوب کودک احساسم و از خواب پرووووووندم.....
حالا که روزگار اینچنینه ....
اگه تنها باشی بهترینه....
{مهستی}
یه روزی برمیگردی ..... که فایده ای نداااره
..................................................
هر چی سرم آوردی دنیا سرت مییییییییاره
{مهستی}
یاد کردی گریه ی آن شهریار
.................................
گریه افتادی بر او چون ابر زار
{عطار}
درونت به تایید حق شاد باد............دل و دین و اقلیمت آباد باد
{سعدی}
میکند حافظ دعایی بشنو آمینی بگو
...........................................
روزی ما باد لعل شکر افشان شما
دوستان گویند سعدی دل چرا دادی به عشق
.......................................................
تا میان خلق گم کردی وقار خویش را
نگو نگو نمیام...امید و پر دادن دیگه سخته برام.....
حالا که دست گلدون به ساق گل رسیده ... حالا که عطر آشتی تو خونمون پیچیده.... حالا که خوب میدونی دلم حواتو کرده ....حالا که بغض و کینه پاشو کنار...
موی بشکافی به عیب دیگران
...................................
ور بپرسم عیب تو. کوری در آن
..عطار..:45:
نه طریق دوستانست.نه شرط مهربانی
.......
که ز دوستی بمیریم و تو را خبر نباشد
.......:42:
لطف يردان بيكران و قدر أن....نيست بى كس بر شمارد فر أن
داود قصابيان در 13 تير ماه سال 1328 در تهران چشم به جهان گشود . وي در اوان كودكي به هنگام پخش نواي موسيقي و آواز از راديو ، نشاط وصف نا پذيري در چهره اش پديدار مي گشت .
در همان دوران به نواختن تنبك...
سلام .....ممنون از لطفتون .....
اما من فقط 8 ماهه كه ويلن ميزنم .... و كارهاي زيادي نزدم و آنقدر هم پيشرفته نيستم كه مانند بقيه ي دوستان هنرمند خودم آهنگي بسازم .....
ميشه لطف كنيد كمكم...
بله ..... ويلن