لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 16 از 33

موضوع: بدترین خاطره دوران نوازندگی...

  1. #1
    moein babayee آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    19140
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    نوشته ها
    463
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,300
    980 بار تشکر شده در 355 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض بدترین خاطره دوران نوازندگی...


    0 Not allowed! Not allowed!
    سلام بچه ها...

    بدترین خاطره ای که از دوران نوازندگی و آموزش و خلاصه از روزی که دست به ساز زدین دارین چی بوده؟

    لطفا اگه می خواین بگین کامل و پرمحتوا بگین تا جذاب شه!
    ویرایش توسط moein babayee : Friday 5 February 2010 در ساعت 09:58 AM
    و بالاخره صبح شد!
    اما دیدین من هم فراموش شدم!!!!

  2. 13 کاربر برای این پست از moein babayee تشکر کرده اند:


  3. # ADS
     

  4. #2
    Mehraneh آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    20386
    تاریخ عضویت
    Oct 2009
    نوشته ها
    1,142
    میانگین پست در روز
    0.22
    تشکر از پست
    2,107
    3,189 بار تشکر شده در 1,048 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    3 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 18/0
    Given: 3/0
    میزان امتیاز
    16

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    آقای بابایی چرا دنبال انرژی منفی و خاطرات تلخ می گردید؟
    بهتر نیست دوستان خاطرات شیرین و جذابشونو تعریف کنن
    که دوستان دیگر هم به جذابیت های موسیقی پی ببرن؟؟؟؟؟؟
    البته قصد ایراد گرفتن به تاپیکتون رو نداشتم هر چیزی می تونه محتوایی داشته باشه انرژی مثبت فکر کنم مفید تر باشه

  5. 4 کاربر برای این پست از Mehraneh تشکر کرده اند:


  6. #3
    scofild آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    20327
    تاریخ عضویت
    Oct 2009
    نوشته ها
    304
    میانگین پست در روز
    0.06
    تشکر از پست
    307
    1,072 بار تشکر شده در 291 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    البته من فکر کنم منظور از خاطراته بد همون سوتی هاییه که هر شخص ممکنه توی دورانه کارش بده !
    اینجوری قضیه خیلی جالب و خنده دار هم میشه و کلی انرژیه مثبت میگیریم از خوندنه اون دسته گلایی که دوستان به آب دادن .

  7. 7 کاربر برای این پست از scofild تشکر کرده اند:


  8. #4
    rumour آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    15529
    تاریخ عضویت
    Feb 2009
    سن
    31
    نوشته ها
    1,318
    میانگین پست در روز
    0.24
    تشکر از پست
    2,578
    3,406 بار تشکر شده در 1,155 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    تویه یه اجرا 50 نفر هم همه گنده پیانو نشسته بودن من هم داشتم facile sonata موتزارت می زدم یه جاش هست وسطش عینه تورکیش مارش میشه دست راست. من هم از اونجا که رسیدم یهو رفتم ترکیش مارش زدم. دیدم چی کار کنم ادامه دادم دیگه. همه اینقدر حال کردن هیچ کس نفهمید
    You tell me what is certain***But I'll tell you what is true
    You tell me that is honesty***When all around is death and cruelly

  9. 13 کاربر برای این پست از rumour تشکر کرده اند:


  10. #5
    fagher آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    9093
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    سن
    30
    نوشته ها
    369
    میانگین پست در روز
    0.06
    تشکر از پست
    1,670
    938 بار تشکر شده در 331 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    16

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    تا جایی که یادمه یک تاپیک داریم که همه خاطراتشون رو گفتند.

  11. #6
    آناهيتا 79 آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    21886
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    نوشته ها
    122
    میانگین پست در روز
    0.02
    تشکر از پست
    356
    421 بار تشکر شده در 124 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 3/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    15

    Red face


    0 Not allowed! Not allowed!
    من يه بار بصورت گوشي (بدون نت) درآمد شور رو از روي سه تار آقاي ذوالفنون ياد گرفتم و روي سنتور اجراش كردم . يه روز تو كلاس موسيقي (توي كلاس دخترها و پسرها مي شينند و به نوبت جلوي ديگران درسشونو جواب مي دن) بعد از اينكه درسم رو جواب دادم اومدم خود شيريني كنم گفتم من درآمد شور رو ياد دارم . استادم گفت بزن ببينم . وقتي اجرا كردم ، گفت : از كجا ياد گرفتي ؟ گفتم از روي سي دي بصورت گوشي !!! واي ... جلوي همه هرچي دلش خواست بهم گفت... فقط ناخونهامو توي دستم فشار ميدادم كه جلوي همكلاسيهام گريه نكنم . موقع رفتن ، صدام زد و گفت : خوب بود ... ديگه نتونستم جلوي گريه ام رو بگيرم ... اين خيلي خاطره بدي بود اما از اون روز به بعد به خودم قول دادم كه ديگه هيچ موسيقي رو بدون نت اجرا نكنم. ( البته گاهي بداهه مي زنم .)
    هر كجا هستم باشم / آسمان مال من است
    پنجره ، فكر ، هوا ، عشق ، زمين مال من است.

  12. 9 کاربر برای این پست از آناهيتا 79 تشکر کرده اند:


  13. #7
    Sina_Yanni آواتار ها
    کاربر نمونه

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر نمونه
    شماره عضویت
    21557
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    سن
    32
    نوشته ها
    908
    میانگین پست در روز
    0.17
    تشکر از پست
    3,681
    3,494 بار تشکر شده در 917 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 18/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    نقل قول نوشته اصلی توسط آناهيتا 79 [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    من يه بار بصورت گوشي (بدون نت) درآمد شور رو از روي سه تار آقاي ذوالفنون ياد گرفتم و روي سنتور اجراش كردم . يه روز تو كلاس موسيقي (توي كلاس دخترها و پسرها مي شينند و به نوبت جلوي ديگران درسشونو جواب مي دن) بعد از اينكه درسم رو جواب دادم اومدم خود شيريني كنم گفتم من درآمد شور رو ياد دارم . استادم گفت بزن ببينم . وقتي اجرا كردم ، گفت : از كجا ياد گرفتي ؟ گفتم از روي سي دي بصورت گوشي !!! واي ... جلوي همه هرچي دلش خواست بهم گفت... فقط ناخونهامو توي دستم فشار ميدادم كه جلوي همكلاسيهام گريه نكنم . موقع رفتن ، صدام زد و گفت : خوب بود ... ديگه نتونستم جلوي گريه ام رو بگيرم ... اين خيلي خاطره بدي بود اما از اون روز به بعد به خودم قول دادم كه ديگه هيچ موسيقي رو بدون نت اجرا نكنم. (البته گاهي بداهه مي زنم .)
    آناهیتا خانم ، یه لحظه خودمو جای شما گذاشتم ، یه جوری شدم ... . نمیدونم چه جوری !!! خیلی بد ... . چی کشیدین ... .

    من که تا حالا خاطره بد نداشتم ، شاید در آینده که راهم هم زیاده داشته باشم ... .
    انسان قدر سه نعمت را ، وقتی از دست میدهد ، میفهمد :
    سلامتی ، امنیت ، پدر و مادر .
    حضرت علی ( ع )

  14. 3 کاربر برای این پست از Sina_Yanni تشکر کرده اند:


  15. #8
    Sina_Yanni آواتار ها
    کاربر نمونه

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر نمونه
    شماره عضویت
    21557
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    سن
    32
    نوشته ها
    908
    میانگین پست در روز
    0.17
    تشکر از پست
    3,681
    3,494 بار تشکر شده در 917 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 18/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    نقل قول نوشته اصلی توسط moein babayee [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    خوب بدترین و بهترین و باحال ترین خاطره ی دوران نوازندگی من!

    3 سال پیش یک جلسه استادم زد تو حسم و خلاصه هم ایراد گرفت هم یک دنیا تمرین بهم داد! منم اعصابم ریخت بهم! (من کلا یکم شیطونم و دیوانه بازی زیاد می کنم دیگه اون جا ترکوندم!) خلاصه جلسه ی بعد هنر آشپزیم گل کرد ورداشتم واسش یک کیک تخم مرغی خوش مزه واسش پوختم فقط وقتی می پختم 10 تا قرص خواب آور (لورازپام) هم خورد کردم و ریختم توش! و وقتی اومد دادم بهش خورد!!! باید می دیدین انقدر قشنگ 2 لپی می خورد که مردم از خنده!
    خلاصه کلاس ما تموم شد و 3 ساعت گذشت و از خونه ی استاده نامرد ما زنگ زدن که شما ازش خبری ندارین؟ آخه از وقتی از خونتون رفته دیگه نیومده! و خونه هنرجوی بعدیشم نرفته! ... دیگه اونجا من از شادی منفجر شدم!

    آخر بعد از دو روز اومد دره خونمون و یک آشی برام پخت که نگو! ورداشت گفت تا 1 سال بهت درس نمی دم و به بقیه ی استادایی که می شناسم می سپارم که بهت درس ندن! نامرد، نامردی ام نکرد ! تا 1 سال هیچ استادی تا آدرس خونمون رو می شنید قبول نمی کرد!

    این طوری ام که بعد از یک سال بهم گفت بعد از اینکه از خونمون رفته بیرون تو ماشین واسه خودش داشته می رفته و احساس خواب آلودگی بهش دست می ده و ماشین رو نگه می داره و سرش رو می زاره رو فرمون و دیگه نمی فهمه! تا اینکه شبش پلیس پیداش می کنه و می برنش بیمارستان و شست و شو و این حرف ها خلاصه بعد 1 روزم مرخصش می کنن!


    اما تو این 1 سال مردم! ولی خیلی حال کردم!
    بابا تو دیگه کی هستی معین ... .
    انسان قدر سه نعمت را ، وقتی از دست میدهد ، میفهمد :
    سلامتی ، امنیت ، پدر و مادر .
    حضرت علی ( ع )

  16. 3 کاربر برای این پست از Sina_Yanni تشکر کرده اند:


  17. #9
    scofild آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    20327
    تاریخ عضویت
    Oct 2009
    نوشته ها
    304
    میانگین پست در روز
    0.06
    تشکر از پست
    307
    1,072 بار تشکر شده در 291 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    میگم معین !! یه چیزی هست ما بهش میگیم وجدان !
    بعد توی یک پاراگرافی که نوشتی هر چی بیشتر دنباله این خصلت توی وجودت گشتم کمتر پیدا کردم !! دلیلش چی میتونه باشه ؟

    اللهم اشفی کل مریض!

    (شوخی بودا ، به دل نگیری)
    ویرایش توسط scofild : Thursday 28 January 2010 در ساعت 01:14 AM

  18. 6 کاربر برای این پست از scofild تشکر کرده اند:


  19. #10
    rumour آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    15529
    تاریخ عضویت
    Feb 2009
    سن
    31
    نوشته ها
    1,318
    میانگین پست در روز
    0.24
    تشکر از پست
    2,578
    3,406 بار تشکر شده در 1,155 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    ایول من همیشه پایه ی این کارام معین!!!
    خیلی حال کردم.
    ویرایش توسط rumour : Thursday 28 January 2010 در ساعت 01:41 PM
    You tell me what is certain***But I'll tell you what is true
    You tell me that is honesty***When all around is death and cruelly

  20. 2 کاربر برای این پست از rumour تشکر کرده اند:


  21. #11
    Sohrab Iwis آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    22708
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    سن
    32
    نوشته ها
    1,224
    میانگین پست در روز
    0.23
    تشکر از پست
    585
    1,350 بار تشکر شده در 692 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 2/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    16

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    توي اجراي پيانو تو يه جمع حدود 100 نفره تو خارج كشور بودم !
    نور افكن اومد روم !
    من كاملا ترسيده بودم و اولين اجرام بود !
    قرار بود هر نوازنده آهنگي از معروفترين نوازنده هاي كشور خودش بزنه !

    منم 2 قطعه آماده كردم يكي گردباد در پاييز (اثر استاد لاچيني) و ديگري هم تولدي ديگر(اثر لاچيني)


    تولدي ديگرو به بهترين نحو اجرا كردم و نوبت به گردباد رسيد !
    وسطاي گردباد حس كردم كه بقيشو يادم نيست!!! (فشار شديدي روم بود)!!!
    اونوقت مجبور شدم از وسط آهنگ دوباره از اول بزنم !
    2 بار كار تكرار شد اما ؟؟! ؟! ؟

    مجبور شدم يه جوري ماست مالي كنم و آهنگو تموم كردم !
    بعدش يه آقاهه اومد گفت آهنگش اينجوري نبود (ايراني بود!)

    گفتم ضايع نكن بقيشو يادم نميومد!
    خوشبختانه يكي از بالاترين نمرات رو هم گرفتم يعني از 30 نمره 28 گرفتم !

    ولي خدا رحم كرد ...!
    قسمتی از وصیت گزنفون یونانی خطاب به کوروش :
    چون من بميرم تن من را در زر نپوشانيد و بلكه با شتاب آن را به خاك بسپاريد . چون همه عمر دوستدار مردمان بوده ام و كام من آن است كه پس از مرگ نيز به آغوش خاك برگردم ... !

  22. 4 کاربر برای این پست از Sohrab Iwis تشکر کرده اند:


  23. #12
    Sina_Yanni آواتار ها
    کاربر نمونه

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر نمونه
    شماره عضویت
    21557
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    سن
    32
    نوشته ها
    908
    میانگین پست در روز
    0.17
    تشکر از پست
    3,681
    3,494 بار تشکر شده در 917 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 18/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    نقل قول نوشته اصلی توسط moein babayee [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    البته یک برنامه ای واسه تو ام دارم که به موقعش...
    معین حتما می خوای به علی مرگ موش بدیا ، خودشم از راه دور !!! نه ؟؟؟؟ .
    انسان قدر سه نعمت را ، وقتی از دست میدهد ، میفهمد :
    سلامتی ، امنیت ، پدر و مادر .
    حضرت علی ( ع )

  24. #13
    moein babayee آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    19140
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    نوشته ها
    463
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,300
    980 بار تشکر شده در 355 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    انگار اگه یک تاپیک به اسم بهترین خاطره باز کنم خیلی باید پر جنب و جوش بشه! نه؟

    یعنی همه ی روزهای زندگی شما یکنواخت و شاد بوده! اه چه کسل کننده!

    من که نمی تونم یک روز رنگ غم رو نبینم و کنارش نخندم و نخوابم!

    این یعنی زندگی شما دارین چیکار می کنین؟

    یالا یالا، به قول بروبکس:

    رقص و شادی
    و بالاخره صبح شد!
    اما دیدین من هم فراموش شدم!!!!

  25. 2 کاربر برای این پست از moein babayee تشکر کرده اند:


  26. #14
    violon13 آواتار ها
    دوست خوب

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    دوست خوب
    شماره عضویت
    24161
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    سن
    33
    نوشته ها
    227
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    706
    365 بار تشکر شده در 188 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    نمیدونم از نظر شما این خاطره تلخ باشه یا نه. یادم میاد دبستان بودم و 1سال بود که ویلن دست گرفته بودم داشتم تمرین میکردم که دیدم سازم کوک نیست با کلی ذوق و شوق اومدم کوکش کنم که یهو سیم لا پاره شد. خیلی عصبی شدم فرداش رفتم سیم گرفتم و کلی هم ذوق داشتم

  27. کاربران زیر از violon13 به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  28. #15
    EmadS آواتار ها
    کاربر جدید

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر جدید
    شماره عضویت
    24830
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    سن
    28
    نوشته ها
    39
    میانگین پست در روز
    0.01
    تشکر از پست
    27
    85 بار تشکر شده در 34 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/1
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    Arrow


    0 Not allowed! Not allowed!
    ویرایش : اصلاً بیخیال !! گور پدر خاطرات خوب و بد و سوتی ها !! :d:d

    من تا حالا اجرای رسمی نداشتم . فقط یه بار توی مدرسه یه آهنگ اجرا کردم . دو بار هم توی آموزشگاهمون کنسرت دادم .

    حالا کنسرت آموزشگاه رو واستون تعریف می کنم .

    روز شنبه ما (من و خانواده) داشتیم توی بلوار مؤذن(کرج) میرفتیم (با ماشین نه پیاده!) که ساعت 6.30 از آموزشگاه زنگ زدن و منشی گفتش که سلام عماد . عرفان(استادم) گفتش که بهت زنگ بزنم بگم امشب بیای اجرا کنی .
    گفتم یعنی هم امشب هم فردا شب ؟
    گفت آره

    من هم گفتم باشه . ولی یه خورده هیجان داشتم !! آخه قرار بود من روز یکشنبه کنسرت داشته باشم ولی گفته بودن که شبنه هم اجرا کنم !!
    خلاصه به سمت خونه رفتیم و ساعت 6:45 رسیدیم . کنسرت ساعت 8 شروع میشد .
    من هم نشستم تا ساعت 7:05 یه خورده تمرین کردم (آخه این قطعه ها رو کاملاً روون هستم) و چند تا قطعه رو انتخاب کردم :

    Canon in D - Pachelbel
    *Life Memories - Emad Saedi
    *Valse No.1 „Fable” - Emad Saedi

    اون دوتایی که بقلش ستاره داره رو خودم ساختم .
    --------------------------------------------------------
    خلاصه تمرین کردم و آماده شدم تا برم آموزشگاه . ساعت 7.30 رسیدم . به استادم که بهش میگم „آقا عرفان” سلام کردم و خیلی خوشحال شد که اومدم . استادمون خیلی خوش اخلاقه و کمی هم شوخ و من و اون خیلی با هم میگیم و می خندیم . استادم 24 سالشه ولی خیلی آدم باحالیه !! از اونجایی که من هم باهاش میگم و می خندم ، از اخلاق من هم خیلی تعریف می کنه پیش بقیه .
    یه چیزی هم بگم ؛ ساعت کلاس من چهارشنبه ها ساعت 7 عصر هستش و استادمون تقریباً خسته . چون از صبح آموزشگاهه و درس میده . هر وقت که من میرم پیشش خیلی سرحال میشه ها !! یعنی کلاس که تموم میشه انگار که دوباره جون گرفته !! از بس که باهاش شوخی می کنم و میگیم و می خندیم !!
    حالا بیخیال . دیگه خیلی پررو شدم . بقیه داستان رو بگم .

    ساعت 7.30 رسیدم و با استاد و بقیه سلام علیک کردیم . هنوز ملت نیومده بودن . یکی هست به اسم عرشیا . اونم خیلی بچه ی باحالیه . رفتیم پیش اون شروع کردیم تعریف کردن تا نوبتون بشه !! بعدش از این اتاق بیرونمون کردن و گفتن برین اتاق بقلی . رفتیم اونجا دیدیم کلی دختر نشستن اونجا . خلاصه نوبتی تمرین می کردیم و آهنگ میزدیم .
    این دخترا روشون نمیشد بزنن . من رفتم و „جان مریم” رو زدم . چون بیشتر اون دخترا حرفه ای نبودن و می دونستم که توی این آهنگ مشکل دارن !! خلاصه . . .
    بالاخره کنسرت شروع شد و هر کی می رفت و آهنگشو می زد . این بچه کوچولو ها انگار رفته بودن تمرین . خیلی در به داغون میزدن . آخرش هم اینقدر تشویقشون می کردن !!
    از این هم بگذریم . نوبت من رسید . رفتم و گفتم سلام علیکم !! :d
    دیدم همه تشویقمون میکنن !! :d رفتم و خودم رو معرفی کردم و آهنگام رو گفتم .
    یه حقیقتی رو بگم . هر کی می رفت اونجا ، می خواستم صحبت کنه ، انگار که لال میشد :d:d
    آخه من توی جمع زیاد صحبت کردم . . . نه که فکر کنین بیام واسه ملت جک بگم !! :d نه بابا . مثلاً تو مدرسه ، پشت میکروفون انواع کارها رو انجام دادم و از این چیزا !! :d
    خلاصه شروع کردم به زدن اولین آهنگ . Valse No.1 Fable که خودم ساختم . بعد از زدنش تشویق کردن . بعدش Canon in D از پاخلبل رو زدم و دوباره تشویق . آهنگ سوم رو زدم . Life Memories یا همون خاطرات زندگی که خودم ساختم .
    این آهنگ خداییش ترکوند . آهنگ رو زدم و یه تعظیم باحال به ملت و بعدش رفتم به اتاق . استادم گفت بزن قدش !! منم زدم . گفتش دمت گرم عماد . ترکوندی !! :d
    بعدش عرشیا اومد یه سونات موتزارت و یه قطعه ی دیگه اجرا کرد که یادم نیست. بعد از کنسرت ، استادمون با اونایی که می خواستم عکس گرفت. بعدش گفت که من و عرشیا بریم باهاش عکس بگیریم . رفتیم پیشش و گفت این دو تا آینده ی درخشانی دارن .

    اون شب یکی از بهترین شب های عمرم بود .
    ولی شب بعدش یعنی یکشنبه کاملاً به هم ریختم .
    اون شب پدر و مادرم هم اومدم . خلاصه نوبت من شد . رفتم و گفتم سلام ! همه با صدای بلند جواب سلامم رو دادن ! گفتم سلام !
    بعدش گفتم این قطعه ها رو براتون می زنم :
    Valse - Schubert
    Golden Dreams - Javad Maroofi
    و گل گلدون از فریبرز لاچینی که داداشم هم باهام ، حین نواختن می خونه . (اسم داداشم امیره و از من 2 سال و نیم کوچیکتره)
    همه تشویق کردن .
    خلاصه شروع کردم . آهنگ اول رو که به تمام معنا گند زدم . یه جاهایی دستم به کلاویه نمی گرفت و یه قسمتی از اکورد رو خراب می کرد . از اونجایی که این آهنگ ساده هستش ، وقتی خراب می کردم کاملاً معلوم بود . بعضی جاها هم دستم به نت مورد نظر نمی گرفت و نت بقلیش رو می زدم که خارج از اون گام بود . . . وای . . . نمی دونید . سرخ شده بودم . . .
    بعدش ، خواب های طلایی رو زدم . خواب های طلایی رو کامل بلدم . ولی نمی دونم چی شد وسط آهنگ ، یه تیکه اش ، رو اشتب زدم و با هزار تا بدبختی درستش کردم ولی خوب باز هم معلوم بود . . .
    بعدش نوبت به گل گلدون رسید که داداشم هم اومد خوند . این هم مثل خوابهای طلایی . یه تیکه اش رو یادم رفت و اشتب زدم و با هزار تا بدبختی دوباره ردیف کردم ولی این هم معلوم بود که خراب کردم . . . البته آهنگ رو فول فول بودم ولی نمی دونم چی شد که اینجور شد . . .
    ولی باز خوب بود که داداشم باهام خوند و گرنه بد تر از این می شد .
    این شب ، استادم ازم راضی نبود و نگاهش خوب نبود . . . البته استادم هیچ وقت خودش رو ناراحت یا عصبانی نشون نمیده و این خیلی خوبه . . .

    خلاصه کنسرت تموم شد و با استاد خدافظی کردیم و استادم با داداشم هم آشنا شد . . .
    ولی وقتی رفتیم پایین ، پدر یکی از بچه ها گفتش که واقعاً قشنگ زدی . . . چند وقته که میری کلاس ؟ گفتم 8 ماه (تا قبل از عید)
    و خیلی تعجب کرد . . .
    یکی هم بود که Turkish march رو زد ولی همه می گفتن که خیلی خشن میزنه . البته وسط آهنگ ، خراب کرد . نه این که گیر کنه ها . . . کلاً یه قسمتی از آهنگ رو جا انداخت!! :d:d ولی هیچ کی متوجه نشد !!

    خلاصه اون شب من خیلی اعصابم به هم ریخت. وقتی که اون اهنگ ها رو خراب می کردم ، قرمز می شدم و بدنم مور مور میشد . :d:d
    اون شب یاد گرفتم که نباید مغرور بشم و گرنه با کله می خورم زمین ! چون فکر می کردم که اون شب هم مثل شب قبله و خوب می زنم و می ترکونم . . .

    خلاصه این هم از ماجرا ما !!

    کسی نظری هم داشت بگه . . . هر انتقاد و هر پیشنهادی هم داشتید بگید . خودم الان حس می کنم که خیلی با پررویی نوشتم و خواستم یه جوری خودم رو نشون بدم . . . خیلی از خودم بدم اومد :d:d

    بیخیال . ممنون از این که این مطلب طولانی من رو خوندید و سرتون رو درد آوردم .

  29. 4 کاربر برای این پست از EmadS تشکر کرده اند:


  30. #16
    DesironnA آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    23282
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    سن
    41
    نوشته ها
    1,527
    میانگین پست در روز
    0.29
    تشکر از پست
    5,095
    5,664 بار تشکر شده در 1,485 پست

    شبکه های اجتماعی من

    Follow DesironnA On Twitter Add DesironnA on Facebook Add DesironnA on Linkedin
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    2 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 27/1
    Given: 7/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    آقا تاپیکشو زدیم!
    بفرمائید!!
    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    ..




  31. 3 کاربر برای این پست از DesironnA تشکر کرده اند:


صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 14
    آخرين نوشته: Friday 17 December 2010, 06:18 PM
  2. پاسخ: 1
    آخرين نوشته: Saturday 14 February 2009, 12:25 AM
  3. درویش رضا منظمی
    توسط Kamanche در انجمن کمانچه
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: Thursday 4 December 2008, 06:14 PM
  4. پاسخ: 1
    آخرين نوشته: Tuesday 5 August 2008, 11:03 PM
  5. تمرین مفید
    توسط Hmd_N در انجمن گوناگون موسیقی
    پاسخ: 10
    آخرين نوشته: Tuesday 12 February 2008, 08:00 AM

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •