Michael Jackson - Little Susie
.
.
Somebody killed little Susie
یک نفر سوزی کوچولو رو کشت
The girl with the tune
دختری آوازه خوان
Who sings in the daytime at noon
دختری که ظهر ها برای خودش آواز میخوند
She was there screaming
اون داشت اونجا جیغ میزد
Beating her voice in her doom
و اینقدر جیغ زد که دیگه صداش در نمیومد
But nobody came to her soon...
اما هیچکس به سراغش نیومد
A fall down the stairs
از پله ها پرت شد پایین
Her dress torn
لباسش پاره شد
Oh the blood in her hair...
آه، موهاش پر از خون شد
A mystery so sullen in air
هوا مه آلود و غم گرفته بود
She lies there so tenderly
اون اونجا معصومانه افتاده بود
Fashioned so slenderly
با اون جسه باریک و قلمیش
Lift her with care,
و او سوزی رو بلند کرد
Oh the blood in her hair...
آه، همینطور که خون از موهاش میچکید. . .
Everyone came to see
The girl that now is dead
همه اومدن تا دختری رو که حالا مرده بود رو ببینن
So blind stare the eyes in her head...
چشمای کور سوزی هنوز باز بود و به مردم خیره شده بود
And suddenly a voice from the crowd said
ناگهان صدایی از جمعیت گفت که
This girl lived in vain
این دختر بیخودی زنده بود
Her face bear such agony, such strain...
چهرش نشون میداد که فشار و رنج زیادی رو تحمل کرده بود
But only the man from next door
تنها مردی که همسایشون بود
Knew Little Susie and how he cried
سوزی کوچولو رو میشناخت، و شروع کرد به گریه کردن
As he reached down
همونطور که داشت خم میشد تا چشای کور سوزی رو ببنده
She lie there so tenderly
اون اونجا معصومانه افتاده بود
Fashioned so slenderly
با اون جسه باریک و قلمیش
Lift her with care,
و او سوزی رو بلند کرد
Oh the blood in her hair...
آه، همینطور که خون از موهاش میچکید. . .
It was all for God's sake
For her singing the tune
اون فقط به خاطر خدا میخوند
For someone to feel her despair
تا شاید کسی یاس و نا امیدیش رو درک کنه
To be damned to know hoping is dead and you're doomed
خیلی زجر آوره که بدونی که دیگه برات امیدی وجود نداره و تو محکوم به فنایی
Then to scream out
ولی بعد فریاد بزنی
And nobody's there...
ولی ببینی هیچکس به فریادت نمیاد
She knew no one cared...
خب سوزی میدونست که هیچ کس اهمیت نخواهد داد. . .
Father left home, poor mother died
پدرش خونه رو ترک کرده بود، مادر فقیرشم مرده بود
Leaving Susie alone
و سوزی رو تنها گذاشته بودن
Grandfather's soul too had flown...
روح پدر بزرگش هم رفته بود پیش خدا
هیچ کس نبود بهش اهمیت بده
Just to love her
حتی دوسش داشته باشه
How much can one bear
خب یه نفر مگه چقدر میتونه تحمل کنه!
Rejecting the needs in her prayers...
آرزوهایی که تو دعاهاش می کرد پس زده میشدن!
Neglection can kill
Like a knife in your soul
غفلت میتونه مثل یه چاقو روحت رو بکشه
Oh it will
آره همینطور هم خواهد شد
Little Susie fought so hard to live...
اما سوزی کوچولو واسه زنده موندن خیلی مبارزه کرد. . .
She lies there so tenderly
اون اونجا معصومانه افتاده بود
Fashioned so slenderly
با اون جسه باریک و قلمیش
Lift her with care,
و او سوزی رو بلند کرد
So young and so fair
اون خیلی کوچک و معصوم بود. . .
__________________
آخی این آهنگش واقعا ناراحت کنندست! گذاشتم شاید شما هم دوست داشته باشید بخونین :(
علاقه مندي ها (Bookmarks)