0
بله تعجب نداره. شوخی کردم.نوشته اصلی توسط z_m [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
دموی بودن من که تابلوئه!
میشه من می تونم تصمیم بگیرم.
همین چند شب پیش رفته بودم حرم.
رفتم امانتداری فلوتمو بده.
طرف گفت این چیه؟ دو تا جوونم بودن.
گفتم این فلوته.
در آوردم نشونش دادم. بازم متوجه نشد. لهجه شیرین آذری هم داشت.
گفت من تا نفهمم این چیه تحویل نمی گیرم.
گفت اینا ببین تو خالی هم هست.
گفت اگه راست مگی بزن ببینم.
چند ثانیه زدم گفت عالیه.
تحویل گرفت و این گذشت.
بعدش که اومدم تحویل بگیرم خودش نبود یکی دیگه بود.
گفتم آقا این فلوت من اون گوشه س لطف کنید بدید.
طرف هم از این قمی های شیطون و بشاش. گفت نه نمیشه تا برامون نزنی که نمیشهههههه!
آقا گیر داد دیگه گفت بیا بشین بیا بزن برامون.
منم هی نازکردم و طفره رفتم.
سرشون هم شلوغ بود وقتی خلوت شد در آوردم و کمی زدم و طرف دست به زیر چانه بود و رفت در بحر تفکر چون غمگین زدم. اون طرف آذریه هم برگشته بود.
بعدش این فلوت روی پام بود و این مردم هم میومدن و هرکی یجوری نگاه می کرد.
خانما با علاقه، جوونا با فکر و برخی هم چپ چپ . برخی هم بی توجه .
خلاصه شبی شد اون شب و طرف دو ساعت برام صحبت کرد و منم خیلی چیزا یاد گرفتم و حرفا زدیم که دیگه از حوصله بحث خارجه.
ببخشید روده درازی کردم. شرمنده.
علاقه مندي ها (Bookmarks)