بررسی موسیقی متال

[FMETAL]

خوب حالا بیاین متالو ببوسیم بزاریم کنار از فردا سنتی گوش بدیم .

دوستان، لطفا خط قرمز‌ها رو رعایت کنید. هرکی‌ از این کار‌ها که میثم گفت انجام بده، از پلیس فروم میخوام که BAN اش بکنه همیشگی‌!!! میثم جان شما هم برو دهان مبارک رو آب بکش.

[meysam-lamster]

ببین ما متال ایرانی ای میخوایم که خود موزیسین ها و متال هد های ایرانی رو راضی کنه حالا طرفدارای سبکهای دیگه پیشکش .

بااو وجدانا یکی از بزرگترین بدبختیمون دقیقا همینه!!!
طرف بند تشکیل میده به جای اینکه کاری کنه که مردم غیر متال هد رو هم تا یه حدی طرف خودش جذب کنه برعکس یه موسیقی درست میکنه که طرف حداقل باید 10 سال متال گوش کرده باشه که بتونه به موسیقیشون گوش کنه اتفاقا این حرف یکی از تقصیرایی که دقیقا گردن خود ماهاس نه عوامل دیگه ما به جای اینکه بخوایم موسیقی به جامعه تحویل بدیم همش سعی داریم کاری کنیم که وقتی 4 تا متالهد گوش میکنه بگه عجب گروه شاخیه یا عجب نوازنده عتیقه ایه بعد هم یه شیفت دلت بزنن به آهنگمون بگن خوب بود بد نبود والا اینارو دیدم که میگمااااااا اصن یه وضعیه بیا ببین دی:

[Scourge]

دوستان، لطفا خط قرمز‌ها رو رعایت کنید. هرکی‌ از این کار‌ها که میثم گفت انجام بده، از پلیس فروم میخوام که BAN اش بکنه همیشگی‌!!! میثم جان شما هم برو دهان مبارک رو آب بکش.

Now that's some Rock n' Roll spirit right there! But I do kinda like traditional music in a sense too! :D

[meysam-lamster]

دوستان، لطفا خط قرمز‌ها رو رعایت کنید. هرکی‌ از این کار‌ها که میثم گفت انجام بده، از پلیس فروم میخوام که BAN اش بکنه همیشگی‌!!! میثم جان شما هم برو دهان مبارک رو آب بکش.

داداش ما گردنمون از مو هم باریک تره :))))))))) قلبمون با باطری کار میکنه با ما نکن از این کارها

[Scourge]

Scourge عزیز میتونیم این واقعیت رو کاملا قبول کنیم ولی در عین حال وضعیت و شرایط رو زیاد فلسفیش نکنیم و به سبکی از موسیقی که آروممون میکنه و خوشمون میاد ازش گوش کنیم به همین راحتی :) قبول کردن این واقعیت لزوما به این معنی نیست که خوب حالا بیاین متالو ببوسیم بزاریم کنار از فردا سنتی گوش بدیم بلکه قبول کردن واقعیت تو این مورد به این معنیه که خودمونو بتونیم از یک سری فرایندها و حرف های خسته کننده و تکراری دور نگه داریم و از موسیقی که ازش خوشمون میاد لذت ببریم و اگه خواستیم نوازندگی هم انجام بدیم مشکل هویت ما خیلی عمیق تر از این حرفاست رفیق کار ماها و نسل ما از هویت گذشته ما اکثرا الان تو فاز شرم آور 'گذر حیات به هر نحو' هستیم .

قطعأ الان با این وضعیت توی فاز شرم آوری هستیم، حرفی در این نیست :) نه فقط واسه متال، که اونم توی تمام ابعاد زندگی. ولی خب نکته اینجاست که اگه افرادی مثل ما، که توی این فروم داریم در مورد متال حرف میزنیم، کارای متالو کاور میکنیم، آلبوم های راک و متال زو نقر میکنیم، به زعم خومون دلسوز موسیقی کشورمون هستیم، از وضعیت موجود ناراضی ایم، و به نظرمون ایده ها و روش های بهتری برای زندگی مردم یا حداقل اون قسمتی از هنر که توی زندگیشون هست داریم، کاری نکنیم و شناختی پیدا نکنیم، کی میاد این کار رو بکنه؟ 10 سال دیگه هم وضع همینه، 20 سال دیگه هم تغییری نمیکنه. نتیجه ی همچین انفعالی رو میشه توی وضعیت کلی کشورمون رو هم دید، که 30 سالش اومد و رفت و هیچی نشد! آدم باید دلیل برای کارهایی که میکنه داشته باشه، درجه بندی و ارزش گذاری براش داشته باشه، وگرنه اگر لذت بردن رو ملاک و تا حدودی هدف قرار بدیم که نیازی به متال و موسیقی پیچیده نیست، گوش کردن به یک کار پاپ زیبا بدون درگیر کردن ذهن همون مقدار لذت رو میتونه به آدم منتقل کنه، و وقت آدم رو هم برای فکر کردن بهش تلف کنه بشه توی همون زمان چهارتا کار مفیدتر کرد! حداقل من یه نفر راستش بدون پیدا کردن دلیل درستی برای موسیقی ای که بهش گوش میدم، یا به صورت کلی کارهایی که انجام میدم، نمیتونم آرامش ذهنی داشته باشم :) و هر لحظه تمام کارهایی که انجام میدم رو نقد میکنم! :D

[meysam-lamster]

قطعأ الان با این وضعیت توی فاز شرم آوری هستیم، حرفی در این نیست :) نه فقط واسه متال، که اونم توی تمام ابعاد زندگی. ولی خب نکته اینجاست که اگه افرادی مثل ما، که توی این فروم داریم در مورد متال حرف میزنیم، کارای متالو کاور میکنیم، آلبوم های راک و متال زو نقر میکنیم، به زعم خومون دلسوز موسیقی کشورمون هستیم، از وضعیت موجود ناراضی ایم، و به نظرمون ایده ها و روش های بهتری برای زندگی مردم یا حداقل اون قسمتی از هنر که توی زندگیشون هست داریم، کاری نکنیم و شناختی پیدا نکنیم، کی میاد این کار رو بکنه؟ 10 سال دیگه هم وضع همینه، 20 سال دیگه هم تغییری نمیکنه. نتیجه ی همچین انفعالی رو میشه توی وضعیت کلی کشورمون رو هم دید، که 30 سالش اومد و رفت و هیچی نشد! آدم باید دلیل برای کارهایی که میکنه داشته باشه، درجه بندی و ارزش گذاری براش داشته باشه، وگرنه اگر لذت بردن رو ملاک و تا حدودی هدف قرار بدیم که نیازی به متال و موسیقی پیچیده نیست، گوش کردن به یک کار پاپ زیبا بدون درگیر کردن ذهن همون مقدار لذت رو میتونه به آدم منتقل کنه، و وقت آدم رو هم برای فکر کردن بهش تلف کنه بشه توی همون زمان چهارتا کار مفیدتر کرد! حداقل من یه نفر راستش بدون پیدا کردن دلیل درستی برای موسیقی ای که بهش گوش میدم، یا به صورت کلی کارهایی که انجام میدم، نمیتونم آرامش ذهنی داشته باشم :) و هر لحظه تمام کارهایی که انجام میدم رو نقد میکنم! :D

بله با حرفت موافقم البته منظور من لذت گرایی نبود موسیقی متال همش واسه لذت نیست به قول خودت آدم اگه بخواد لذت ببره میره سمت خیلی چیزای دیگه یا حتی همون موسیقی پاپ ;-)

[FMETAL]

بااو وجدانا یکی از بزرگترین بدبختیمون دقیقا همینه!!!
طرف بند تشکیل میده به جای اینکه کاری کنه که مردم غیر متال هد رو هم تا یه حدی طرف خودش جذب کنه برعکس یه موسیقی درست میکنه که طرف حداقل باید 10 سال متال گوش کرده باشه که بتونه به موسیقیشون گوش کنه

قربون دهنت. من با این حرفت تا آخر عمر موافقم. ذهنیت مردم ما به این سبک و حتی Rock مثل ذهنیت مردم آمریکا به Blues در سالهای ۱۹۲۰ میمونه که میگفتن „موسیقی‌ شیطان سیاهه”!!! یا ذهنیتشون نسبت به Rock & Roll در دهه ۱۹۵۰. ما باید نوع اهنگسازیمون رو عوض کنیم. یعنی‌ حداقل مثل Rock دهه ۱۹۷۰ میلادی. ریتم‌هایی‌ مثل Smoke On The Water که به گوش مردم بشینه. یه چیزی که ناخواسته تو ذهنشون تکرارش کنن.

[Murderdolls]

قربون دهنت. من با این حرفت تا آخر عمر موافقم. ذهنیت مردم ما به این سبک و حتی Rock مثل ذهنیت مردم آمریکا به Blues در سالهای ۱۹۲۰ میمونه که میگفتن „موسیقی‌ شیطان سیاهه”!!! یا ذهنیتشون نسبت به Rock & Roll در دهه ۱۹۵۰. ما باید نوع اهنگسازیمون رو عوض کنیم. یعنی‌ حداقل مثل Rock دهه ۱۹۷۰ میلادی. ریتم‌هایی‌ مثل Smoke On The Water که به گوش مردم بشینه. یه چیزی که ناخواسته تو ذهنشون تکرارش کنن.

ببخشید اینا رو میگم اما بیشتر(نه همه) مردم ایران جو زده اند.
حالا چه متالر هاشٍ،چه افراد مذهبی.
بیشتر سهی میکنند ادای دیگران رو در بیارن. این چیزا بیشتر توی موزیک ویدیو های بند های ایرانی کاملا„مشخصه که طرف انگار اصلا” خودش نیست. به جای اینکه نوآفرینی کنه ادای فلانی رو در میاره.
به جای اینکه مردم رو به این سبک دعوت کنه جوری که علاقه مند بشن با در اوردن ادای فلان بند بلک متال با خون و خونریزی مردم رو از خودش فراری میده بدتر.
یکی نیست بگه بابا متال فقط خشونت نیست یه چهار چوب هایی هم داره!
همینطور مردم عادی که تا چند دقیقه ریف متال میشنون سریع میان بهت میگن: اینا شیطان پرستن.
همشم سر نا آگاهی
دیگه طرف نمیدونه که بابا جان! چون چند تا شیطان پرست هم تو اینا هست دلیل نمیشه که همشون شیطان پرست باشن!
یا اینکه چند نفر فقط ادای شیطان پرستا رو در اوردن یا چون یه پنتاگرام دیدن دلیل بر شیطان پرست بودنشون نیست.
نمونه دیگه ای از نا آگاهی یعنی به یه بند متال بگی متالیکا!
این ادا و اطفار ها (متاسفانه) یشتر توی سبک بلک متال دیده میشه.
نمیخوام بگم بلک متال بده اما حداقل خودت باش!
ببخشید اگه زیاد حرف زدم یه مدت نبودم گفتم جبران کنم

[Scourge]

(این مطلب مقداری قدیمی هست، مال موقعی که در یکی از پیج های مربوط به موسیقی فیس. ب. وک فعالیت میکردم، و تقریبأ هدف اطلاع رسانی و به نوعی جو زدگی و به راه انداختن یک گفتمان مناسب بین اهالی موسیقی بودم، که میشه گفت به شکست منجر شد. حس میکنم که برای اینجا و همچنین این تاپیک مناسب باشه، و اگه دوستان مطلب رو در حد بحث دونستند که چه بهتر.
ببخشید که کوتاه و موجز هست، برای مخاطب عام و کلیت آسانگیری نوشته شده.)

گذری بر آهنگ In the Name of God از گروه Dream Theater

روحیه ی میهن پرستی، اعتقادات قومیتی و سنت ها، دین، و باور های دینی، همه از پدیده های اجتماعی ای هستند که پتانسیل های عملی بالایی برای اتحاد، صلح و دوستی و شاید حتی انقلاب و قیام در مقابل ظلم در جوامع را دارند. ولی آیا در طول تاریخ از این پتانسیل ها به صورت مثبت استفاده شده است، و یا به صورت ابزار هایی برای تفرقه، بوجود آوردن ترس و نفرت، و کنترل جوامع در دست قدرتمندان و سیاست مداران بوده اند؟ آیا می توان گفت که استفاده ی غلط و بیش ار حد از یک ابزار، در یک کلام سوءاستفاده از آن، ماهیت واقعی آن را نیز آلوده می کند؟
پس از گذشتن از این همه تفسیر و آیه و نقل قول، خدای واقعی را کجا می توان یافت؟ آیا باید شکاکانه به صدر جامعه برای یافتنش بنگریم، یا اوی واقعی، از ترس شیاطین، در قلب های مردم و روی تاقچه ی خانه هایشان پنهان شده است؟

تمام این سوالات در این آهنگ وجود دارند، و طبیعتأ بدون جوابی برای آنها. در قسمت هایی از آهنگ اشاراتی به افراد مختلف و سانحه هایی شده است، افرادی همانند „دیوید کوروش” ، جوزف کنی„، و” قتل عام جونزتاون"، که همه از فعالان و فعالیت های به ظاهر مذهبی و انحرافیِ فاجعه بار در طول تاریخ به حساب می آیند.
و همه ی این فاجعه ها با نام خدا انجام شده اند! با نگاهی به تاریخ، اینطور به نظر می آید که انسان علاقه ی خاصی به نابود کردن تنها نشانه های ممکن خدا در این جهان دارد...

" How can this be?
Why is he the chosen one?
Saint gone astray, With a scepter and a gun.
Learn to believe, In the mighty and the strong.
Come bleed the beast
Follow me it won't be long.

Listen,
When the prophet Speaks to you.
Killing
In the name of God.
Passion, twisting faith into Violence.
In the name of God.

Straight is the path, Leading to your salvation.
Slaying the weak, Ethnic elimination.
Any day, We'll all be swept away.
You'll be saved
As long as you obey.
Lies,
Tools of the devil
Inside,
Written in Holy disguise.
Meant to deceive and Divide us all.

Blurring the lines between virtue and sin,
They can't tell where God ends,
And mankind begins.

They know no other life but this.
From the cradle they are claimed.

Hundreds of believers, lured into a doomsday cult.
All would perish
In the name of God.

Self-proclaimed messiah, Led his servants to their death.
Eighty murdered
In the name of God.

Forty sons and daughters, Unconsenting plural wives,
Perversions
In the name of God.

Underground religion, Turning toward the mainstream light,
Blind devotion
In the name of God.

Justifying violence, citing from the Holy Book,
Teaching hatred
In the name of God.

Listen,
When the prophet Speaks to you.
Killing
In the name of God.
Passion, twisting faith into Violence.
In the name of God.

Religious beliefs, Fanatic obsession,
Does following faith, Lead us to violence?

Unyielding crusade, Divine revelation,
Does following faith, Lead us to violence? "

[alimetallica_2]

من هنوز نفهمیدم این متال گوش کردن یعنی چی؟ دوستی گفت متال رو بگذاریم کنار بریم سنتی گوش بدیم! خوب این چه اشکالی داره؟ مگه موسیقی سنتی ضیعفه؟ من خودم بعد 21 سال متال گوش کردن دیگه خسته شدم (نمیگم گوش نمیکنم یا نمینوازم) اما الان یک ماهه بلوز فقط میتونم گوش کنم. نظرمم نسبت به متال خیلی تغییر کرده با اینکه جز اولین نفر هایی بودم که تو نت تروجیش کردم تو ایران.

[meysam-lamster]

من هنوز نفهمیدم این متال گوش کردن یعنی چی؟ دوستی گفت متال رو بگذاریم کنار بریم سنتی گوش بدیم! خوب این چه اشکالی داره؟ مگه موسیقی سنتی ضیعفه؟ من خودم بعد 21 سال متال گوش کردن دیگه خسته شدم (نمیگم گوش نمیکنم یا نمینوازم) اما الان یک ماهه بلوز فقط میتونم گوش کنم. نظرمم نسبت به متال خیلی تغییر کرده با اینکه جز اولین نفر هایی بودم که تو نت تروجیش کردم تو ایران.

رفیق کسی نگفت متال رو ببوسیم بریم سنتی گوش کنیم یا موسیقی سنتی بده اصلا کلن بحث این نبود یه صفحه از قبلشو مطالعه کنید منظورم رو متوجه میشین.

[FMETAL]

(این مطلب مقداری قدیمی هست، مال موقعی که در یکی از پیج های مربوط به موسیقی فیس. ب. وک فعالیت میکردم، و تقریبأ هدف اطلاع رسانی و به نوعی جو زدگی و به راه انداختن یک گفتمان مناسب بین اهالی موسیقی بودم، که میشه گفت به شکست منجر شد. حس میکنم که برای اینجا و همچنین این تاپیک مناسب باشه، و اگه دوستان مطلب رو در حد بحث دونستند که چه بهتر.
ببخشید که کوتاه و موجز هست، برای مخاطب عام و کلیت آسانگیری نوشته شده.)

گذری بر آهنگ In the Name of God از گروه Dream Theater

روحیه ی میهن پرستی، اعتقادات قومیتی و سنت ها، دین، و باور های دینی، همه از پدیده های اجتماعی ای هستند که پتانسیل های عملی بالایی برای اتحاد، صلح و دوستی و شاید حتی انقلاب و قیام در مقابل ظلم در جوامع را دارند. ولی آیا در طول تاریخ از این پتانسیل ها به صورت مثبت استفاده شده است، و یا به صورت ابزار هایی برای تفرقه، بوجود آوردن ترس و نفرت، و کنترل جوامع در دست قدرتمندان و سیاست مداران بوده اند؟ آیا می توان گفت که استفاده ی غلط و بیش ار حد از یک ابزار، در یک کلام سوءاستفاده از آن، ماهیت واقعی آن را نیز آلوده می کند؟
پس از گذشتن از این همه تفسیر و آیه و نقل قول، خدای واقعی را کجا می توان یافت؟ آیا باید شکاکانه به صدر جامعه برای یافتنش بنگریم، یا اوی واقعی، از ترس شیاطین، در قلب های مردم و روی تاقچه ی خانه هایشان پنهان شده است؟

تمام این سوالات در این آهنگ وجود دارند، و طبیعتأ بدون جوابی برای آنها. در قسمت هایی از آهنگ اشاراتی به افراد مختلف و سانحه هایی شده است، افرادی همانند „دیوید کوروش” ، جوزف کنی„، و” قتل عام جونزتاون"، که همه از فعالان و فعالیت های به ظاهر مذهبی و انحرافیِ فاجعه بار در طول تاریخ به حساب می آیند.
و همه ی این فاجعه ها با نام خدا انجام شده اند! با نگاهی به تاریخ، اینطور به نظر می آید که انسان علاقه ی خاصی به نابود کردن تنها نشانه های ممکن خدا در این جهان دارد...

اینکه خدا کجا قرار داره (اون بالا، توی قلبها و یا روی طاقچه) بحثیه که انسانهای متفکر و فیلسوفان هم هنوز نتونستن به یک نتیجه واحد برسند. بخاطر همین هم هست که سوالات اینچنینی هر از گاهی‌ ذهن انسان رو بخودش مشغول میکنه. اینکه „وحشی گری‌های انسان” ریشه در کجا داره، این هم کاملاً مشخص نیست. نمیشه گفت ریشه در „خصلت” انسان داره. چرا که „خصلت” یک چیز عمومیه و در وجود همه وجود داره. نحوه استفاده از این „خصلت ها” تفاوت انسان‌ها رو رقم میزنه. اینکه چرا دستوراتی و یا اعمالی به نام خدا در جهت تخریب و از بین بردن انسانیت صورت میگیره هم، چیز بسیار پیچیده ایست که اصولا شاید همان فلاسفه و یا حداقل „جرم شناسان” بتونن بهش پاسخ بدن. اینها چیز‌هایی‌ بود که من نمیدونستم.


چیزی که میدونم اینه که انسان بخاطر بافت پیچیده „وجودی” ، قادر به اعمال، و تشخیص خوب و بد داره. یعنی‌ اول تشخیص میده که کار خوبه و یا بده، بعد اون رو انجام میده. کسانی‌ که از اعمال کار‌های بد و زیان آور (بعد از تشخیص) سرباز میزنند، به انسان‌های نیک‌ نام، خیر خواه، شریف، و صفت‌هایی‌ از این دست ملقب میشن. و کسانی‌ که راه دیگر رو انتخاب می‌کنن، خوب، لقب‌های دیگری میگیرند. ریشه این دو رفتار رو میشه در „تربیت انسان” و نحوه فراگیری „درک محیط” وی پیدا کرد. این دو مقوله به اینکه خدا چی‌ گفته و چرا گفته ربطی‌ پیدا نمیکنه. فراموش نکنیم که انسان، قادر به „تشخیص و تصمیم گیریه” (درواقع همین دو خصیصه است که انسان رو از حیوان متفاوت میکنه). به نظر من کسی‌ که جنایتی رو بنام خدا انجام میده و عده‌‌ای رو به ددردسر میاندازه، از تعادل روانی‌ برخوردار نیست. اصولا این اشخاص از یک بیماری ساده روانی‌ به اسم „عقده” رنج میبرن (البته بحث خیلی‌ بزرگ تر از این حرف هاست. ولی‌ آخر هر جنایتی، چه کوچک چه بزرگ، به همین عقده ختم میشه) که متأسفانه انسانهای زیادی از آن‌ رنج میبرند و باز هم متأسفانه، با اینکه خودشون می‌تونن خیلی‌ ساده این بیماری رو تحت کنترل بگیرن، از اینکار سر باز میزنن. چون احتمالا از آزار و اذیت افراد دیگه „حس خود بزرگ بینی‌” بهشون دست میده و تمام چیز‌هایی‌ رو که بواسطه „دون شانی” خود نتوانسته بودند بدست بیاورند، „فکر” می‌کنن که بدست آورده اند.

[Scourge]

اینکه خدا کجا قرار داره (اون بالا، توی قلبها و یا روی طاقچه) بحثیه که انسانهای متفکر و فیلسوفان هم هنوز نتونستن به یک نتیجه واحد برسند. بخاطر همین هم هست که سوالات اینچنینی هر از گاهی‌ ذهن انسان رو بخودش مشغول میکنه. اینکه „وحشی گری‌های انسان” ریشه در کجا داره، این هم کاملاً مشخص نیست. نمیشه گفت ریشه در „خصلت” انسان داره. چرا که „خصلت” یک چیز عمومیه و در وجود همه وجود داره. نحوه استفاده از این „خصلت ها” تفاوت انسان‌ها رو رقم میزنه. اینکه چرا دستوراتی و یا اعمالی به نام خدا در جهت تخریب و از بین بردن انسانیت صورت میگیره هم، چیز بسیار پیچیده ایست که اصولا شاید همان فلاسفه و یا حداقل „جرم شناسان” بتونن بهش پاسخ بدن. اینها چیز‌هایی‌ بود که من نمیدونستم.


چیزی که میدونم اینه که انسان بخاطر بافت پیچیده „وجودی” ، قادر به اعمال، و تشخیص خوب و بد داره. یعنی‌ اول تشخیص میده که کار خوبه و یا بده، بعد اون رو انجام میده. کسانی‌ که از اعمال کار‌های بد و زیان آور (بعد از تشخیص) سرباز میزنند، به انسان‌های نیک‌ نام، خیر خواه، شریف، و صفت‌هایی‌ از این دست ملقب میشن. و کسانی‌ که راه دیگر رو انتخاب می‌کنن، خوب، لقب‌های دیگری میگیرند. ریشه این دو رفتار رو میشه در „تربیت انسان” و نحوه فراگیری „درک محیط” وی پیدا کرد. این دو مقوله به اینکه خدا چی‌ گفته و چرا گفته ربطی‌ پیدا نمیکنه. فراموش نکنیم که انسان، قادر به „تشخیص و تصمیم گیریه” (درواقع همین دو خصیصه است که انسان رو از حیوان متفاوت میکنه). به نظر من کسی‌ که جنایتی رو بنام خدا انجام میده و عده‌‌ای رو به ددردسر میاندازه، از تعادل روانی‌ برخوردار نیست. اصولا این اشخاص از یک بیماری ساده روانی‌ به اسم „عقده” رنج میبرن (البته بحث خیلی‌ بزرگ تر از این حرف هاست. ولی‌ آخر هر جنایتی، چه کوچک چه بزرگ، به همین عقده ختم میشه) که متأسفانه انسانهای زیادی از آن‌ رنج میبرند و باز هم متأسفانه، با اینکه خودشون می‌تونن خیلی‌ ساده این بیماری رو تحت کنترل بگیرن، از اینکار سر باز میزنن. چون احتمالا از آزار و اذیت افراد دیگه „حس خود بزرگ بینی‌” بهشون دست میده و تمام چیز‌هایی‌ رو که بواسطه „دون شانی” خود نتوانسته بودند بدست بیاورند، „فکر” می‌کنن که بدست آورده اند.

فیلسوفان نتونستن حتی در مورد وجود یا عدم وجود خدا به نتیجه مشخصی برسند، در حالی که پیدا کردن جایگاه خدا در جامعه خیلی آسون تر هست. همونطوری که این روزها هر چیزی به عنوان یک وسیله دیده میشه، خدا و دین هم به یک وسیله تبدیل شدن، که توده ها و افرادی رو که فقط به دنبال یک رهبر و یا یک تغییر در جامعه میگردن به دنبال خودشون بندازن. بنده که به شخصه فکر میکنم که بعد روحانی و متافیزیکی دین مدت بسیار زیادی هست که ارزش یا بشه گفت کاربرد خودش رو از دست داده، و به چیزی کاملأ ماتریالیستی و با هدفی متفاوت تبدیل شده. اینجا اصلأ روی صحبتم به اقلیت ها و افراد دین دار واقعی ای که در جوامع وجود دارن نیست، بلکه کلیت و اکثریت رو در نظر می گیرم. و طبیعتأ این موضوع اصلأ ارتباطی به اصل خود دین نداره، بلکه این تغییر دیدگاه و هدف هست که این رو به وجود آورده.

اینجا هم بحث انتخاب در میگیره فرشاد جان. درسته که همه حق انتخاب رو دارن، ولی انتخاب برای همه تعریف میشه. وقتی کسی که در یک جامعه کوچیک زندگی می کنه، و این جامعه یک رهبر به اصطلاح Spiritual داره، زیاد حق انتخابی برای شخص باقی نمیمونه، بلکه بحث انتخاب جمع میشه. همونطوری که در جونزتاون اون حادثه اتفاق میفته، چرا که یک فرد افراطی رهبری جامعه رو در دست میگیره، و همه رو به آغوش مرگ هدایت می کنه. درسته که انسان حق انتخاب رو داره، ولی در خیلی از موقعیت ها مرز بین خوب و بد خیلی باریکه. ممکنه همهین رهبر افراطی این اعمال رو به اسم مبارزه با سیستم سرمایه داری انجام داده باشه، که در جای خودش کار خوبی هست، ولی به چه وسیله ای، و با چه هدفی؟ من فکر میکنم همون مقدار که باید انسان ها رو آگاه کرد، همون مقدار باید به این وسیله ها پرداخت، که آیا واقعأ در درون خودشون دچار اشکال نیستند؟ باید از هر دو طرف به موضوع پرداخت. هدفی که همه ی ادیان و مسلک های سیاسی و انسان های مبارز و خیلی های دیگه ای ازش صحبت میکنن صلح و آزادیه، و میبینیم که در خیلی از موقعیت هایی به چیزی دقیقأ برعکس اونی که میگفتن رسیدن. شاید باید در تمام این ها یک تجدید نظری کرد.

[alimetallica_2]

رفیق کسی نگفت متال رو ببوسیم بریم سنتی گوش کنیم یا موسیقی سنتی بده اصلا کلن بحث این نبود یه صفحه از قبلشو مطالعه کنید منظورم رو متوجه میشین.

یکی از عللی که کمتر میام نت اهنگ و حتی به سایت خودم هم سر نمیزنم و همش تو فیس بوک فعالیت میکنم اینکه اگر یکی اینجوری خندید برای گفتن یک مطلب معمولی اون هم جلوی بزرگتر بهش اداب معاشرت رو به الجبار یاد بدم. من شاید سن متال گوش کردنم بیشتر از سن ورود شما به این عالم هستی باشه. اینکه چی گفتی رو متوجه شدم و ان چیز که لازم بود رو پرسیدم. حال اینکه چرا اصلا تو مسائل افراد کوچکتر دخالت کردم بجثه که خودم همواره از خودم میپرسم.

[Scourge]

یکی از عللی که کمتر میام نت اهنگ و حتی به سایت خودم هم سر نمیزنم و همش تو فیس بوک فعالیت میکنم اینکه اگر یکی اینجوری خندید برای گفتن یک مطلب معمولی اون هم جلوی بزرگتر بهش اداب معاشرت رو به الجبار یاد بدم. من شاید سن متال گوش کردنم بیشتر از سن ورود شما به این عالم هستی باشه. اینکه چی گفتی رو متوجه شدم و ان چیز که لازم بود رو پرسیدم. حال اینکه چرا اصلا تو مسائل افراد کوچکتر دخالت کردم بجثه که خودم همواره از خودم میپرسم.

آقا علی کلیت قضیه یه شوخی بوده، که قبل ترش ما یک بحث جدی داشتیم، که فرشاد جان برای حسن ختام و همچنین راحت تر شدن فضا یه شوخی ای کردن. کسی هم خدایی نکرده قصد بی احترامی به شما رو نداشته :) از شما هم بعیده سر چنین مسئله کوچکی کسی یا کسانی رو „افراد کوچکتر” خطاب قرار بدین!
و در باب فعالیت هم، راستش من همون وقتی که اون بحث رو توی این تاپیک شروع کردم دوست داشتم که شما هم باشین و از نظراتتون استفاده کنیم، ولی خب متأستفانه بیشتر وقتتون رو روی فیسبوک میگذارین انگار. بنده هم همین کار رو میکنم راستش، و مقداری فعالیت توی شبکه های اجتماعی مثل فیسبوک و توییتر دارم، ولی چندان بحث و یا اطلاعات دندانگیری در مورد موسیقی رو اونجا پیدا نمیکنم، و به همین دلیل هم فکر میکنم اگه چند تا از فعال های قدیمی و بااطلاع نت آهنگ مثل خود شما فعالیتشون رو دوباره به همینجا برگردونن بصورت تخصصی بتونه خیلی بهتر باشه.
به هرحال خیلی خوبه که سر زدید، و امیدوارم توی بازه های زمانی کمتری باز این اتفاق بیفته!

[meysam-lamster]

یکی از عللی که کمتر میام نت اهنگ و حتی به سایت خودم هم سر نمیزنم و همش تو فیس بوک فعالیت میکنم اینکه اگر یکی اینجوری خندید برای گفتن یک مطلب معمولی اون هم جلوی بزرگتر بهش اداب معاشرت رو به الجبار یاد بدم. من شاید سن متال گوش کردنم بیشتر از سن ورود شما به این عالم هستی باشه. اینکه چی گفتی رو متوجه شدم و ان چیز که لازم بود رو پرسیدم. حال اینکه چرا اصلا تو مسائل افراد کوچکتر دخالت کردم بجثه که خودم همواره از خودم میپرسم.

Scourge عزیز به زیبایی جوابتون را دادن بله کسی اینجا ابدا قصد توهین یا چیز دیگه ای نداشت.
ولی به عنوان یه داداش کوچیکتر یه چیزی به شما میگم همیشه یادتون بمونه : درخت هرچه پربارتر، افتاده‌تر