یانی،به روایت لاکشمی!

[lakshemi]

قسمت دوازدهم
یانی در این دو سال ،به حد مرگ از خودش کار کشید! در این کنسرت ها برای اولین بار با آلفردا جرالد،هم آوایی هم کرد! او برخلاف همیشه،کلی بالا و پایین پرید و تا جایی که می توانست،خودش را در کار غرق کرد و تمام وقتش را در سفر و با دوستانش گذراند! بعد از اتمام تور در سال 2005 سوتریوس پدر یانی در سن 82 سالگی فوت کرد و سنگ دیگری شد سر راه پای لنگ او! یانی و خواهرش مالونو هنوز مشغول عزاداری و اشک و آه و ماتم بودند که فرشته ی مرگ دوباره به خانه ی آن ها آمد و درست چند ماه بعد از مرگ سوتریوس ،فلیتسا را هم با خود برد!
مدتی دیگر به عزاداری و سوگواری گذشت تا این که یانی یک سال بعد تصمیم گرفت چهارمین آلبوم ویدئویی خودش را بعد از آکروپولیس،رویال آلبرت هال لندن و هند و چین برگذار کند! این کنسرت همان کنسرت معروف لاس وگاس بود که در باره اش همه می دانند و من هم گزافه گویی نمی کنم!

بعد از کنسرت لاس وگاس در سال 2006 که همه ی ما دیدیم،یانی از همه خداحافظی کرد و در تنهایی اش خزید! او مجدداً به یک چالش رسید. غم و اندوه تنهایی از یک طرف و رسیدن به بمبست فکری از سویی دیگر! به گفته ی خودش او فهمید که هر چه سعی می کند نمی تواند خودش را کاملاً خالی کند ! احساس کمبود و ضعف،دوباره سراغش آمد! او از همه چیز زندگی اش خسته شده بود! به همین دلیل هم اولین کاری که کرد این بود که از دو دوست دیرین سی ساله اش خداحافظی کند! کدام دوست ها؟معلوم است! موهای بلند زنانه و سیبیل کوتاه مردانه! این تصمیم برای همه خیلی عجیب بود حتی عجیب تر از کلام دار کردن آهنگ هایش!!! البته قربونش برم همه جوره خوشگله !الهیییییییییییییی قربونت برم من! شیکر طلا!

همانطور که گفتم یانی از همه چیز خسته شده بود و حتی موسیقی اش هم به نظرش تکراری شده بود! یانی کاملاً مستاصل مانده بود که موسیقی اش چه کم دارد که باعث این احساس شده ؟ او پس از مدتی فهمید که علت خالی نشدنش سکوتش است. او سال ها بدون گفتن کلامی خودش و احساساتش را وصف کرده بود و فهمید که دیگر این روش نمی تواند برایش التیام بخش باشد . او به گفته ی خودش همیشه از صدا فراری بود اما صدا هم جزئی از موسیقی است! و او فهمید که تا امروز اشتباه می کرده که از صدای انسان دوری می کرده! موسیقی او به قول خودش صدا را طلب می کرد ! چاره ی کار چه بود؟وااااای! این به هیچ وجه نمی توانست تصمیم آسانی باشد! کافی بود یانی به هرکدام از همکارانش بگوید که قصد دارد آلبومی باکلام بسازد تا بلافاصله دو شاخ گنده از سر آن ها بیرون بزند!!! آخر یانی و موسیقی بی کلام مانند لاله و لادن خدابیامرز سال ها بود که به هم چسبیده بودند و جداشدنشان باورکردنی نبود! ولی یانی بالاخره این تصمیم بزرگ را گرفت تا بعضی از آهنگ های مورد علاقه اش را به دست خوانندگان بسپرد! و نتیجه ای هم که گرفت باورنکردنی بود!

برای شروع،یانی با ریک ویک تهیه کننده ی کارکشته ی موسیقی ،که با افراد معروف دیگری از جمله جنیفر لوپز سابقه ی فعالیت دارد،باب دوستی ای را باز کرد و از او خواست در یافتن 4 خواننده ی جوان و تازه کار -دو مرد و دو زن- به او کمک کند! :
ریک ویک اطاعت کرد و حسابی نمک گیرش کرد! او دست 4 خواننده ی شگفت انگیز را در دست یانی گذاشت و به این ترتیب آلبوم Voices با صداهای لسلی میلز،ناتان پاشکو،اندر توماس، کلوئه ، و تهیه ی یانی و ویک ساخته شد! داستان انتخاب هر کدام از این ها در نوع خود شنیدنی است! یانی اخلاق خاصی برای انتخاب کلیه ی همکارانش دارد و آن هم این است که قبل از این که کار آن ها را بپسندد،باید از خودشان خوشش بیاید! اما قصه ی این آلبوم با تمام قصه های پیشین یانی فرق دارد! یانی این آلبوم را در شرایط روحی خاصی ساخت! اگر از من بپرسید می گویم برای فرار از تنهایی! چون سکوت دیگر داشت دیوانه اش می کرد! او بیشتر از صداهای قشنگ ،به چند دوست احتیاج داشت تا احیایش کنند! شلید کمی بچه گانه به نظر برسد ولی اساساً کار کردن یانی واقعاً همینطور است! بدون کم و زیاد! این 4 نفر به این دلیل انتخاب شدند که خصلتی را در درون یانی نابود، بیدار یا تقویت کنند! علم روانشناسی می گوید که تمام صفاتی که ما داریم ، در اطرافیانمان تکرار می شود! مثلاً اگر طماع،دروغگو،رازدار یا فریاد رس هستیم ! با افرادی هم آشنا می شویم که این صفات را دارند! این 4 نفر هر کدام جزئی از خود یانی هستند و با کنار هم نهادن آن ها می توانید یانی را بسازید! در ادامه خواهید دید که قصه ی هر کدام از این افراد چیست ، من این قصه ها را از دل آهنگ های قدیمی ای که توسط هر یک با کلام شده اند بیرون می کشم (خیلی مهم است! دقت کنید!) من هیجان زیادی برای شروع دارم! شما بهتر از من می دانید که از این 4 نفر فقط لسلی میلز انگلیسی زبان است و بقیه لاتین هستند ! دوست دارید بیشتر با آن ها آشنا شوید؟؟؟